سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زمانه سریالی خوش ساخت است ومخاطب را با داستان درگیر می کند ودارای کش و قوس هایی  است که حس کنجکاوی مخاطب را برای دنبال کردن داستان بر می انگیزد اما حیف که این فرم خوب وتقریبا هنری دارای محتوای لازم نیست.

 ومشکلات ومعضلاتی را به تصویر می کشد که مشکل جامعه متوسط وضعیف ما که اکثریت جامعه هستند نیست شخصیت ها وفضاها همه مربوط به قشر خاص ومرفه جامعه است ونمی دانم تلویزیون از تهیه چنین فیلمهایی چه هدفی را دنبال می کند ؟

برنامه ای  که با بودجه بیت المال تهیه می شود حداقل یکی از دو کارایی را باید داشته باشد یا دردری از دردهای جامعه را به تصویر بکشد وزبان بیان مشکلات مردم باشد ویا دارای جنبه آموزشی باشد و راه بهتر زیستن را نشان دهد.

 واین سریال نه درد مردم را می گوید ونه دارای بار محتوایی برای هدایت وارتقاء فرهنگی اخلاقی جامعه است و در واقع افسانه های شاه وگدارا دنبال می کند که فقیری یک مرتبه به مرتبه عالی مکنت می رسد

وغیراز این که مخاطب را به رویاپردازی و رفتن به عالم خیال و امی دارد ثمره دیگری ندارد البته ثمره مثبت چندان ندارد والا آثار منفی چون به رخ کشیدن ثروت و مکنت اقلیت مرفه جامعه در برابر  چشم توده مردم وجوانان درگیر مشکلات اولیه معاش والقاء حس حسرت را به دنبال  دارد

همچنین با به تصویر کشیدن رابطه های مختلف بین نامحرمان و قرار گذاشتن ها وعادی جلوه دادن رابطه بین نامحرمان وغلبه دادن زندگی مجردی بر زندگی خانوادگی (به گونه ای که غالب شخصیت های داستان  مجرد وبیوه هستند وعمر زندگی های خانوادگی کوتاه است ) مروج بی بندوبارهای اخلاقی وخانوادگی هست .

و البته همه این ها  به نوعی بازگشت به  محوریت  قرار گرفتن قشر مرفه در داستان های سریال های تلویزیونی دارد که امر جدید وبدیعی نیست وحضور پرنگ اشرافیت سال هاست که سایه سنگین خودرابر سیما افکنده است و اکثر پیام های ضدارزشی وغیر اخلاقی و دادن الگوی کاذب وباطل به جامعه از این طریق اتفاق می افتد.

وجالب این است که از آن سو فیلمهایی با محتوای ارزشی و دارای پیام متعالی  غالبا ساخت وساختار مناسب ندارند واز کمترین جاذبه های هنری برخوردار هستند که میل ورغبت چندانی در مخاطب برای پیگیری داستان ایجاد نمی کند .

ونمی دانم این ظلم وتبعیض از کجا نشات می گیرد ؟ودیگر زمان آن هم گذشته که بگوییم کارگردان وتهیه کننده ارزشی و هنرمند نداریم وامروز صداوسیما باید پاسخ گوی این سئوال باشد که چراجای  سریال ها و فیلمها وطنزهایی پرمحتوا و هنرمندانه و مردمی در سیما خالی است ؟






تاریخ : پنج شنبه 91/11/26 | 11:50 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

از اوائل دهه شصت تا خرداد 76 که اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی رسیدند، تقسیم بندی فعالان سیاسی در کشور ما بر عنوان چپ و راست استوار بود که بیشترناظر به نظریات اقتصادی دو طرف بود .

وکسانی که اقتصاد دولتی را بیشتر می پسندیدند چپ وکسانی که به اقتصاد آزاد وخصوصی تمایل بیشتری داشتند راست نامیده می شدند اما بعداز خرداد 76 محور تقسیم بندی عوض شد وفعالان سیاسی در دو حوزه اصلاح طلبان واصول گرایان دسته بندی شدند.

و با توجه به تحولات رخ داده دیگر نظریات اقتصادی ملاک دسته بندی نبود بلکه بیشتر نظریات سیاسی و فرهنگی ملاک قرار گرفت، که اصلاح طلبان بر فرهنگ باز و سیاست مردم سالاری تکیه و تاکید داشتند.

واصول گرایان بر فرهنگ هدایت شده  و سیاست ولایت محور تکیه می کردند وامروز بعداز گذشت نزدیک به شانزده سال و تغییر و تحولات مختلفی که در عرصه سیاست رخ داده است به نظر می رسد احتیاج به دسته بندی جدیدی باشد.

