سفارش تبلیغ
صبا ویژن

22بهمن به فرموده امام یوم الله است  و یوم الله یعنی روزی که به برکت اتصال ویژه به مبدأ هستی فراتر از زمین وزمان می رود روزی که گذشته و حال و آینده مامی گردد وروزی که دیروز وامروز وفردای ما را معنا می کند.

که هم تاریخ و هویت ملت ما هم آرمان و آینده و امید امت ما و هم  تجلی شخصیت و شاخصه جامعه امروز ماست  یوم الله یعنی روزهای دیگر ما از 22بهمن نیرو وبرکت ورحمت می گیرند یعنی حیات جدید ما از این جا آغاز می شود وتا ابد در اتصال به این روز قرار وبقا می یابد.

 یوم الله یعنی ظهور و تجلی قدرت وغیرت و رحمت و عدالت خداوند  ظهوری که در قالب وکالبد امت واحده متجلی ومنجلی شد یوم الله یعنی روزی که مردم ایران با اتصال به معدن لایزال قدرت الهی هویتی نو یافت.

 و لایق شد که امت واقعی محمد(ص) ومهدی (عج) در آخرالزمان شود  والگو وامام مردمان دیگر باشد در چگونگی یافتن حیات جدید و اسوه و آموزگار جوامع  باشد در  نشان دادن راه  رشد اجتماعی و معنوی و مرشد ملت ها باشد در ارائه روش تبدیل تفرقه ها به وحدت و تبدیل  دسته و گروه وحزب و مردم به امت واحده 

 و22بهمن روز شناختن و شناساندن شیوه سلوک سیاسی اجتماعی انسان مومن و موحد در عصر معاصر است روز رستاخیز عظیم ملت مهدوی وامت محمدی،  22بهمن  فردای ما و نما ونمودی از آینده ما نیز هست.

از آینده ای که در آن جان جهان تجلی می کند وانسان وجامعه نه بر فردیت فرعونی که بر جمعیت واجتماع واتحاد انسانی وایمانی والهی برقرار می شود و22 بهمن که روز ظهور امت است روز تجلی امامت نیز هست.

چراکه امت بی امام بی معنی است و 22بهمن فریادگر وعده حتمی الهی در حاکمیت وامامت صالحان بر زمین وبشارتگر صادق وصائب آیات قرآن کریم  است .

(ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمه ونجعلهم وارثین  )






تاریخ : جمعه 91/11/20 | 2:7 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ‏


 اى خداوند، خوان نعمتت براى آنان که نافرمانیت کنند گسترده است. و بردباریت در حق آنان که با تو خصومت ورزند مهیاست.

 نیکى در حق بدان شیوه توست‏


وَ سُنَّتُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِینَ حَتَّى لَقَدْ غَرَّتْهُمْ أَنَاتُکَ عَنِ الرُّجُوعِ وَ صَدَّهُمْ إِمْهَالُکَ عَنِ النُّزُوعِ‏


 و شفقت بر متجاوزان سنت تو. آن سان که درنگ کردن تو در مؤاخذت، ایشان را فریفته است که توبه نکنند و مهلت دادن تو آنان

را از گرایش به تو باز داشته است.

وَ إِنَّمَا تَأَنَّیْتَ بِهِمْ لِیَفِیئُوا إِلَى أَمْرِکَ وَ أَمْهَلْتَهُمْ ثِقَةً بِدَوَامِ مُلْکِکَ‏


 و حال آنکه در کیفر آنان درنگ کرده‏اى تا مگر به فرمان تو سر نهند، و آن را که مهلت عنایت کرده‏اى از آن روست که به دوام

 ملک خود اعتماد دارى.


فَمَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ السَّعَادَةِ خَتَمْتَ لَهُ بِهَا وَ مَنْ کَانَ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ خَذَلْتَهُ لَهَا


 پس هر کس که سزاوار سعادت باشد روزگارش به سعادت پایان یابد و هر که سزاوار شقاوت بود به شقاوتش خوار خواهى

ساخت.


