بقایای جریان فکری دینزدا و روحانیتستیزدر پاییز بداخلاقیسیاسی و اختلاف سلیقه پوستانداخته و سر برآوردهاند و خاکریز به خاکریز جلو میآیند |
به گزارش عبرت نیوز؛ رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از بداخلاقی های سیاسی که به علمای قم هم رسیده، به شدت انتقاد کرد. آیتالله هاشمی رفسنجانی به مناسبت 19 دی، قیام خونین مردم قم علیه توهین به امام(ره) به بیان دیدگاههای خود با عنوان مذمت توهین و تهمت پرداخته است. توهین و تهمت به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم یک سرزمین یا پیروان یک آیین الهی دارند، شیوه همیشگی کسانی است که پایههای قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهادهاند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم که حاکمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخنما تمسّک جستند و هربار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شبپرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند. به تاریخ صدراسلام برگردید که سران بتپرست حجاز، وقتی عجز خویش را در مقابله با پیامهای آسمانی پیامبر رحمت دیدند و از اقبال مردم به دعوت اسلام و ادبار از خویش ترسیدند، تیر توهین و تهمت را در ترکش نهادند تا شاید با سیاهنمایی نورانیت رسول مکرم(ص) و سحر و جادو خواندن کلام وحی، بر روزگار قدرت خویش چند صباحی بیفزایند،اما دیدیم که لات، هبل و عزی یکی پس از دیگری شکستند و وحدانیت خدا در قالب تعالیم متعالی اسلام بر زبانها جاری شد وامروز مسلمانان با بیش از 5/1 میلیارد جمعیت و 56 کشور با قومیتهای مختلف و زبانهای گوناگون فریاد برمیآورند که «اشهد ان محمداً رسول الله» فراز و فرود تاریخ و تهمت و توهین طاغوتیان در حق حقگویان را در 1400 سال گذشته میدانید و به رسم ایجاز، به تاریخ معاصر ایران، به عنوان ام القرای جهان اسلام میپردازم که سلطنتی به شیوه اشراف مکه و مدینه در اندیشه شوم حکومت موروثی به شیوه دیکتاتوری و استبدادی داشت. مردی از قبیله اهل بیت(علیهمالسلام) علم مبارزه ضدطاغوت را هرچند گروهی در آن مقطع پرچم ضلال میدانستند، برافراشت و در طول 17 سال با زبرالحدیدهایی که داشت، مردم را به میدان آورد. اگر در نقطه آغاز مبارزه، رژیم پهلوی با کشتار بیرحمانه در 15 خرداد 42 و تبعید امام و حبس مبارزان، تسمه از گرده مردم کشید و به قول خویش زهر چشم گرفت، اما آن آتش، زیر خاکستر نهان بود و هر ازچند گاهی انفاس قدسیه امام(ره) در بیانیهها و روشنگریهای مبارزان در سخنرانیها، بر آن میدمید و در گذر زمان به سال 1356 رسیدیم. رژیم پهلوی براساس اطلاعات میدانی ساواک که بعضاً تا عمق خانوادهها نیز نفوذ داشت، مانند سران مشرک قریش، پی به عجز خویش در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت برد و در همان سال، دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام پی گرفت. برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه 1356 نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقالهای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد. مردم همه شهرهای ایران، به خصوص مردم شهر قم که امام را با همه سوابق میشناختند، چون آتشفشانی به خروش آمدند و اگرچه در 19دی در خیابانهای قم در خون خویش غلتیدند، اما گدازههای خشم و نفرت خویش را بر کاخ پوشالی و سست بنیاد پهلوی ریختند. همراهی پیر و جوان و زن و مرد قم با طلبهها، فضلا، علمای بیدار و مراجع بزرگوار برای دفاع از حقانیت وجود یک سید جلیلالقدر از سلاله پاکان ثابت کرد که تقدیر الهی در قرار دادن مضجع شریف حضرت معصومه(س) در قم و بعدها تأسیس حوزه علمیه در این خطه از جغرافیای وسیع ایران بیحکمت نبوده است. مردم قم در 19 دی 1356 با خون خویش درختی را آبیاری کردهاند که سالها پیش خون مردم تهران و کفنپوشان ورامین و خود قم در پای نهال آن ریخته شده بود. درختی که شاگردان امام در طول 15 سال تبعید رهبر خویش با تحمل مرارتهای شکنجه و زندان نگذاشتند شاخههای انحرافی بر آن رشد نماید، درختی که یک سال پس از قیام خونین مردم قم با عنوان «جمهوری اسلامی» ثمر داد. درختی که در سالهای پس از پیروزی، تثبیت و تداوم خویش با حضور مردم و اهدای خون جوانان در دفاع مقدس، سایه گستر شده است. اینک 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و بقایای فکری دینزدایی و روحانیتستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقیهای سیاسی و اختلافات سلیقهای، پوستاندازی کرده و سر برآوردهاند و خاکریز به خاکریز جلو میآیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیدهاند. تأسفآور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلقها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیدهاند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد میدانند، مزوّرانه پشت خاکریزی پناه گرفتهاند که مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود. |
