سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 امام رضا علیه السلام مثل پدر بزرگوارش که در دوره تثبیت خلافت عباسی امامت را عهده دارشدند نه در صدد همکاری ونه مبارزه علنی با حکومت بودند.


  عباسیون به نام حب اهل بیت (ع)حکومت را تصاحب وبعد در حق اهل بیت (ع)جفا نمودند اما به خاطر شرایط زمان از جمله قساوت و برخورد خشن عباسیون با مخالفان، مردم جرات همراهی  با امام در مقابله با حکومت را نداشتند دراین وضعیت امام رضا(ع) اقدامی آشکار علیه حکومت انجام نمی داد


 اما مامون که دریک قتال خونین با برادرش به حکومت رسیده بود  گویا از جانب امام (ع) احساس خطر توام با شرم و گناه و  البته  همراه حب قدرت را داشت یعنی هم می دانست که حکومت حق امام  است واو غاصب درعین حال حب ریاست مانع از این می شد که حکومت را به امام واگذارد از طرف دیگر به خاطر دوری مرکز خلافت از امام و حضور امام در مدینه از جانب امام احساس خطر می کرد واین ها باعث شد که به مساله ولیعهدی بیاندیشد

 

با این کار او  هم ریاست خود را حفظ می کرد وهم احساس گناه کمتری داشت وهم خطر قیام را ازبین می برد و لذا به نزدیکانش اطلاع داد به خاطر عهدی که با خدا بسته که اگر بر برادرش امین پیر وز شود ولیعهدی را به امام رضا می سپرد،قصد انجام چنین کاری را دارد (ترجمه ارشاد مفید ج 2ص 249مترجم محلاتی)


در واقع از یک نگاه کار مامون نوعی حیله شرعی و به پندار کسب رضایت خدا وند وامام ومردم با حفظ حکومت خود بود واما وقتی پیشنهاد را به امام عرضه نمود امام مخالفت نمود امری که مامون گویا فکرش را نمی کرد واین مخالفت باعث ترس او شد وامام را تهدید نمود و گفت : همانا عمر بن خطاب‏ خلافت را بطور مشورت میان شش نفر قرار داد که یکى از آنان جد تو امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السّلام بود، و شرط کرد در باره آن کس که از آن شش نفر مخالفت کند باینکه گردنش را بزنند، و شما بناچار باید آنچه من خواسته‏ ام بپذیرى من راهى جز این ندارم! (همان ص251) 


امام (ع)سپس با شرایطی ولیعهدی را پذیرفت وفرمود: من ولیعهدى را مى ‏پذیرم بشرط آنکه نه أمرى کنم و نه نهیى و نه فتوائى دهم و نه حکمى، و نه کسى را بکار گمارم و نه کسى را از کار بر کنار کنم، و مأمون همه این را پذیرفت(همان) 


اما دراین جا سئوال مهمی  که ممکن است مطرح شود این است که امام (ع) درنهایت به دست مامون شهید شد واین را به علم غیب می دانست که پیشتر فرمود ه بود : من و هارون  مانند این دوئیم- و دو انگشت خود را بهم چسباند- (یعنى من و هارون در کنار هم دفن خواهیم شد) راوی  گوید: بخدا من معناى سخن آن حضرت را نفهمیدم تا وقتى که آن حضرت را در کنار هارون دفن کردیم.(همان ص 250) بنابراین چرا امام از پذیرش ولیعهدی سرباز نزد؟نهایت این بود که مدتی زودتر شهید می شد و موضوع ولیعهدی نیز پیش نمی آمد


 در پاسخ باید گفت که اولا امام  مکلف به عمل به ظاهر است نه غیب وباطن ثانیا اگر امام درهمان زمان پیشنهاد را رد می کرد ومامون تهدیش را عملی می کرد وامام شهید می شد امام در برایند کلی طبق برنامه واراده و خواست مامون عمل نموده بود خواست مامون انتخاب بین شهادت و پذیرش ولیعهدی بود واما امام امام است ودرهرشرایط این اوست که برآیند نهایی را تعیین می کند ولو در ظاهر قضیه چیز دیگری را نشان دهد این مساله درباره همه امامان صادق است وازجمله هوشمندی های امامان (ع)درهمین بود که طوری عمل می کردند که خواست تام وتمام قدرتمندان و  زورگویان تحقق نیابد.


 لذا امام باشرایطی ولیعهدی را  پذیرفت و گرچه درنهایت نیز شهید شد اما نه آن گونه که مامون برنامه ریزی کرده بود و می خواست بلکه خواست واراده  خداوند و امام دراین روند موثر بود لذا مامون در حال  استیصال امام را شهید نمود اما اگر این امر ابتدا رخ می داد مامون در حال اقتدار چنین جنایتی را مرتکب می شد با نوعی حق به جانبی که من پیشنهاد خلافت بعد از خود به او دادم وایشان  نپذیرفت اما با پذیرش مشروط امام ، مامون زمانی امام را به شهادت رساند که کارش خود اورا رسوا ساخت که مثل همه قدرت پرستان در واگذاری قدرت لاف دروغ می زده است. 


درواقع یک سیاستمدار الهی هوشمند عکس العمل خودرا طوری درمقابل دشمن انجام می دهد که برنامه اورا به هم بزند واین گونه نشود که تعیین کننده نهایی واصلی دشمن باشد در قضیه امام حسین  نیز چنین شد یزید توسط استاندار ش در مدینه امام را در انتخاب  بین بیعت وشهادت قرار داد وامام  با فرصت کوتاهی که گرفت از مدینه خارج شد و برنامه را به شکلی که یزید می خواست بهم زد وگرچه درنهایت نیز شهید شد اما آن گونه که  خداوند اراده نموده بود و خود امام می خواست شهادتی که در میدانی علنی ودر تقابل تعیین کننده ودر صحنه ای که یزید وبنی امیه را تا ابد رسوا نمود و علاوه بر انجام تکلیف خود باطل بودن آن دستگاه را نیز آشکار ساخت والگویی مانا از خود در مبارزه با ظلم به جای نهاد.






تاریخ : پنج شنبه 100/7/15 | 7:45 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.