کُلُّهُمْ صَائِرُونَ إِلَى حُکْمِکَ وَ أَمُورُهُمْ آئِلَةٌ إِلَى أَمْرِکَ لَمْ یَهِنْ عَلَى طُولِ مُدَّتِهِمْ سُلْطَانُکَ وَ لَمْ یَدْحَضْ لِتَرْکِ مُعَاجَلَتِهِمْ بُرْهَانُکَ‏


 همه بر مقتضاى حکم تو شوند هر چه شوند و بازگشت امورشان به توست. هر چند زمان سرکشیشان به دراز کشد از سلطه

تو فرو نخواهد کاست و چون در بازخواستشان شتاب نکنى ،حجت تو باطل نگردد.


لَمْ تَکُنْ أَنَاتُکَ عَجْزاً وَ لاَ إِمْهَالُکَ وَهْناً وَ لاَ إِمْسَاکُکَ غَفْلَةً وَ لاَ انْتِظَارُکَ مُدَارَاةً بَلْ لِتَکُونَ حُجَّتُکَ أَبْلَغَ وَ کَرَمُکَ أَکْمَلَ


 نه درنگ ورزیدنت از روى ناتوانى بوده است و نه مهلت دادنت نشانه سستى. اگر از مؤاخذت دست باز داشته‏اى، نه از روى

غفلت بوده و اگر حکم خود به تعویق افکنده‏اى، نه از روى مدارا. بلکه تا حجتت رساتر افتد و کرمت کامل‏تر گردد


وَ إِحْسَانُکَ أَوْفَى وَ نِعْمَتُکَ أَتَمَّ کُلُّ ذَلِکَ کَانَ وَ لَمْ تَزَلْ وَ هُوَ کَائِنٌ وَ لاَ تَزَالُ‏


 و احسانت وافى‏تر و نعمتت تمام‏تر نمایان شود. همه این‏ها بوده است و همواره هست و خواهد بود.


وَ قَدْ قَصَّرَ بِیَ السُّکُوتُ عَنْ تَحْمِیدِکَ وَ فَهَّهَنِیَ الْإِمْسَاکُ عَنْ تَمْجِیدِکَ وَ قُصَارَایَ الْإِقْرَارُ بِالْحُسُورِ لاَ رَغْبَةً - یَا إِلَهِی - بَلْ عَجْزاً


 بار خدایا، خاموشى مى‏گزینم، که از ستایشگریت ناتوانم و زبان بر مى‏بندم، که از تمجید و تکریمت عاجزم. اى خداى من،

نهایت کوشش من اعتراف به درماندگى من است، نه آنکه نخواهم، که نمى‏توانم.

* فرازی از دعای چهل و شش صحیفه سجادیه در روزجمعه






تاریخ : جمعه 91/11/20 | 11:27 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

درچند سال گذشته شاهد بروز و ظهور بی اخلاقی و بد اخلاقی درسیاست وخصوصا از جانب دولتیان بوده ایم که اوج آن را در مجلس در روز استیضاح وزیر کار شاهد بودیم واین رفتارهای هنجارشکن واخلاق ودین سوز معلول علل مختلفی است.

ورفتارهای دوراز شان برخی مسئولین زمینه ها وریشه هایی در گذشته دارد وبازشناسی وضعیت امروز می طلبد که علل وعوامل آن ریشه یابی شود وببینیم چه عواملی باعث شده که امروز به این جا برسیم دراین نوشته سعی می کنیم  به برخی موارد به اجمال بپردازیم

1-مهم ترین عامل بازگشت به عدم اصلاح نفسانی واخلاقی خودمان دارد گرچه می گوییم که اصلاح خودبر اصلاح دیگران وجامعه مقدم است امابه این عمل نمی کنیم امام امت قبل از این که به اصلاح جامعه و مبارزه با شاه اقدام کند عمری را درمجاهدت با نفس وتهذیب اخلاقی گذراند.

