عدالت در نظر واندیشه از مهم ترین واساسی ترین اقسام عدالت است وعدالت های دیگر مثل عدالت اخلاقی وعدالت قضایی وعدالت اقتصادی همه بر پایه عدالت نظری است عدالت نظری یعنی در نگاه به پیرامون به اشیاء وانسان ها وواقعیات وحقایق با دید معتد لانه نگرست مقام وجایگاه هر چیز را شناخت وکمتر از حد وبیشتر از حد نباید دیدو همان طور که معنای عام عدالت در جای خود بودن هرچیز است.

عدالت نظری هم یعنی در جای خود دیدن هر چیز است قوه ای که دردرون انسان خداوند برای بقاء ورشد عدالت نظری قرار داده است عقل است عقل که از حب وبغض فارغ است اگر آزاد باشد براحتی جای هر چیز را می شناسد در مقابل عقل احساس است احساس که مقام دوستی ودشمنی است تعصب راه دارد وچه بسا فردی که محبوب ادمی است بدون کمالات در اوج قله کمال دیده شود ودشمن ادمی باهمه کمالات ناچیز وبی چیز تلقی شو د.

 این که گفته شده (العشق یعمی ویصم) اشاره به همین است که عشق و احساس شدید چشم وگوش عقل را کرو کور می کند ومتاسفانه مهم ترین مشکل معرفتی واجتماعی وسیاسی ما که ریشه بسیاری از معضلات است همین عدم عدالت نظری است از آنجا که بیشتر ما با احساس رابطه نزدیگتری داریم تاعقل در قضاوت ها وداوری ها دچار افراط وتفریط می شویم تا زمانی که این معضل معرفتی حل نشود همچنان جامعه درگیر انواع بی عدالتی ها خواهد بود.

 در روایت آمده است که در زمان ظهور حضرت حجت ایشان عنایتی می کنند وعقول مردم رشد می کند واین رابطه عقل محوری وعدالت را می رساند حضرت مهدی که مهم ترین ویژگی ایشان گسترش عدل در جهان است این عدالت گستری را همراه رشد عقول تحقق می بخشد.

 بنابراین اگر جامعه بخواهد در عرصه های اجتماعی وسیاسی واقتصادی واخلاقی به عدالت برسد باید از عدالت نظری که برمحور عقل تحقق می یابد آغاز کند باید درمواقع حساس به جای احساس با تعقل به انتخاب دست بزنیم باید در قضاوت درباره اشخاص ودادن مسئولیت به دست ایشان به جای احساس عاقلانه عمل کنیم باید در شناخت دوست ودشمن به جای احساس ورزی عاقلانه رفتار کنیم .






تاریخ : شنبه 91/7/22 | 10:35 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

گرچه از حافظ سخن گفتن کاری دشوار است وچون حقیر را نرسد که درباره  شخصیت ملکوتی این شاعر عارف که به حق لسان الغیب لقب گرفته حرفی بزند ولی از باب ارادت به جناب ایشان درباره وجهه اجتماعی سیاسی شعر حافظ نکاتی را یاد آوری می کنم .

ما حافظ رابیشتر به عنوان شاعر عارف می شناسیم اما به نظر می رسد حافظ بیش از آن که یک شاعر وعارف باشد یک مصلح ومنتقد برجسته  اجتماعی سیاسی است او عارفی وارسته است که شعر وعرفانش در حلقه های سلوک ومکاتب عرفانی وادبی محصور نگشته بلکه عامی وعالم همه به نوعی با شعر او مانوس ودمخور هستند .

وبه تعبیر شهید آوینی در کنار قرآن ومفاتیح در خانه هر فرد ایرانی یک دیوان حافظ نیز وجود دارد که این موضوع اختصاص به این شاعر وعارف  دارد واین مطلب اجتماعی ومردمی بودن زبان وبیان ومعارف بلند شعر حافظ را می رساند سر این دلدادگی عمومی به حافظ و شعرش بازگشت به این دارد که اولا او وارسته از همه قیدهایی است که به شعر وعلم و معرفت را در بند می کشد او آزاد از میل به قدر ت طلبان و وارسته از روی و ریای برخی زهد فروشان است .

وثانیا حافظ مانوس وهمراه و زنده با قرآن است او حافظ و مفسر قرآن بوده است (قرآن زبر بخوانی با چارده روایت ) وهرچه کرده همه از دولت قرآن بوده است .

صبح خیزی وسعادت طلبی چون حافظ

هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

قرآن برای همه مردم است (کافه للناس ) وکسی که درخدمت قرآن است زبان و بیانش برای همه خواهد بود قرآن زبان فطرت است وشعری که با قرآن پیوند می خورد فطری خواهد شد و همه گیر وجاودان  خواهد گشت .

اما نقد اجتماعی شعر حافظ  را میتوان در مقابله وافشاگری با برخی گرو ههای زمان او دید حافظ بیشترین رنج را از زهد فروشی برخی صوفی مسلکان زمانش دارد واسرار وباطن پلیدآنهارااین گونه فاش می کند.

صوفی شهر بین لقمه شبهه می خورد        پاردمش دراز باد حیوان خوش علف

حافظ همچنین دردمندانه شکوه می کند از عالمان ومدعیان دین که متظاهر به دینداری هستند ودر عمل بر خلاف ادعایشان رفتار می کنند.