منبع : ایلنا 1389/10/19 |
آقای جنتی که دیگر اورا باید خطیب الدوله نامید در نماز جمعه تهران مطالبی گفته که بیش از پیش از دید متعصابانه این فقیه شورای نگهبان پرده برمیدارد
ایشان از قوه قضاییه گله مند است که چرا فرزند شهید به شلاق متهم شده است در باره سخن ایشان نکاتی را متذکر می شوم
اولا اگر فرزند شهید بودن مصونیت قضایی می آورد چرا وقتی فرزند شهید بهشتی محاکمه ومجازات می شود ایشان سخنی نمی گویند وقتی فرزند شهید همت تحت تعقیب قرار می گیرد ایشان نگران نمی شود
وقتی علیه فرزند شهید مطهری در نماز جمعه شعار می دهندایشان اظهار ناراحتی نمی کند گویا از نظر ایشان از شهید وفرزند شهید هم می شود استفاده ابزاری کرد
ثانیا ایشان وهم فکرانشان ادعای عدالت ونفی رانت سیاسی می کنند چگونه است حال که نسیمی از عدالت گوشه قبای دوستان ایشان را گرفته است آزرده خاطر گشته اندآیا همین سخنان اثبات نمی کند
که عدالت ومساوات ومبارزه با رانت وغیره همه شعارهایی هستند برای فریب عوام وبازی با احساسات مردم وشهید ودیگر ارزشها فقط وسیله ای برای پیشبرد اغراض سیاسی هستند
نکته دیگر در سخنان جناب جنتی انتقاد او از مجلس به علت احضار وزراء په مجلس است گویا حب و بغض کاررا به جایی کشانده که استفاد ه مجلس از اولین اختیارات خود نیز برای حامیان دولت قابل تحمل نیست
ونگهبان قانون خود به اجرای میلی وحزبی قانون معتقد است ومجلس را رام ومطیع دولت محبوب خود می خواهد
دیگر خبط آشکار ودور از عدالت امام جمعه تهران این است که کسی را که هنوز هیچ جرمی برای او در دادگاه اثبات نشده مجرم فراری می خواند ایشان به عنوان عضو شورای حساس نگهبان وخطیب جمعه بودن باید بر منصفانه سخن گفتن و عادلانه قضاوت کردن احتیاط بیشتری به خرج دهد
با این حال به خاطر تعصب سیاسی وحب وبغض جناحی این گونه سخنی می گوید وبدیهی ترین مسائل اخلاق را زیر پا می گذارد وقبل از اثبات جرم متهم را مجرم خطاب می کند آن وقت چگونه از دیگرا ن توقع دارند
دید مثبت به اعضای شو رای نگهبان داشته وآنها را اهل عدالت وانصاف وبی طرفی خصوصا در مواقع حساس چون انتخابات بدانند وتصمیمات وتاییدات انها را قانونی واخلاقی وبی طرفانه ببینند.
تا کی درپرده می مانی؟
تا کی از پشت ابر می تابی ؟
نامحرمان حرمت شکن
نااهلان عزت فکن
نامت را به یغما برده اند
دل خلق به نامت دزدیده اند
سیاست بازان حق ناشناس
نا ن نامت می خورند ای دل شناس
بی هنر های هرزه گو
می فروشند دین با دروغ مهر تو
مگر بیمارتو لب بسته نیست ؟
پس فاش کن اسرار آن که باتو نیست
مگر باید برمکر وادعا مومن شویم
بر دغل کاران صد دل خوش بین شویم
بنما که تو آن نیستی که اینان دم می زنند
گو تو آنی که ازحکمش سر می زنند
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ وچوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم نه ولی برای عده ای
چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح وظهر نه غروب شد نیامدی
سالهاست که سینما نمی ر وم ولی گاهی در مسافرت با اتوبوس فیملهای سینما را می بینم واین چند سطر را به خاطر آخرین فیلمی که دیدم می نویسم فیلم (افراطیها )که در اسم وبازیگر تقلیدی آشفته از اخراجیها ست خود اخراجیها که جزء فیلمهای نازل در فرم ومحتوا بود حال فیلمی که بخواهد از آن تقلید کند چه وضعی پیدا می کند یک ملغمه ای از رقص وآواز وتمسخر دین ودینداری با فیلمنامه ای سرگردان وسست وضعیف سینمای امروز ما دوباره ارتجاع به دوره طاغوت کرده وفیلم فارسی ومبتذل به اسم فیلم شاد وطنز سینما ومخاطب را به تمسخر گرفته است فیلمهایی که به خاطر نداشتن دو عنصر اندیشه وهنر به لودگی وابتذال رو آورده که باعث به احتضار افتادن حیات سینما گشته است
وقتی آزادی اندیشه در فرهنگ نباشد واهل درد وتفکر از کار فرهنگی کناره می گیرند لازمه اش حاکمیت آزادی ابتذال است واتفاقی که در رژیم پهلوی افتاد دوباره تکرار می شود
دهه شصت در سینمای ایران یک احیاء وانقلاب جدی بود که باعث پدید آمدن آثار ارزشمند ورشد سینما گران فرهیخته بود واین به خاطر مدیریت متفکرانه وآزاد منشانه (آزادی صحیح )از سویی و اعتماد به بزرگان سینما از سوی دیگر بود وقتی در افراطیها بازی نازل کسی چون اکبر عبدی را می دیدم یاد علی حاتمی می افتادم که در دهه شصت از کسانی چون اکبر عبدی چه بازی های عالی می گرفت
به حال جهانگیری کارگردان فیلم هم که زمانی تحت تاثیر فضای درست سینما سهمی در فیلم دفاع مقدس داشت دلم می سوخت که حال اونیز برای عقب نماندن از قافله تن به چه وضعیت پلشتی داده است
تکرار می کنم تا اندیشه واندیشمند در فرهنگ وهنر دوباره جایگاه خود را نیابد وتا زمینه ساخت فیلم اجتماعی وسیاسی وفکری فراهم نشود وضع همین است وساخته شدن فیلم اجتماعی قوی احتیاج به سعه صدر و اعتماد به بزرگان فرهنگ دارد