این روزها روزهای غربت وعسرت وتنهایی علی است امت پیمان شکسته وفرمان مولا نمی برد نه خطبه علی نه فریاد علی ونه خواهش ودرخواست علی کارساز نیست مردم چون جامه کهنه ای شده اند که مولا از هرطرف برآن وصله می زند از طرف دیگر دریده می شود
کَمْ أُدَارِیکُمْ کَمَا تُدَارَى الْبِکَارُ الْعَمِدَةُ وَ الثِّیَابُ الْمُتَدَاعِیَةُ کُلَّمَا حِیصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّکَتْ مِنْ آخَر (خطبه 69/نهج البلاغه )
کسانی که بنا بود یار وهمراه ومددکار او برای درمان کردن دردهای وزخم های امت پیامبر باشند خود درد بی درمان علی گشته اند
وَ إِلَى مَنْ أُرِیدُ أَنْ أُدَاوِیَ بِکُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِی (خطبه 121/نهج البلاغه )
این روزها روزهای تنهایی بی انتهای مولا ست یاران صدیق ودلاوران نامی علی هم دیگر نیستند افسر رشید علی مالک اشتر با زهر کین ومکر معاویه به شهادت رسیده عمار یار باوفای علی کشته تیغ جور وجفای دشمنان گشته است و خطبه های علی این روزها اکنده از فریاد های جگرسوز در فراق یاران است وندبه این عمار ؟علی دلها را آتش می زند
أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ (خطبه 182/نهج البلاغه )
وامشب آقا مهمان افطار ام کلثوم است ولی همه حرکات وحالات آقا حکایت از رفتن وخداحافظی دارد امشب جان علی از دست مکر وکید وجهل امت آسوده می شود بارها به آسمان می نگرد اهلبیت نیز فهمید ه اند که گویا فاجعه در راه است پیشنهاد می شود امام حسن به جای مولا به مسجد رود ولی یقین وشجاعت وتسلیم علی چیز دیگر می خواهد ومی طلبد او به مرگ مانوس تر از کودک به پستان مادر است
لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ (خطبه 5/نهج البلاغه )
علی وباک از مرگ هیهات علی وگریز از قضا هیهات معرفت وایمان علی از جنس یقین است واعتقاد اوست که تافرا رسیدن اجل زرهی الهی از جانش حفاظت می کند ووقتی زمان رفتن برسد آن محافظ کنار می رود وتدبیری کارساز نیست وتیر به خطا نمی رود.
وَ إِنَّ عَلَیَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِینَةً فَإِذَا جَاءَ یَوْمِی انْفَرَجَتْ عَنِّی وَ أَسْلَمَتْنِی فَحِینَئِذٍ لَا یَطِیشُ السَّهْمُ وَ لَا یَبْرَأُ الْکَلْم (خطبه 62/نهج البلاغه )
تسلیم علی فراتر از همه دل نگرانیها رضای به قضای الهی را میطلبد و فقط خدا از اوج اشتیاق علی به دیدار رب باخبر است پس چه جای ماندن ودرنگ ،طواف مرغابیان خانه بر گردادگرد علی والتماس آنان هم تاثیری در عزم علی برای رفتن نمی کند وامت برای همیشه پدر و معلم و امام و پناه خود را ازدست می دهد کوفه به لرزه می افتد صدایی غریب ودهشتناک می آید
فزت ورب الکعبه
آری علی رستگار شد .