سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درنوشته قبل در نقد  ادعای رویا ء بودن قرآن  که می گوید آیات قرآن خوابهای پیامبر اکرم است و به جای تفسیر احتیاج به تعبیر دارد نکاتی مطرح شد و دراین نوشتار به نقد برخی ادله مدعی این نظر می پردازیم 

  1-اولین دلیل ایشان روایتی است که می گوید خواب های پیامبر وحی است ایشان با استناد به این روایت مدعی می شود که وحی پیامبر خواب است این گونه تنیجه گیری که کاملا عاری از منطق است مایه تعجب است

 به فرض که چنین روایتی از معصوم صادر شده مدلول روایت آن است که خواب پیامبر نوعی وحی است اما عکس آن یعنی وحی هم خواب است از کجای روایت استنتاج می شود ؟

آنچه روایت درپی آن است ارتقا دادن مقام نبی ودارای ارزش استثنایی دانستن خواب پیامبر است  و نه تبدیل وحی به خواب ،این مثل آن می ماند که کسی با استناد به روایات که خواب روزه داررا عبادت برمی شمرند بگوید عبادت در روزه داری همان  خواب است

این گونه استنتاجات نه تنها با اولیات وبدیهیات عقل و منطق ناسازگار است بلکه موجب خنده افراد متوسط و عامی نیز می شود و این که نظریه پرداز محترم چگونه چنین استنتاجی کرده جای تعجب و تاسف فراوان است

2-دلیل دیگر ایشان نظم پریشان و ناهمگونی آیات است ایشان ابتدا به طرح سئوال علت نظم پریشان قرآن می پردازد  ومی گوید (اینک سؤال بدین برمی‌گردد که چرا نظم قرآنی پریشان است،

و چرا ابتدای سوره با میان و انتهای آن پیوند ندارد، و چرا سخنان خدا در هم می‌رود و قصه و اخلاق و فقه و غیب و شهادت به هم می‌آمیزند و درک مراد را بر مفسّر دشوار می‌سازند؟)

وبعد درجواب می گوید (گویی باید پذیرفت که این پراکندگی نه معلول تصرّف دشمنان، نه غفلت جمع‌آورندگان، نه بی‌خبری صاحب وحی و خدای آداب‌دان، بلکه از آن است که ساختار روایی سوره‌ها تابع ساختار مه‌آلود و خواب‌آلود رؤیاهاست که غالباً نظم منطقی ندارند .)

کشف مهم مدعی آن است که این نظم پریشان دلیل خواب بودن قرآن است چراکه درخواب نیز ازاین پریشانی ها وعدم رعایت نظم و ترتیب به چشم می خورد دراین دلیل پردازی دوباره و صدباره ایشان به قیاس رو آورده و قرآن را با سایر کتاب های بشری مقایسه کرده است 

 و چون نظم حاکم بر سایر کتب را دراین جا ندیده قائل به زبان وفضای خواب شده است ،واز این مطلب غفلت کرده که قرآن کتاب خداوند است نه کتاب بشر واگر جهان خارج وطبیعت کتاب تکوین الهی است قرآن کتاب منطوق ومکتوب الهی است

 وهمان طور که درتکوین قدرت خداوند ظهور و بروز کرده است در قرآن هم علم الهی بلکه خود خداوند متجلی شده است و دروایات هم به این اشاره شده است

از جمله این سخن حضرت امیر (ع) که فرمود : فتجلی لهم سبحانه فی کتابه یعنی ذات اقدس اله در کتابش برای مردم تجلی کرد

 (خطبه 147 نهج البلاغه ) 

واین بی نظمی های ظاهری نه تنها دلیل ضعف ودست کشیدن از اعتقاد به زبان وفضای بیداری و هوشیاری نمی شود  بلکه دلیل انباشته و پربودن و ذوابعاد و جاودانه بودن این کتاب و عظمت باطن آن است

که وقتی درظاهر لفظ می آید الفاظ وکلمات تاب تحمل آن را ندارند و دچار اضطراب و پریشانی می شوند و اگر قرآن مثل سایر کتب دریک سطح ویک بعد وکاملا قابل دسترسی برای عقول بود دیگر اعجاز وجاودانگی درآن نبود

و مثل کتاب های دیگر بشری قرن ها پیش  راز و رمزهایش کشف شده بود و اشتباه اساسی درهمین است که قرآن را با محصولات بشری مقایسه کنیم قرآن درعدل ودر عرض بشر است نه درطول او

وهمان طور که طبیعت و انسان هرکدام جلوه ای از جلوهای خداوند هستند و هرکدام در بردارنده رازها ی بسیار از خدای خود هستند قرآن هم درکنار آن ها و بالاتر از آن ها محل تجلی اسماء واوصاف الهی است

 و طبیعت این قضیه آن است که  ذو اضلاع و ذو ابعاد و ذو بطون باشد و اگر غیر از این بود جای شک و شبهه داشت

همچنین ایشان تکرار درقرآن را مثال می زند و آن را نشانه دیگر خواب بودن قرآن برمی شمرد ومی گوید نویسندگان بشری این همه تکرار نمی کنند و همچنان برقیاس پامی فشرد درپاسخ به این سخن باید گفت

 اولا تکرارهای قرآن غالبا تکرار اجمالی است نه تفصیلی به این معنا که ممکن است چند جا اصل قصه آدم یا موسی تکرار شده اما غالبا درهر تکرار از زاویه ای نو به مطلب نگاه شده است

 فرضا در قصه آدم درجایی بر غفلت و خطای آدم تکیه می شود در جای دیگر بر فریب و استکبار شیطان و در هرکدام درکنار تکرار اصل قضیه نکاتی نو ومتفاوت از نقل دیگر  ارائه می دهد

ثانیا  تکرار همیشه مذموم نیست مادر زندگی طبیعی بسیاری از امور برایمان تکرای است مثل طلوع وغروب آفتاب و تکرار فصلها وغیره

ثالثا تکرار اتفاقا از تشطط ذهنی جلوگیری می کند اگر درقرآن انبوه قضایا و اتفاقات بدون تکرار مطرح می شد درس گیری وعبرت آموزی از آنهارا دشوار می کرد اما وقتی این قضایا محدود باشند ذهن وجان فرصت می یابد زوایای مختلف آنهارا مورد اندیشه قرار دهد

رابعا قضایای تکرای درقرآن مربوط به اصول واساس تاریخ حیات بشری است فرضا قصه آدم فقط یک قضیه شخصیه در مقطع خاص نیست بلکه عملی است که همواره در زندگی انسان ها به نوعی دائم تکرار می شود

 و به بیان حکیمانه استاد جوادی آملی مطالبی درقرآن تکرارشده که در زندگی ما تکرار می شود  قصه وسوسه و فریب ابلیس دائمی است و دم به دم رخ می دهداز این رو درقرآن تکرار می شود 

و نکته آخر دراین بخش تذکار سخن قبلی است که نباید قرآن را با متون بشری قیاس کرد  واگر هم برای ذهن گریزی از مقایسه نباشد باید آن را با منابع دیگر شناخت چون اصل وجود انسان و طبیعت که چون قرآن مخلوق خداوند هستند مقایسه کرد

 نه با نوشته بشر که فعل و تولید بشری است  و متوجه بود که اگر در طبیعت تکرار حیاتی است اگر درحیات انسان تکرار ضروری است در قرآن هم به شرح ایضا  

این مطلب ادامه دارد و درنوشته بعد به نقد سایر ادله می پردازیم انشاالله

 
 

 

 

 

 

 






تاریخ : سه شنبه 92/11/1 | 8:21 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.