سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 یادم می آید در دهه هفتاد نظریه (قبض وبسط )دکتر سروش سر و صدای زیادی به پاکرده بود ومخالفین وموافقان همه جادرباره اش سخن می گفتند

درهمان ایام و بعدازآن که افکار دیگر سروش وبرخی روشنفکران دینی دیگر درباب پلورالیسم ،زبان دین ، رابطه حکومت وآزادی و...مطرح شد

و دو طیف مخالف وموافق به آنها عکس العمل نشان می دادند  درمیان مخالفان بیش از همه از آقای مصباح نام برده می شد   اما متاسفانه هرچه می گشتی مطلب مکتوب علمی با عنوان مقاله یا کتاب از ایشان در رد آن افکار نمی یافتی

 وآنچه  از ایشان می  شنیدی ومی خواندی حرف هایی ژورنا لیستی وسیاست مابانه بود البته درهمان روزها کسانی چون آقای صادق لاریجانی کتاب مستقل در نقد برخی از این افکار نوشتند که علمی بود وماندگار شد

واگر در مقابل نظریه قبض وبسط اندیشه محکم وماندگاری مطرح شد همین کتاب آقای لاریجانی بود اما سخنان امثال آقای مصباح غیر از افزودن به شهرت سروش ونظریاتش تا ثیر دیگری نداشت

 دوره بعد هم که در دهه هشاد اصلاح طلبان بر سرکار امدند ومفاهیمی چون جامعه مدنی و آزادی وامثال آن مطرح شد باز آقای مصباح به عنوان مخالف درجه اول مطرح بود بدون این که یک مقاله یا کتاب درنقد این افکار از ایشان وجودداشته باشد

ومخالفت بیشتر  جنبه  سیاسی داشت وبازبان سیاسی آن هم از نوع انگ زنی مطرح می شد واین برای بسیاری از جوانان جویای حقایق مفید واثر بخش نبود

چراکه درمقابل فکر وادعا های مدون ومکتوب و  قلمی و  علمی جواب و رد علمی نیاز بود وسخن سیاسی دردی را دوا نمی کرد درهمان ایام مطهری را به یاد می آوردم وبر نبودش افسوس می خوردم

 همو که   یک تنه در مقابل روشنفکر چپ وراست زمان خود اعم از ماتریالیست وملی گرا وباستان گرا چه عالمانه ومحققانه  می گفت و می نوشت کتاب هایی چون خدما ت متقابل اسلام وایران ، علل گرایش به مادیگری وآثار فراوان دیگر که همچنان زنده وبه روز هستند شاهد مطلب اند

ودریغ می خوردم  که امثال اقای مصباح چرا چنان روشی در پیش نمی گیرند وبازبان علم وتحقیق وتفکر سخن نمی گویند ونمی نویسند وبیشر به انگ واتهام زنی سیاسی مشغولند کاری که درخور یک فرد حزبی سیاسی درجه چندم است نه یک عالم مطرح حوزوی

 وزمان گذشت و برای یک بارهم که شده دولتی  فراخور افکار آقای مصباح روی کار آمد واین بار نیز غیر از سخنان احساسی وگاه درحد اسطوره سازی از دولت ورییس جمهور از ایشان ندیدیم این که او مورد تایید امام زمان است وامام زمان  برایش دعا می کند

  این  که اطاعت اودر ذیل اطاعت خدا ست وامثال آن  وبگذرم از تناقضات  فکری آقای مصباح که زمانی رییس جمهوری را درحد واجب الاطاعه  بالا می برد وزمانی در حد واجب الانکار وبرائت تنزل می دهد

وباز دریغ از یک تئوری ونظریه پردازی محققانه درباب شعارهای آن رییس دولت وبالاخره امروز روحانی سر کار است که نظراتش باب طبع آقای مصباح نیست

و ایشان درمخالفت  هم غیر از نثار برخی الفاظ نامتناسب ودور از شان گوینده مثل این که دولت فعلی شعارهای اصلاح طلبان را نشخوار می کند وفلانی گویا انگلیسی است وامثال آن از ایشان نمی بینیم

 این همه را گفتم تا به این نکته اشاره کنم چرا روش کسی چون آقای مصباح که انتظار سخنان تحقیقی وعالمانه ومتفکرانه از او چه در نقد وچه در تایید اندیشه ها می رود دراین بیش از دو دهه به شکلی که اشاره شد

 یعنی مقابله در حد یک فرد سیاسی وحزبی آن هم نه چندان پخته  وباروش منطقی  سوق پیدا کرده روشی که  باعث سرخوردگی وناامیدی بسیاری از جوانان دین دار وامید بسته به عالمان دینی می شود

ودر مقابل مضحکه وشما تت معاندان را فراهم می کند آیا براستی حیف نیست ایشان موقعیت علمی وفرهنگی  خودرا این گونه در جنجال های سیاسی تنزل دهد .؟وبه جای نظریه پردازی وتولید علم واندیشه به انگ زنی واتهام وسیاسی کاری روی آورد ؟






تاریخ : چهارشنبه 93/3/28 | 5:49 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.