چند سالی است که به کارگیری روش های غیراخلاقی در سیاست ما متدوال شده واخیرا شاهد اوج آن در سطح مسئولان در مجلس و پس از آن در سطح عمومی در شهر مقدس قم بودیم .
و رخ دادن اتفاقاتی که به تصریح رهبر انقلاب خلاف شرع بودند خصوصا آنچه در قم و در مرکز علم و فرهنگ شیعی اتفاق افتاد زنگ خطری برای همه بود ونشان داد که مساله علاوه بر دلائل و علت های سیاسی دارای دلائل فرهنگی وتربیتی نیز هست .
و بر همه دلسوزان اسلام وانقلاب است که هم علتهای آن را به درستی وکمال بشناسند وهم درفکر درمان واصلاح باشند و باید توجه داشت که در به وجود آمدن وضعیت فعلی کم کاری نهادهای فرهنگی چون حوزه ودانشگاه وسایر مراکز متولی فرهنگ بی تاثیر نبوده است .
دراین نوشته توجه متولیان فرهنگ خصوصا حوزه های علمیه را به دو نکته حائز اهمیت دراین باب جلب می کنیم
1-بسیاری از روش های غیراخلاقی با عنوان افشاگری انقلابی توجیه می شود و مرتکبین آن نه تنها احساس نقص وگناه نمی کنند بلکه آن را نشانه شجاعت وجسارت انقلابی خود برمی شمرند وعده ای هم ممکن است این ادعا را بپذیرند.
ودراین زمینه حوزه های علمیه با توجه اساسی به مباحث اخلاق سیاسی و تبیین احکام وحدود تعاملات سیاسی و بررسی عالمانه رفتارهای سیاسی اجتماعی ،تفاوت افشاگری با افترا و تهمت وتهتک بااصلاح گری و تخریب بانقد و امثال این موضوعات بیان کنند.
و تعاریف روشنی را دراین باب ارائه دهند. و اکتفاء به مباحثی که در امثال مکاسب محرمه درباره غیبت شده نکنند و با در نظر گرفتن شرایط و پیچیدگی های وضعیت اجتماعی سیاسی امروز نظر کارشناسی اسلامی را در حوزه رفتارهای سیاسی اجتماعی تبیین کنند.
تا هم بهانه از دست مدعیان گرفته شود و هم برخی افراد کم اطلاع از مبانی دینی تحت تاثیر برخی توجیه گری ها قرار نگیرند.
2- مهم تر از مباحث فقهی مباحث اخلاقی مربوط به این باب است، متاسفانه در حوزه ها و دیگر مراکز تربیتی مثل هیئت ها یا به مباحث اخلاق کم توجهی می شود واصلا بحث اخلاق رونق چندان ندارد ویا این که دروس اخلاق هم تحت تاثیر سیاست قرار گرفته است .
وبه جای این که سیاست را اخلاقی کنیم بیشتر اخلاق را سیاسی کرده ایم و در مواردی دیده می شود متاسفانه حتی دروس اخلاق تبدیل به فضای تهتک و بی مبالاتی متاثر از سیاست زدگی می گردد.
و با آن که اصول اخلاقی در قرآن دارای اولویت درجه اول هستند و بسیاری از آیات قرآن درباره اصول وارزش های اخلاقی است وچند سوره از جمله نور ولقمان به طور خاص وویژه به اخلاق وتربیت می پردازد.
ودو آیه از آیات بزرگ و مفصل قرآن به طور اخص بر تقبیح دو منکر اخلاقی یعنی بهتان وغیبیت متمرکز است و بدترین مثال قرآنی درباره غیبت کننده آمده است که عمل غیبیت کننده به خوردن گوشت برادر مرده خود تشبیه شده است.
اما جلوه چندان بارزی ازاین اهمیت بخشی قرآنی را در مباحث اخلاقی نمی بینیم و بلکه کسانی که خود باید الگو بخش جامعه باشند گاه به اندک بهانه سیاسی مرتکب بدترین نوع غیبت وحتی تهمت می شوند.
وبه نظر می رسد حوزه ها ومراکز تربیتی هم ازجهت کمی و هم کیفی به تحول در زمینه ارائه مباحث اخلاقی احتیاج دارند و ازآن جا که اخلاق مهم تر از بعدی علمی دارای رکن عملی است تربیت عملی دراین زمینه اهمیت بالایی دارد.
وبه نظر می رسد مدرسان و مدیران حوزوی نباید ارتباط با شاگردان خودرا به ارتباط علمی خلاصه کنند بلکه چون سنت دیرین حوزه دارای ارتباط تربیتی باشند درواقع احیای ارزش های متروک شده گذشته درارتباط نزدیک و پدرانه استاد و شاگرد لازم است تا این که جوانان الگوهای رفتاری خودرا از اهل آن فرا گیرند و تحت تاثیر جریان سازان سیاسی قرار نگیرند .