واعظان کاین جلوه در محراب ومنبر می کنند       چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

مشکلی دارم زدانشمند مجلس باز پرس       توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

حافظ در مواجهه با قدرت سیاسی حاکم  هم جسور و وارسته از قدرت نشان می دهد و برای آن ارزشی قائل نیست وگاه به طعنه وکنایه آن را تحقیر می کند.

می خور به آواز بلند واز محتسب نترس          کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست

والبته حافظ شیفته وعاشق سلطان حقیفقی زمان است واز فراقش دردمند وبی قرار است.

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی     دل بی تو به جان امد وقت است که باز آیی

وهمواره ثناگوی آن غائب سفر کرده است.

ای غائب از نظر به خدا می سپارمت     دل بردی از من وبه جان دوست می دارمت

 

 






تاریخ : پنج شنبه 91/7/20 | 2:43 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

گل تقدیم شماخوشا آنان که بر بال ملائکگل تقدیم شما

گل تقدیم شمانشستند و صفا کردند و رفتندگل تقدیم شما

 

شهید

 






تاریخ : چهارشنبه 91/7/19 | 4:19 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

در دنیای گذشته انسان با دو ساحت در ارتباط بود عرصه واقعیت وعرصه حقیقت  واقعیت یعنی آنچه که هست وحقیقیت یعنی آنچه که باید باشد ، وهمواره تلاش بر این بود که واقعیات به سمت حقایق جهت گیری شود

ابزار کار وحرکت در دنیای واقعیت بیشتر حواس پنج گانه انسان وتجربیات بوده است  یعنی انسان باطبیعت با محسوسات به وسیله حواس وتجربه ارتباط برقرار می کرد با چشم وگوش ولمس وامثال آن ودر دنیای حقیقی با تعقل وقلب وفطرت ارتباط می گرفت

 یعنی با ملکوت با مجردات با عوام برتر وبالاتر از همه با خدایی هستی به وسیله عقل وقلب وفطرت مرتبط  می شد وهدایت گر وتقویت کننده ورشددهنده این نهادها پیامبران بودند

 وامروزه انسان با دنیای جدید تحت عنوان دنیای مجازی درارتباط است و  وسیله ارتباط تکنیک است ومولود برتر تکنیک بشری یعنی رایانه  واینترنت بنابراین بشر جدید بعد جدیدی از وجود را تجربه می کند تحت عنوان وجود مجازی که برای گذشتگان میسور نبود واین دنیای مجازی محاسن ومعایب خاص به خود را دارد

 مهم ترین حسن آن امکان ارتباط و تبادل رای ونظر دو انسان است که از هم دور هستند ودسترسی محسوس به هم ندارند اما معایب آن هم کم نیست ومهم ترین آن جدا شدن انسان ها از دوعالم واقعیت وحقیقت است، 

 در دنیای مجازی انسان هم از طبیعت وسایر جلوه های واقعی هستی که خود آیات بزرگ حقیقت وخداوند است دور می شود وهم در کنار آن از عوالم حقیقی که عالم ملکوت است

 چرا که در دنیای مجازی به نوعی انسان را با شبه واقعیت ومثل واقعیت ونه خود واقعیت مشغول می شود واین مشغول شدن به مشابه ها  غفلت و فراموشی از واقعیت ها فرسایش   جان  را برای او  به همراه می آورد

ودر دراز مدت ، عقل ودل آدمی  که زندگی وحیاتش در زنده بودن نام ویاد حقیقیت در او وتماس با واقعیت است را به مردگی وافسردگی می کشاند  وبه جای تعقل تخیل و به جای تعبد اعتیاد وعادت می نشیند .

ونتیجه ارتباط وحضور مستمر در دنیای مجازی روح وشخصیت انسان را هم به مجاز می برد وآنگاه است که آدمی تغییر هویت داده و به جای انسان واقعی یا حقیقی می شود انسان مجازی ،وطبیعی است که انسان مجازی دیگر قدرت ارتباط دقیق ودرست با واقعیات وحقایق را ازدست می دهد

و در زندگی واقعی به عدم تعادل می افتد واز رشد ونمو حقیقی باز می ماند وبلکه اصلا توان درک ودیدن واقعیات وحقایق را از دست می دهد واین کم زیانی نیست وشاید یکی از مصادیق بارز خسران انسان آخر الزمان است که سرمایه وابزار دیدن وفهم واقعیات ورسیدن به حقایق را از اساس از دست می دهد که فرمود: والعصر ان الانسان لفی خسر ؟






تاریخ : چهارشنبه 91/7/19 | 3:38 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

زمان چه زود می گذرد!هنوز هم درمیان رمل ها،لابه لای نیزارها ،هورها وتپه های این سرزمین،

اگربه مشام دل بجویی،عطر خاطره بهترین فرزندان آدم رامی توان استشمام کرد .

هنوز می توان تن های خسته وجان های غبار گرفته را به زلال یاد حماسی ترین نسل ایران اسلامی

 سپردولحظه هایی در فضای سر گشتگی و بی قراری این مجنون های لیلی پرست سیر کرد.

نجوای شهید حسین خرازی باخدا

خدایا غلط کردم

استغفرالله

خدایا امان ،امان از تاریکی

وتنگی و فشار قبر و سؤال نکیر و منکردر روز محشر و قیامت

به فریادم برس

خدایا من دل شکسته و مضطرم

صاحب پیروزی و موفقیت تورا می دانم وبس.

برگرفته از کتاب جز لبخند چیزی نگفت.






تاریخ : سه شنبه 91/7/18 | 9:15 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<   <<   101   102   103   104   105   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.