 وتا آخر عمرهم مراقبت دائم برخودداشت  اما متاسفانه بعداز انقلاب جوی پیش آمد که  غالب سیاسیون به فکر اصلاح بیرونی بودند و از درون غافل گشتند و همین غفلت زمینه ساز دوری از اخلاق ومعنویت  دربین خواص و عوام شد .

2- عامل دوم  بازگشت به غلبه تفکر مارکسیتی هدف وسیله را توجیه می کند، دربین برخی سیاسیون دارد ، از جمله انحرافات فکری که در کشورما از قبل از انقلاب شکل گرفت  همین تز باطل بود و سردمداران این فکر در جامعه ما مجاهدین خلق بودند

 وگرچه متفکرانی چون شهید مطهری با قلم وبیان واستدلال به مقابله با این انحراف پرداختند اما لایه های پنهان این تفکر باقی ماند وکم کم در برخی افراد و جریانات انقلابی نیز نفوذ کرد این تز می گوید که برای  رسیدن به هدف مقدس فرضا عدالت می توان از  راه نامقدس وحتی غیر مشروع رفت.

 لذا ،دروغ ،ترور شخصیت و حتی ترور فیزیکی در مواردی مجاز است  و متاسفانه برخی با استناد به برخی متون مشکوک و ضعیف و مبهم تاریخی و دینی مویداتی هم فراهم کردند و با زبان دین این موضوع را توجیه و ترویج نمودند .

واین موضوع باعث شد که اصالت اخلاق از بین برود و تالی فاسدهایی را که امروز شاهد آن هستیم را به دنبال آورد .

3-سومین عامل بازگشت به نداشتن بصیرت و شناخت لازم در باره افراد وجریان ها چه ازجانب خواص وچه عوام دارد ،جریانی که امروز درکشور به بی اخلاقی مشهور شده بر آمده از همین جامعه و خصوصا نیرو وتوان گرفته از جانب متدینان است.

واین درحالی است که امروز  متدینین و ارزش گراها بیشترین خون دل را از دست این جریان  می خورند و از اوضاع فعلی ناراحت هستند و اما چرا متدینانی که  بی اخلاقی  را نمی پسندند و به آن معتقد نیستند خود ناخواسته بانی وباعث قدرت گرفتن جریان ضد اخلاق گشته اند ؟

 واین  سئوال مهمی است و جوابی مبسوط می طلبد ولی دریک نگاه اجمالی از جمله پاسخ های که به این پرسش  می توان داد این است که گرچه مفهوم اخلاق و دیانت برای افراد ارزش گرا، ملاک در انتخاب بوده است

 اما  در تشخیص مصداق به خطا رفته اند که خود این خطا معلول ظاهر بینی و ظاهر گرایی بوده است و این هم خود بازگشت به عدم توجه به معیارهای درست و منطقی در شناخت افراد دارد 

 متاسفانه معیارهای ما درانتخاب افراد بیشتر بر ظواهر واداها وادعا ها متکی است  تا حقایق و واقعیت های شخصیتی، البته شاید این موضوع مطرح شود که شناخت باطن افراد زمان می برد و در ابتدا ی انتخاب فرصت لازم برای این شناخت نیست و ما مجبور هستیم که به ظواهر عمل کنیم و طبق آن انتخاب وعمل  کنیم .

اما درجواب باید گفت این عذر موجه نیست چراکه حداقل دو معیار مهم در دست ما برای شناخت درهمان ابتدای کار وجود دارد اول سابقه افراد و ملاحظه و بررسی این که مدعی  ومدعیان چقدر امتحان پس داده اند ؟

و در مواقع خطر ودر هنگامه های سخت کجا بوده اند ؟وچگونه عمل کرده اند ؟و دوم این که در همان ایام کوتاه تبلیغات انتخاباتی چه میزان به اخلاق پایبند بوده اند ؟

 وبه نظر می رسد این ها موضوعات روشنی بود که اندک تامل و توجهی به این معیارها می توانست جامعه ما خصوصا قشر متدین را در شناخت افراد یاری دهد و از خطا ی درانتخاب بازدارد .






