سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درنوشته قبل به عدالت معرفتی حضرت امیر پرداختیم وگفته شد که علت اصلی شهادت ایشان عدالت معرفتی بود درادامه مطلب وبرای روشنترشدن موضوع بحث را با این روایت  از پیامبر اکرم (ص) پی می گیریم که فرمود : 

آگاه باشید همانا على بن ابى طالب برادر و وصى من است، و پس از من در باره تأویل قرآن بجنگد چنانچه من در باره تنزیل آن جنگیدم‏
                           (ارشاد-ترجمه رسولى محلاتى    ج‏1  ص 169)

جنگ بر تنزیل و تاویل به این معنا که مشرکان مخالف اصل وجود قرآن بودند ودرگیری پیامبر با آنها بدین خاطر بود اماجنگ های حضرت علی در تاویل وتفسیر وبرداشت صحیح از قرآن بود که این موضوع می رساند که نزاع اصلی بین امام علی ودشمنانش بر سر فهم قرآن وچگونه فهمیدن آن بوده است.

 ودر زمانی که تفاسیر وبرداشتهای افراط .وتفریطی وانحرافی از قرآن واجتهادهای ناقص ونادرست از این کتاب عمیق وذوابعاد وجودداشت حضرت علی با تفسیر وقرائتی برمحور عدالت معرفتی وشناختی که همان فهم دقیق وبه جا از قرآن بود

 به جنگ با مخالفان رفت ومخالفان دانای دنیاطلب ویا نادان دین ناشناس که نمی توانستند نور عدالت درشناخت آن امام معرفت را ببینند می رود  واین موضوع نشان می دهد که ریشه اختلافات بیش از قدرت وثروت معرفت بوده است

 این تنازع البته بعداز رحلت پیامبر رخ نمود که هسته محوری آن مساله مهم خلافت بود اماشکل عینی وتبدیل شدن تنازع فکری به جنگ داخلی در زمان حکومت آن حضرت اتفاق افتاد 

وبه تعبیر خود آن حضرت اوقرآن ناطقی بود که زبان قرآن نازل بر پیامبر اکرم بود و درواقع دشمنان انسانیت وعدالت وایمان ومعرفت در ماه قرآن ،قرآن را هدف گرفتند

وچند اصل شاخص درفهم از دین وقرآن از نظر امام علی وجودداشت که به برخی اشاره می کنیم

1-تکیه برسنت پیامبر به عنوان شارح قرآن

مهم ترین اصلی که حضرت برآن پای می فشرد رجوع واتکاء به روش وسیره وسنت سیاسی واجتماعی پیامبر اکرم در فهم واجرای احکام قرآنی بود حضرت علی در محاجه هایی که با خوارج داشت در تفسیر آیات حدود وحقوق به روش پیامبر استناد داشتند وسیره عادلانه ایشان را معیار قرار می دادند

 وجاهلان افراط پیشه زمان خود وهمه زمانها را به پرهیز از اجتهاد به رای واستنباطهای بی پایه واساس وامی داشتند از جمله وقتی خوارج تکفیری فتوای کافر شدن افراد را به صرف ارتکاب گناه دادند حضرت امیر دربرابر این تندروی جاهلانه ایستادند وبا سند قراردادن سیره پیامبر فرمودند:

( شما مى‏دانید، همانا رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم زناکارى را که همسر داشت سنگسار کرد، سپس بر او نماز گزارد، و میراثش را به خانواده‏اش سپرد، و قاتل را کشت و میراث او را به خانواده‏اش بازگرداند،

 دست دزد را برید و زناکارى را که همسر نداشت تازیانه زد، و سهم آنان را از غنائم مى‏داد تا با زنان مسلمان ازدواج کنند. پس پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آنها را براى گناهانشان کیفر مى‏داد، و حدود الهى را بر آنان جارى مى‏ساخت،

 امّا سهم اسلامى آنها را از بین نمى‏برد، و نام آنها را از دفتر مسلمین خارج نمى‏ساخت. (پس با انجام گناهان کبیره کافر نشدند) شما (خوارج)، بدترین مردم و آلت دست شیطان، و عامل گمراهى این و آن مى‏باشید).
                (نهج البلاغة-ترجمه دشتى   خطبه 127)

2-اصالت راه در فهم حضرت علی از قرآن

از جمله اصولی که حضرت از قرآن وسنت پیامبر می فهمید ومی فهماند این بود که درهیچ شرایطی هدف نمی تواند راه را توجیه کند وبه خاطر برخی اهداف ولو مقدس از راههایی نامشروع رفت وروش اجرای معارف وموازین قرآنی باید کاملا متناسب باهدف باشد

