در نوشته ای به اجمال درباره نسبت امربه معروف وآزادی مطالبی بیان شد و گفتیم که امربه معروف منافی آزادی نیست بلکه رشد دهنده آزادی حقیقی است دراین نوشته قدری تفصیلی وجزیی تر این رابطه رادر قالب چند نکته مورد بررسی قرار می دهیم
1-همان طور که قبلا اشاره شد امربه معروف درواقع امربه عدالت است واز سوی دیگر آزادی از زیر مجموعه های عدالت است درواقع گرچه انسان فطرتا وعقلا عدالت جو ست اما در شناخت خود عدالت عقل به تنهایی کافی نیست.
و درکنار عقل محتاج منبع وحیانی هستیم دلیل آن هم این است که عدالت به معنای این است که هر پدیده در جای خود قرار گیرد ودانستن این که جای حقیقی اشیاء وافراد واعمال کجاست ؟بدون تکیه بر خالق اشیاء وافراد ممکن نیست .
درواقع خدای جهان وپدیده ها باید خط مشی تعیین کند که جای هر چیزی کجاست وعقل بر اساس آن خط مشی عمل کند والا عقل محدود باشناخت ناقص قادر به تشخیص درست وکامل نیست
بنابراین آزادی هم که زیر مجموعه عدل است برای این که جایگاهش شناخته شود باید از دین و منبع وحیانی استمداد کرد و در امربه معروف که متکی بر ایمان ومنبع وحیانی است درواقع تلاش می شود اولا انسان و لوازم حیات او از جمله آزادی از نگاه دین شناخته شود .
و ثانیا این شناخت مورد عمل قرار گیرد و لذا بدون درنظر داشتن دین ومنبع وحیانی نه آزادی ونه هیچ ارزش دیگر انسانی به درستی شناخته نمی شود وچه بسا تکیه صوری وشعاری بر ارزش ها درعمل نتیجه معکوس دهد.
وبه ضد خود تبدیل شود چنانکه دردنیای جدید می بینیم بی اعتنایی به منبع وحی باعث شده که شعار آزادی درجهت نفی آزادی های حقیقی از جمله آزادی در ایمان آزادی در انتخاب حیات انسانی قرار گیرد.
وبیشتر درخدمت آزادی حیوانی مصروف گردد وامربه معروف به عنوان قوه اجرایی دین و وحی درواقع آزادی را از انحراف به حیوانیت باز می دارد وآن را درخدمت اهداف متعالی وانسانی قرار می دهد .
2- همه ارزشهای انسانی مثل آزادی ، کرامت ، عدالت ، عزت وامثال آن در صورتی معنا ی خود را می یابد که برای انسان باشد وانسانی درجهان وجود داشته باشد واگر اصلا انسانی نبود ویا انسان تغییر وجودی داد و فقط در ظاهر شکل آدمیزاد داشت .
و باطنش حیوانیت بود اجرای هیچکدام از اصول و ارزشهای ذکر شده نه ممکن و نه مفید خواهد بود و این به این دلیل است که انسان باطن خود را باعمل وایمان می سازد و لزوما باطن او هم انسانی نیست بلکه به شرط ایمان وعمل صالح باطنش انسانی خواهد ماند .
ولذا باید ابتدا حیات انسانی انسان تضمین شود بعد سراغ اجرای ارزشهای فوق رفت واین زمانی است که انسان با ایمان و دین پیوند برقرار کند وامر به معروف که تجلی عینی واجتماعی ایمان است.
درواقع تضمین کننده حیات انسانی وجلوگیری کننده از مسخ ونسخ انسان است اگر امر به معروف نباشد انسان یا دربند شهوت می افتد و باطنش حیوانی چرنده است یا گرفتار غضب می شود و باطنش حیوانی درنده است.
بنابراین امربه معروف زمینه ساز اجرای سایر ارزشهای انسانی از جمله آزادی است آزادی که برای انسان است وانسانی که در پرتو ایمان وامربه معروف انسان می ماند
3- امربه معروف مثل بسیاری از ارزشهای اسلامی وانسانی طرفینی است فرضا هم حق حکومت است که مردم را امربه معروف کند و هم حق مردم و همین طرفینی بودن باعث می شود که مردم هم حق نظارت واعمال نظر بر حاکمان داشته باشند.
وهمین موید آزادی های مشروع اجتماعی وآزادی ابراز عقیده ونقد ونظر مشفقانه نسبت به جامعه وسیاست وسیاسیون است بنابراین از این نظر هم اصل مهم وحیاتی امربه معروف تایید کننده ورشد دهنده آزادی است .
4- از آنجا که امربه معروف ریشه ای دینی و قدسی دارد دارای شرایط و آداب اخلاقی و اسلامی وا نسانی است وهمین باعث می شود تفاوت مهمی بین امربه معروف دینی با نقد واعتراض های دموکرات مدار باشد.
چراکه در امربه معروف دینی اخلاق نقش اول واساسی دارد لذا امربه معروف دینی، آزادی بیان توأم با اخلاق را توصیه و ترویج می کند و از آزادی های مخرب که در جوامع غیر دینی رایج است جلوگیری می کند و همین باعث می شود که سلامت و قداست آزادی حفظ شود ونتایج منفی واخلاق سوز برای جامعه به بار نیاورد.