 و ملاک های سابق چندان برای هویت و ماهیت بخشی به جریانات کارساز نیست واحتیاج به ملاک ومحور ودسته بندی جدیدی هستیم  اما محور تقسیم بندی جدید چه می تواند باشد ؟

 دریک نگاه کلی به تاریخ جناح بندی و جریان شناسی بعد از انقلاب اسلامی می توان گفت که درهمه دوره ها نوع نگاه به عدالت ،محور تقسیم بندی بوده است در دهه شصت عدالت اقتصادی واجتماعی بیشتر ملاک بوده است.

  که فرضا چپ عدالت اجتماعی را در اقتصاد دولتی و راست در اقتصاد باز می دید  و در دوره اصلاحات عدالت فرهنگی وسیاسی مدنظر بوده واصول گریان عدالت سیاسی فرهنگی را به گونه ای واصلاح طلبان به گونه دیگر تفسیر می کردند.

لذا امروز هم  جنس ملاک در تقسیم بندی  همان عدالت است اما نوع عدالت متفاوت از دوره های قبل است  و  از آنجا که اولویت جامعه امروز ما اخلاق است  و بزرگترین و ریشه ای ترین معضل اجتماعی سیاسی روز معضل اخلاقی  است به نظر می رسد که این بار تقسیم بندی بر  عدالت اخلاقی و نوع نگاه به آن صورت گیرد .

و دریک  نگاه اجمالی می توان گفت در عرصه سیاست کنونی دو طیف و نظر درباره عدالت اخلاقی و جود دارد طیفی که عدالت اخلاقی را  ابزار و وسیله رسیدن به عدالت اقتصادی واجتماعی می داند ودیگری طیفی که عدالت اقتصادی و اجتماعی را ابزار و راه رسیدن به عدالت اخلاقی می بیند.

لذا از نظر  آن دسته که به عدالت اخلاقی اصالت مستقل واولی می دهند براحتی و به  بهانه عدالت اجتماعی وغیره  نمی توان عدالت اخلاقی را نادیده گرفت اما در نگاه دسته دوم که عدالت اخلاقی را ابزار می دانند زیر پانهادن اخلاق برای رسیدن به عدالت اجتماعی تجویز می شود.

 وبه نظر می رسد محور انتخابات 92 هم به این موضوع باز می گردد که در واقع مردم باید به اصالت عدالت اخلاقی و یا ابزار بودن عدالت اخلاقی رأی دهند .

انشاالله درنوشته دیگری این بحث را تفصیل بیشتری می دهیم






تاریخ : سه شنبه 91/11/24 | 3:12 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

از خرداد 88 تا امروز بداخلاقی های سیاسی در کشور روند روبه رشد عجیبی را درپیش گرفته است که از مناظره معروف تا حادثه اخیر درقم ماجراها وبلوا فکنی و حریم شکنی هااز سوی برخی مسئولین وطرفدارانشان روزبه روز بدتر وبدتر گشته است .

 ومتاسفانه غالبا برخورد جدی وعلاجی با آن صورت نگرفته است واین عدم برخورد تبعات منفی  متعددی را برای جامعه وسیاست ما به دنبال دارد اولین آن جری تر شدن بد اخلاقان و بی اخلاقان عرصه قدرت و تبدیل شدن این موضوع به وسیله ای برای پیشبرد اهداف سیاسی ایشان است .

 واثرمنفی ومخرب دیگر آن ازبین رفتن قبح این اخلاق سوزی ها وعادی شدن آنهابرای جامعه است واین عادت وعادی شدن اخلاق شکنی  بدتر از خود بی اخلاقی است و پایه های فرهنگ وایمان ومعنویت را می لرزاند زمانی با یکی از افرادی که مدعی روشنفکری بود بحثی درباره حجاب داشتیم.

 آن فرد معتقد بود که الان درغرب بی حجابی یک امر عادی شده چرا ما این همه حساس هستیم ؟درجواب گفتم اتفاقا این یک فاجعه است که یک منکر و یک ضدارزش و اخلاق دریک جامعه عادی شود.

 این عادی بودن بدتراز خود بی حجابی است چراکه می رساند که روح انسانی وغیرت وحمیت وحیادرآن جامعه مرده است و همین موضوع درباره ازش های دیگر هم جاری است اگر جامعه ای به هریک از ضدارزش ها وامورغیراخلاقی عادت کرد به معنای مرگ معنوی وروحی آن جامعه است .

