سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جریان احمدی نژاد ازاتفاقات خاص وقابل تامل بسیار در حیات انقلاب اسلامی به شمار  می رود که از جهات مختلف جامعه شناسانه و جریان شناسی سیاسی وحتی از جهت اندیشه شناسی دینی قابل توجه و بررسی است .

واین بررسی هم  شامل علل به وجودآامدن آن و هم چگونگی ادامه حیات این جریان و هم عاقبت وانجام آن  وهم بررسی مبانی فکری ونظری و شناخت لوازم  سیاسی اجتماعی آن می شود ودراین نوشته به بخش اول یعنی چرایی شکل گیری وبه قدرت رسیدن این جریان می پردازیم .

امروز در سیاست می بینیم هر کسی این جریان را به جایی حواله می دهد وعناصر وافراد مختلفی به عنوان مقصر بروز این جریان مورد اشاره قرار می گیرند  درحالی که بسیاری از سیاسیون  اصول گرایان را متهم اصلی وپدیدآورنده جریان احمدی نژاد می دانند.

 از سوی دیگر برخی تحلیل گران دولت هاشمی وخاتمی را عامل ایجاد آن می خوانند، البته چون فعلا نا کارامدی واشتباهات فاحش این جریان  برهمه آشکار شده است  هرکسی آن را محصول دیگری می داند.

 و قطعا اگر این جریان توفیق می یافت وامروز محبوبیت داشت هرکسی سعی می کرد آن را به خود نسبت دهد ومحصول کار سیاسی وخود بداند اما برای رسیدن به جواب در باره چرایی ظهور و قدرت یافتن جریان احمدی نژاد توجه به شعار اصلی این جریان یعنی عدالت لازم است .

 می دانیم که این جریان با شعار عدالت بروز وظهور کرد و بسیاری هم به همین خاطر از آن حمایت کردند و برخلاف دولت هاشمی که بر پیشرفت و سازندگی تکیه می کرد و دولت خاتمی که آزادی را محور شعارهایش قرار داده بود .

این جریان بر عدالت تکیه کرد واقبال خاص وعام خصوصا متدینان نسبت به آن از این روی بود بنابراین طبق این نگاه اگر بگوییم دولت سازندگی واصلاحات به خاطر عدم توجه کافی به عدالت باعث اقبال احساسی جامعه به خاطر نیاز به عدالت به این جریان گشتند سخن بی ربطی نیست . 

اما از جهت دیگر  خطای بزرگ سیاسی اصول گرایان  را نمی توان نادیده گرفت چرا که اصول گرایان  چه در سطح نخبگان وچه در سطح عمومی اولا خود تعریف دقیق ومعیار کارشناسانه برای عدالت نداشتند واز سوی دیگر شتاب زده واحساسی در تعیین مصداق مرد عدالت عمل کردند.

واگر دولت سازندگی واصلاحات ناخواسته واز جهت سلبی در رشد وقدرت یافتن جریان احمدی نژاد مقصر هستند اصول گرایان نیز به خاطر دفاع چشم وگوش بسته واحساسی وبه دور از عقل ومنطق از این جریان مقصر هستند.

بنابراین در نگاه اولی وسیاسی به قضیه همه طیف های سیاسی موجود هر کدام به نحوی در شکل گیری این جریان نقش داشته اند البته با تفاوت مراتب و تفاوت میزان سهم هرکدام در به وجد آمدن ورشد وقدرت یافتن آن

 اما یک نکته قابل توجه در این میان آن است که  درورای همه این ظواهر سیاسی علت اصلی در بروز این جریان علت فرهنگی است وآن هم بازگشت به غفلت از موضوع مهم عدالت در عرصه نظر واهتمام فرهنگی وجهت گیری های علمی وفکری دارد.

 وبه نظر می رسد نوعی جوزدگی  وتحت تاثیر اتفاقات جهانی قرار گرفتن علت اصلی آن است ،در چند دهه پیش کمونیست با پرچم عدالت در جهان مقاصد خودرا پیش می برد وشکست کمونیسم به نوعی اصل عدالت را به محاق برد.

ودرحالی که افول کمونیست می توانست فرصت خوبی باشد برای شناساندن عدالت واقعی که عدالت اسلامی وانسانی است اما از این موضوع غفلت شد وبرخلاف قبل از انقلاب که موضوع مباحث فکری عدالت بود موضوعات دیگری مورد توجه قرار گرفتند.

باْن  که عدالت در آموزهای دینی واسلامی نقش اولی واساسی دارد وبه نظر می رسد کم کاری وغفلت مراکز فرهنگی وعلمی ومتفکران اجتماعی ودینی از پرداختن به موضوع عدالت باعث شد که دردوره ای اصل عدالت مو رد غفلت قرار گیرد.

 وجامعه علمی فرهنگی به تعریف وشناخت وشناساندن عدالت نپردازد اما چون اصل نیاز جامعه در جای خود باقی بود لذا جامعه در نبود الگوی لازم وکافی وشناخته شده به سمت شعارها وادعا هار فت.

 بنابراین فراتر از جریانات سیاسی متفکران دینی وفرهنگی وفرهنگ سازان جامعه نیز دراین زمینه کم کاری وغفلت کردند  که در مباحث دینی بیشتر برظواهر تکیه شد و درمباحث روشنفکری نیز بر آزادی توجه بیشتری شد.

 ودراین میان عدالت هم از جانب عالمان دینی وهم روشنفکران مورد بی توجهی قرار گرفت واین شد که در خلا فرهنگی ، شعارهای سیاسی واحساسی تاثیر خودرا گذاشت  وروند اجرایی کشور به جای عدالت حقیقی به سمت  شعار وادعای عدالت رفت.

بدون آن که  مبانی دینی وفکری آن مشخص باشد ومتفکران بزرگی پشت ماجرا باشند وهمین مطلب ،نگاه سطحی اولی وانحراف ثانوی را در مسیر اجرای شعارها  به دنبال داشت  .

 






تاریخ : دوشنبه 91/12/7 | 3:34 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.