بحث عهد انسان وخداوند بود وگفتیم که نگاه انسان متعهد متفاوت از انسان غیر متعهد است که علم وایمان ومعرفت انسان متعهدانه مسئولانه است حال در ادامه گوهر ومحور این مسئولیت که درقرآن با عنوان امانت از آن یاد شده است می پردازیم درآیه شریفه فرمود :
(اِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً ( احزاب 72)
ما آن امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم، پس آنها از تحمل آن امتناع کردند، و ترسیدند، و انسان آن را حمل کرد، چون انسان ستم پیشه و جاهل بود)
درواقع انسان از آن روی لایق طرف عهد با خداوند واقع شد چون امانت داری الهی را پذیرفت وپایه این تعهد آن امانت وامانت داری است اساسا هرجا بناست گوهر ارزشمندی به کسی داده شود ابتدا مساله امین بودن مورد لحاظ قرار می گیرد
پیامبر اکرم به خاطر امین بودن لایق دریافت وحی شد جبرییل به خاطر امین بودن واسطه وحی شد که هردو عهد ومسئولیت سنگین الهی بودند بنابراین درانسان استعداد امانت داری بود که خداوند به او امانت عرضه داشت
اما امانت داری به چه معناست امانتداری یعنی محافظت از گوهری که نبایددردست اغیار بیفتد واین گوهر می تواند علم یا قدرت یا نعمت دیگری باشد که از امانتداری علمی تعبیر به رازداری می شود وهمین امانتداری پایه سایر امانتداری هاست
لذا خصوصیت برجسته انسان رازداری است ورازداری متفرع بر راز باوری است اموری درعالم هست که ماهیت وهویتشان باراز عجین است یعنی این که اساسا گفتنی وبیان کردنی نیست بلکه آن قدر با شکوه وفرین است که درقالب ظهورت علمی وکلامی حتی نمی آید
واین جاست که جان راز شناس واهل راز فقط می تواند آنهارا دریابد وانسان را خداوند از چنین توانایی برخوردار ساخت راز بسیاری مواقع حتی فوق عقل می نشیند وامری را که عقل در نمی یابد نهاد راز باور وراز شناس انسان می یابد واز جمله مسائلی که عرفاء همواره برآن تاکید داشته اند محدودیت عقل درشناختن است
چرا که گوهر شناخت گاه فراتر از دانایی به توانایی است واینجاست که دل دلیر پای به میدان مینهد ودرجای که عقل اظهار ضعف می کند نهاد دیگری از درون انسان داوطلب دریافت حقایق می شود
واین که خداوند انسان را برگزید با او عهد بست چون درنهادنش نیرویی به ودیعه گذاشته بود که می توانست لایق امانت داری ولایق داشتن اسرار الهی باشد اسراری که در منطق وبیان عقل نمی گنجد وفرشته را نیز به ان ساحت راه نیست
بنابراین انسان به خاطر برخورداری از اسرار الهی اهل عهد شد اما این اسرار چه بودند باید گفت تاریخی در شگفتی وکاوش وپرسش از این اسرار متحیر است لذادر تفسیر امانت الهی نیز سخن های بسیار گفته شده است
وهرچه قدر منزلت آن اسرار بالاتر باشد منزلت امانت نیز فراتر می رود دریک نگاه اجمالی می توان گفت که این امانت معرفت تنها نمی تواند باشد چون غیراز انسان سایر موجودات نیز دارای معرفت به خدا هستند همین طور عبودیت تنها نیست
چراکه همه ارض وسماء عبد الهی وتسبیح گوی او هستند این امانت اطاعت تنها هم نیست که عالم مطیع خداوند است وبلکه این امانت گوهری نادر ودردانه خلقت است که با توجه به نکته قبل مه درباره راز داری وراز باوری مطرح شد که برخی امور ذاتا راز وسر هستند وقابل بیان نیستند
می شود گفت این امانت هم از جنس راز است یعنی گفتنی وشنیدنی نیست بلکه حس کردنی ودیدنی است و شاید بهترین عنوان که برآن می توان نهاد عشق است که رابطه ای ویژه وتوصیف ناشدنی وفراتر از معادلات عقلی است
عشق بین خدا وانسان که از هردو سو نیز فوق عقل وادراک محاسبه گر است که دریک سو خدای بی نیاز وبی انتهاء قرار دارد ودر سوی دیگر انسان ضعیف وپرنیاز ومحدود وناچیز وبه تعبیر عارفان نشستن گدایی مقابل پادشاه است که با معیارهای تناسب سنج عاقلان نمی سازد .
وباید گفت انسان گرچه هیچ نداشت اما یک چیز با ارزش داشت وآن احساس واظهار نیاز آتشین وشیداگرانه به خداوند وهمین کافی بود که بخت یار او باشد مورد عنایت جمال وجلال مطلق قرار گیرد وعهد عشق بین انسان وخداوند امضاء شود
که لازمه این عهد اظهار نیاز عاشقانه و مدام ولاینقطع انسان وناز ونعمت ریزی رشک برانگیز خداوند بی نیاز وغنی وجمیل وجلیل بود وگویا همه اما واگر گفتن ها و حسادت ها ودشمنی های دیگر موجودات با انسان نیز از همین مقام ومنزلت برخاست
درنوشته بعد به کیفیت وماهیت این عشق بین انسان وخداوند می پردازیم انشا الله