و حضرت امیر در گفتار ورفتار سیاسی اجتماعی خود به صراحت وقاطعیت بر این اصل وفادار بود  ودرحالی که دشمنان ایشان به راحتی این مهم را نادیده می گرفتند وبرای حفظ قدرت وحکومت به هر شیوه ای متوسل می شدند

اما حضرت امیر حاضر به پذیرش شکست ظاهری وازدست دادن حکومت که زمینه ساز  اجرای احکام الهی بود بودند  اما حاضر به زیر پاگذاشتن این اصل اساسی نبودند لذا فرمود:

(من مى‏دانم که چگونه باید شما را اصلاح و کجى‏هاى شما را راست کرد، امّا اصلاح شما را با فاسد کردن روح خویش جایز نمى‏دانم‏
                  (نهج البلاغة-ترجمه دشتى       خطبه 69  )

وهمچنین فرمود :

(سوگند به خدا، معاویه از من سیاستمدارتر نیست، امّا معاویه حیله‏گر و جنایتکار است، اگر نیرنگ ناپسند نبود من زیرک‏ترین افراد بودم، ولى هر نیرنگى گناه، و هر گناهى نوعى کفر و انکار است،

 روز رستاخیز در دست هر حیله‏گرى پرچمى است که با آن شناخته مى‏شود. به خدا سوگند، من با فریب کارى غافلگیر نمى‏شوم، و با سخت‏گیرى ناتوان نخواهم شد.
                    (نهج البلاغة-ترجمه دشتى  خطب 200)

3-عدالت جامع

شناختی که حضرت از عدالت ارائه می داد جامع بود یعنی دارای ابعاد مختلف بود وفقط در عدالت اقتصادی وتوزیع عادلانه بیت المال خلاصه نمی شد بلکه همه ساحت های عدالت را شامل می شد

 از جمله عدالت در حقوق سیاسی واجتماعی افراد که امروزه از آن تعبیر به آزادیهای سیاسی می شود ودر سیره سیاسی حضرت آزادی مشروع در ظل وذیل عدالت معنا می شد وسهم مهمی از عدالت را به خود اختصاص می داد.

 لذا می بینیم در حکومت حضرت آزادی بیان واظهار نظر وحنی ابراز مخالفت با حکومت وحتی  شخص حضرت امیر اصلی پذیرفته شده است آزادیی که حضرت به همین خوارج در اظهار نظر ومخالفت می داد می شود گفت در هیچ حکومتی درگذشته وامروز سابقه ندارد.

واین موضوع به حدی بود که وقتی حضرت به نماز جماعت می ایستاد برخی از خوارج به ایشان بی حرمتی می کردند وپاسخ حضرت فقط تلات آیه ای از قرآن بود

(ابن کوّاء (که از خوارج و از دشمنان سرسخت امیر المؤمنین بود، گرچه در کشف الغمه نقل کرده در جنگ نهروان از خوارج فاصله گرفت، ولى هر گاه موقعیّتى برایش پیش مى‏آمد على علیه السلام را مى‏آزرد از جمله وقتى على علیه السلام به جماعت نماز مى‏خواند و مردم به او اقتدا کرده بودند،

ابن کوّاء این آیه را با صداى بلند خواند وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَ إِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ (و بتحقیق وحى شد به تو و به آنان که قبل از تو بودند که اگر شرک آورى هر آینه عملت نابود خواهد شد

 و البتّه از زیانکاران خواهى بود- زمر: 65) و امیر المؤمنین به احترام قرآن سکوت کرد و تا خواست به قرائت ادامه دهد، دو باره همین آیه را خواند و تا سه بار تکرار نمود. آنگاه امیر المؤمنین این آیه را تلاوت فرمود: فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُون)

                        (ترجمه معانی الاخبار ج1 ص 281)

 همچنین تکیه بر حقوق انسانی وبرخوردار دانستن انسانها از حقوق اجتماعی وسیاسی به صرف انسان بودن فارغ از هر دین ومذهب نماد دیگری از فهم جامع حضرت از عدالت است ودرزمانی که تنگ نظرانی چون خوارج مسلمانی را به جرم ارتکاب گناه کبیره ای از همه حقوق محروم شده می دانستند

 امیر معرفت وعدالت به کارگزار ارشد وامین خود مالک اشتر  توصیه می فرمود که حتی حقوق غیر مسلمانان را پاس بدارد

(مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته‏اند، دسته‏اى برادر دینى تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مى‏باشند

. اگر گناهى از آنان سر مى‏زند یا علّت‏هایى بر آنان عارض مى‏شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتکب مى‏گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد.
             (نهج البلاغة-ترجمه دشتى، نامه 53) 

 






تاریخ : سه شنبه 92/5/8 | 11:35 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.