لذا حضرت امیر علیه السلام دربیان بلندی درباره امربه معروف ونهی از منکر بعداز این که مراحل امربه معروف را بیان می فرماید وامربه معروف قلبی ولسانی ویدی وعملی را برمی شمرد در پایان می فرماید کسانی که نه به قلب نه زبان ونه عمل نهی از منکر نمی کنند مرده های بیش نیستند.

 واین اشاره  ای باطن بینانه و عمیق به بی تفاوتی در برابر منکرات اخلاقی و دینی  دارد که  نتیجه و اثر رواج منکر بدتر از خود آن منکر است و  مرگ حیات انسانی را به دنبال دارد لذا دلسوزان جامعه باید به هوش باشند که نگذارند اعمال غیراخلاقی به رویه وعادت تبدیل شود

 که آثار مخرب و ویرانگری برای حیات معنوی وروحی جامعه در حال واینده دارد و روح ایمان واخلاق را در جامعه می میراند و  نباید با مصلحت سنجی هاو سکوت و عدم برخورد جدی با اخلاق سوزان وحریم شکنان در هر رده و هر لباس خدای ناخواسته زمینه ساز ازبین رفتن غیرت وحساسیت دینی واخلاقی را فراهم نمود .






تاریخ : دوشنبه 91/11/23 | 11:21 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

امروز در راهپیمایی با شکوه مردم قم در حین سخنرانی آقای لاریجانی عده ای با دادن شعار و حرکات زشت سخنرانی ایشان را ناتمام گذاشتند واین موضوع  ازجهات مختلف قابل تامل است

1-امروز یک جشن ملی اسلامی  ومتعلق به اصل نظام و رهبری ومردم بود وقطعا کسانی که به هربهانه ودلیل این شادی وشور را در کام مردم تلخ می کنند از مردم و رهبری نیستند وخدمتگزاران بی مزد دشمنان انقلاب اسلامی هستند.

 کسانی که جشن اتحاد و یکرنگی  و همدلی را به میتینگ جناحی و باندی تبدیل می کنند خط تفرقه و نفاق را ترویج و تحکیم می کنند و لذادر  شعارهایشان هم صادق نیستند  شعار بصیرت می دهند.

 اما خلاف توصیه و فرمان ولایت عمل می کنند، در تقبیح وحدت شکنی تظاهر سازی می کنند اما خود عین تفرقه و تمرد و وحدت شکنی هستند.

2-این ماجرا به بهانه اتفاقات هفته گذشته مجلس رخ داد اتفاقی که شروع کننده آن رییس جمهور بود ونقش اصلی واولی را ایشان در بلوا فکنی داشت با این حال سخنرانی احمدی نژاد بدون حاشیه پایان یافت .

وهمین تفاوت در شیوه برگزاری دوسخنرانی (که در یکی سخنرانی که بیشترین نقش را نیز در فتنه انگیزی اخیر داشته بدون  کمترین مزاحمت صحبت می کند و در دیگری  سخنرانی که در واقعه مجلس بیشتر از خود وقانون دفاع کرده والبته شاید بی تقصیر هم نبوده  باهیاهو وهتاکی عده ای بهم می خورد ،)

 دلیل دیگری بر بد اخلاقی وبی منطقی طرفداران جریان انحرافی است که فقط در پی بلوا وآشوب افکنی هستند وتفاوت نمی کند در مجلس باشد یا خیابان ویا امکان و اجتماعات مقدس

3-و تاسف بیشتر ازآن است که ظهورو بروز این تفرقه افکنی  واخلاق سوزی وحرمت شکنی در جشن اتحاد و شهر قم که شهر علم ولایت و ایمان و مهد انقلاب اسلامی است  چهره مقدس این شهر را  را تخریب می کند.

 مضافا این که حریم ملکوتی کریمه اهل بیت نیز به دست اوباشان عرصه سیاست شکسته شد و این گناه وجرم و زشتی عمل عمله های  آگاه و نا آگاه جریان انحرافی را بیشتر می کند  .






تاریخ : یکشنبه 91/11/22 | 7:57 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

در نوشته ای به اجمال درباره نسبت امربه معروف وآزادی مطالبی بیان شد و گفتیم که امربه معروف منافی آزادی نیست بلکه رشد دهنده آزادی حقیقی است دراین نوشته قدری تفصیلی وجزیی تر این رابطه رادر قالب چند نکته  مورد بررسی قرار می دهیم

1-همان طور که قبلا اشاره شد امربه معروف درواقع امربه عدالت است واز سوی دیگر آزادی از زیر مجموعه های عدالت است درواقع گرچه انسان فطرتا وعقلا عدالت جو ست اما در شناخت خود عدالت  عقل به تنهایی کافی نیست.