تاریخ : چهارشنبه 91/11/18 | 3:37 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

از جمله اصطلاحات فرهنگ سیاسی امام خمینی که بر گرفته از قرآن کریم است اصطلاح طاغوت است در فرهنگ ها ومکاتب سیاسی از عنوان استبداد ویا دیکتاتوری  استفاده می شود وبه حاکمان زور گو وخود محور مستبد ودیکتاتور  می گویند.

 که بیشتر ناظربه وجه قدرت است یعنی اگر حکومت وحاکمانی در استفاده از قدرت سیاسی عدالت را رعایت نکند و خودکامگی پیشه سازد مستبد خوانده می شود اما در فرهنگ امام به جای استبداد از اصطلاح قرآنی طاغوت که معنای جامع تری دارد استفاده می شود

واین اصطلاح گرچه مشترکاتی با استبداد و دیکتاتوری دارد اما دارای جامعیتی است که دامنه و سیعتری را در بر می گیرد و در واقع استبداد نسبت به طاغوت مفهوم ناقصی است.

طاغوت از طغیان گرفته شده و به معنای تجاوز ازحد است و طاغی یعنی کسی که از حد تجاوز می کند و طاغوت به آن نوع حکمرانی گفته می شود که تجاوزکار است ،واز آنجا که در فرهنگ قرآنی سیاست و قدرت از ایمان و دین جدا نیست .

وهر مفهوم سیاسی دارای مبانی و لوازم ایمانی نیز هست لذا طاغوت هم در نسبت با خدا معنا می یابد(کلا ان الانسان لیطغی)   وهم نسبت به بندگان، (اذهب الی فرعون انه طغی)  نسبت با خدا یعنی کسی دربرابر احکام واوامر الهی طغیان ورزد وآنهارا در اعتقاد ویا عمل نادیده بگیرد و در نسبت به بندگان همان عدم رعایت حقوق مردم وتجاوز به حق ایشان است

 واین دو طرف طاغوت  ارتباط وثیق  باهم دارند یعنی فردی که نسبت به حدود الهی طاغی وتجاوز کار است نسبت به حقوق مردم هم طاغی خواهد بود واز سوی دیگر اصلاح وعلاج واقعی طغیان و تجاوز به حقوق مردم هم ریشه در اصلاح نسبت به رعایت حدود الهی دارد .

و تنها با التزام به رعایت حقوق مردم میسر نخواهد شد و البته همین نکته مورد غفلت جامعه شناسان غربی قرار گرفته که خیال می کنند تامین حقوق مردم و نفی استبداد تنها با رعایت حقوق مردم امگان پذیر است .

و نظریات سیاسی خود را معطوف به یک جهت کرده اند و البته در عمل نیز نتوانسته اند استبداد را از میان بردارند و بلکه شکل آن را تغییر داد ه اند و استبداد آشکار و با زور و سرنیزه را تبدیل به استبداد پیچده و پنهان و با ابزار رسانه و فرهنگ کرد ه اند.

 واین به خاطر نادیده گرفتن نقش اولی واصلی ایمان در نفی حقیقی استبداد است و در فرهنگ سیاسی حضرت امام که رویکردی مومنانه به مفاهیم سیاسی حاکم است برای ریشه کن کردن حقیقی وجامع  استبداد راه حل ارائه می شود.

و بنای آن هم از این جا گذاشته می شود که ابتدا تعریف درست وجامع از استبداد صوزت می گیرد واستبداد دربرابر مردم همراه با استبداد دربرابر احکام وحدود الهی باهم لحاظ می شود واز اصطلاح جامع طاغوت استفاده می شود .

تا هردو صورت را شامل شود وآن گاه که اصل مساله تبیین درست و جامع یافت راه حل جامع و همه جانبه که نفی هردو طرف استبداد را می کند ارائه می گردد .بنابراین تفاوت مهم حکومت وحاکمیت از منظر امام با سایر مکاتب این است که نگاه تک بعدی به استبداد نمی شود و نفی طاغوت که اعم از استبداد است مورد توجه است .

