سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چیزی شبیه سایه ها

بر فراز جاده ها

چیزی مثل غبار و دود

قنبرک زده روی کوه ورود

سوار این گفت و رفت

سبکبال جست ورفت

مسافر ولی ز راه خود جدا نشد

به سمت کوه و رود روانه شد

رفت وغبار وسایه ها ندید

جز سکوت وشاخه ها ندید

ولی سوار از غبار گفته بود

یعنی دروغ یا خسته بود

کمی درنگ ندایی آمد

صدای استغاثه ز جایی آمد

صدایی که گم شده میان سایه ها

سایه هایی که بیرون شده ز لانه ها

کاش مسافر با سوار می رفت

یا بی سوار زراه برمی گشت






تاریخ : چهارشنبه 92/3/1 | 7:9 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.