 و درکنار عقل محتاج منبع وحیانی هستیم دلیل آن هم این است که عدالت به معنای این است که هر پدیده در جای خود قرار گیرد ودانستن این که جای حقیقی اشیاء وافراد واعمال کجاست ؟بدون تکیه بر خالق اشیاء وافراد ممکن نیست .

درواقع خدای جهان وپدیده ها باید خط مشی تعیین کند که جای هر چیزی کجاست وعقل بر اساس آن خط مشی عمل کند والا عقل محدود باشناخت ناقص قادر به تشخیص درست وکامل  نیست

بنابراین آزادی هم که زیر مجموعه عدل است برای این که جایگاهش شناخته شود باید از دین و منبع وحیانی استمداد کرد و در امربه معروف که متکی بر ایمان ومنبع وحیانی است درواقع تلاش می شود اولا انسان و لوازم حیات او از جمله آزادی از نگاه دین شناخته شود .

و ثانیا این شناخت مورد عمل قرار گیرد و لذا بدون درنظر داشتن دین ومنبع وحیانی نه آزادی ونه هیچ ارزش دیگر انسانی به درستی شناخته نمی شود وچه بسا تکیه صوری وشعاری بر ارزش ها درعمل نتیجه معکوس دهد.

 وبه ضد خود تبدیل شود چنانکه دردنیای جدید می بینیم بی اعتنایی به منبع وحی باعث شده که شعار آزادی درجهت نفی آزادی های حقیقی از جمله آزادی در ایمان آزادی در انتخاب  حیات انسانی  قرار گیرد.

 وبیشتر درخدمت آزادی حیوانی مصروف گردد وامربه معروف به عنوان قوه اجرایی دین و وحی درواقع آزادی را از انحراف به حیوانیت باز می دارد وآن را درخدمت اهداف متعالی وانسانی قرار می دهد . 

2- همه ارزشهای انسانی مثل آزادی ، کرامت ، عدالت ، عزت وامثال آن در صورتی معنا ی خود را می یابد که برای انسان باشد وانسانی درجهان وجود داشته باشد واگر اصلا انسانی نبود ویا انسان تغییر وجودی داد و فقط در ظاهر شکل آدمیزاد داشت .

و باطنش حیوانیت بود اجرای هیچکدام از اصول و ارزشهای ذکر شده نه ممکن و نه مفید خواهد بود و این به این دلیل است که انسان باطن خود را باعمل وایمان می سازد و لزوما باطن او هم انسانی نیست بلکه به شرط ایمان وعمل صالح باطنش  انسانی خواهد ماند .

 ولذا باید ابتدا حیات انسانی انسان تضمین شود بعد سراغ اجرای ارزشهای فوق رفت واین زمانی است که انسان با ایمان و دین پیوند برقرار کند وامر به معروف که تجلی عینی واجتماعی ایمان است.

درواقع تضمین کننده حیات انسانی وجلوگیری کننده از مسخ ونسخ انسان است اگر امر به معروف نباشد انسان یا دربند شهوت می افتد و باطنش حیوانی چرنده است یا گرفتار غضب می شود و باطنش حیوانی درنده است.

  بنابراین امربه معروف زمینه ساز اجرای سایر ارزشهای انسانی از جمله آزادی است آزادی که برای انسان است وانسانی که در پرتو ایمان وامربه معروف انسان می ماند

3- امربه معروف مثل بسیاری از ارزشهای اسلامی وانسانی طرفینی است فرضا هم حق حکومت است که مردم را  امربه معروف کند و هم حق مردم و همین طرفینی بودن باعث می شود که مردم هم حق نظارت واعمال نظر بر حاکمان داشته باشند.

 وهمین موید آزادی های مشروع اجتماعی وآزادی ابراز عقیده ونقد ونظر مشفقانه نسبت به جامعه وسیاست وسیاسیون است بنابراین از این نظر هم اصل مهم وحیاتی امربه معروف تایید کننده ورشد دهنده آزادی است .

4- از آنجا که امربه معروف ریشه ای دینی و قدسی دارد دارای شرایط و آداب اخلاقی و اسلامی وا نسانی است وهمین باعث می شود تفاوت مهمی بین امربه معروف دینی با نقد واعتراض های دموکرات مدار باشد.

 چراکه در امربه معروف دینی اخلاق نقش اول واساسی دارد لذا امربه معروف دینی، آزادی بیان توأم با اخلاق را توصیه و ترویج می کند و از آزادی های مخرب که در جوامع غیر دینی رایج است جلوگیری می کند و همین باعث می شود که سلامت و قداست آزادی حفظ شود ونتایج منفی  واخلاق سوز برای جامعه به بار نیاورد.






تاریخ : شنبه 91/11/21 | 5:30 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.