وراه برون رفت از استبداد طرفینی و طاغوت توجه به خدا و احکام و قوانین و حدود او در کنار توجه به مردم و پایبندی به میثاق ها و حقوق مردم قرار می گیرد واین دو جدایی ناپذیر هستند که اختلال به هرکدام اخلال در دیگری را به دنبال دارد .






تاریخ : چهارشنبه 91/11/18 | 10:54 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

از جمله مفاهیم وارزش های بلند وپرمعنا وجامعه وانسان سازی که حضرت امام احیاء کرد اصطلاح قرآنی امت بود در مباحث جامعه شناسی غالبا دو اصطلاح مشابه به هم استعمال می شود.

 یکی مردم ودوم توده که اولی بیشتر مربوط به مکاتب دموکراسی محور است ودومی مکاتب سوسیالیستی اما حضرت امام که مکتب سیاسی خودرا نه از شرق ونه از غرب می گرفت بلکه متکی بر اسلام عزیز وقرآن کریم بود.

 با الهام از فرهنگ قرآن اصطلاح جدیدی را وارد عرصه اجتماع وسیاست نمود وآن کلمه امت بودواین اصطلاح که بار ارزشی خاصی را نیز با خوددارد تفاوت های اساسی با کلمات مشابه چون مردم وتوده دارد.

 از جمله این که امت به اجتماع مردمی گفته می شود که بر محور توحید گرد آمده اند لذا در قرآن در کنار امة از وحدت سخن به میان آمده وتعبیر امة واحدة به کاررفته است . بنابراین نیروی مردمی علاوه بر این که با اجتماع  وهمراهی باهم قدرت وقوت نو ومضاعفی پیدا می کند .

با اتصال به مبدأ و خداوند متعال وتوحید قدرت خودرا به بی نهایت متصل می کند لذا در امت واحده هم اتحاد مطرح است وهم توحید که این اتصال انسان ها به خداوند علاوه بر قدرت مطلق قداست نیز به اجتماع انسانی  می بخشد .چراکه اجتماع انسانی متصل به ملکوت گشته است.

 ویژگی دیگر امت این است که در اجرا وعمل حول محور امام تشکیل می یابد وهر امتی با گوهر امام معنا ومفهوم می یابد ولذا در این اندیشه بلند سیاسی در کنار امت، امامت احیاء می شود.

 که این نیز لوازم مبارکی با خود دارد ازجمله این که با اتصال جامعه به امام اندیشه وفکر وعلم جامعه نیز متصل به وحی وعلوم لدنی می شود وظن های انسان های معمو لی در پیوند با علم لدنی امامت به ساحت یقین متصل گشته واز جنس یقین می شود.

 ودیگر تردید وتزلزل فکری وعملی در این جامعه راه نمی یابد  وشک افکنی های شیاطین جن وانس تاثیری در آن نخواهد داشت واختلافات خانمانسوز  وبنیان برانداز رخ نخواهد داد

 ولازمه دیگر آن بر خورداری از نعمت ولایت است  که وقتی جامعه با ولایت گره خورد ولایت معصوم که متصل به ولایت الله است آن وقت دیگر تحت ولایت وقیومیت غیر حق وبیگانه نخواهد رفت وآزادی واستقلال او تضمین خواهد شد

 وامروز پاسداشت حقیقی را ه ونام امام عزیز را باید در توجه والتزام به این ارزشهای متعالی دانست  وقدر امت واحده ونعمت امامت را دانست وبدانیم که همان طور که حریم امامت وولایت در همه مراتب از ولایت الهی تا ولایت معصوم وتا ولایت فقیه عادل  مقدس است

 وشکستن آن ها در هر مرتبه ای  محرم و ممنوع وگناه کبیره است است  حریم امت واحده نیز مقدس است وشکستن وپاره پاره کردن آن با اختلاف افکنی ،گناهی نابخشودنی است  ودرواقع بی حرمتی به هریک بی حرمتی ونادیده گرفتن جایگاه دیگری است که امت وامامت وولایت دو روی یک ارزش متعالی هستند ودو ستون یک خیمه می باشند






تاریخ : سه شنبه 91/11/17 | 7:28 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.