سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درادامه بحث عهد به موضوع مهم عهد عشق بین خداوند وانسان رسیدیم درنوشته قبل اصل موضوع مطرح شد وحال به برخی از خصوصیات وویژگی های این عشق می پردازیم درباره اوصاف الهی باید به این اصل توجه کرد که درک حقیقت خیلی از اوصاف فرالتر از فهم ظاهری ماست

 فرضا وقتی گفته می شود خداوند بصیر است یا سمیع است ما همین قدر می فهمیم که خداوند شنوا وبیناست اما کیفیت شنوایی وبینایی الهی ازدرک عقلی ما بیرون است چراکه بر خلاف شنوایی وبینایی ما که محتاج وسیله است وابزار چشم وگوش در خداوند این ابزار معنا ندارد

ولذا ما درک دقیقی از این اوصاف نداریم ونباید جاهلانه آن را درحد اوصاف خود تقلیل دهیم درباره موضوع محبت وعشق الهی هم همین گونه است وبسیاری از اشتباهات از همین جا ناشی می شود که این عشق مقایسه با عشق های انسانی می شود

 وآنگاه علاوه بر عدم درک درست مساله لوازم ونتایج نادرستی هم برآن بار می شودبنابراین قبل از هرچیز باید به معرفت وشناخت صحیح از عشق الهی رسید وشاخصه های اصلی آن وتفاووت های مهم عشق الهی وانسانی را شناخت

اولین موضوع در رابطه عاشقانه خداوند وانسان اصل غریب وبعید وغیر منطقی وعقلانی بودن مساله است چراکه در عشق ،فردی به دیگری به خاطر احساس کمال وجمالی که دراو می کند عاشق می شود

 وخداوند دارای همه کمالات است وغیراو اساسا کمال ندارند پس چگونه می توان بین کامل مطلق وفرد وافراد ضعیف وناقص رابطه عاشقانه را فهم وتصور کرد؟ ولذا رابطه عاشقانه خداوانسان درابتدا قابل فهم ودرک نیست

 البته شاید گفته شود این رابطه یک سویه است یعنی فقط از جانب انسان عشق است اما درجواب باید گفت اولا مقوله عشق طرفینی است ویک طرفه نمی شود ومعناندارد ثانیا همان طورکه در سایر امور آغاز گر خداوند است درعشق هم چنین است

 فرضا در معرفت اول خدامارا می شناسد بعد مابه او شناخت پیدامی کنیم در عشق هم باید گفت اول او نظر عشق خیز به ما می کند بعد ما جرات وتوان واجازه نگاه عاشقانه به او می یابیم وخداوندی که درهمه امور اول است

 این جا هم مقام اولیت او محفوظ است لذا عشق از سوی خود او آغاز می شود وآن سئوال همچنان پابرجاست که سر عشق خدای بی نیاز به انسان چیست؟

جواب این سئوال به شناخت دقیق عشق الهی برمی گردد وآن این که خداوند عاشق خود است وانسان به عنوان آینه خدانما در پرتو این عشق قرار می گیرد وخداوند بالذات به انسان نظر عاشقانه نمی کند

بلکه بالعرض وبتبع نگاه عاشقانه به مقام پرجلال وجمال خود است که انسان هم حظی وسهمی وپرتوی از نور نظر عاشقانه الهی را می گیرد و دریک تشبیه ناقص می توان گفت فرضا وقتی زیبارویی به آینه می نگرد وتصویر خودرا می بیندد از دیدن چهره زیبای خود لذت می برد

 واینجا آینه اگر اهل ادراک باشد او هم سهم وحظی می برد چون به او هم نظر شده است وهمه عالم تجلی خداست وخداوند به تجلی خود نگاه با محبت ودوستی می کند و این نگاه مهرآمیز در باره انسان شکل عاشقانه می یابد چرا که  انسان به نوعی کامل ترین تجلی خداست

 چون همه اسماء الهی به او القاء شده وعشق هم کامل ترین محبت است پس این انسان است که لیاقت می یابد بهره ای از محبت کامل الهی که همان عشق باشدرا برگیرد  وبه بیان دیگر اصل عشق بین خدا وخداست وانسان با  معرفت  وحس این عشق ودیدن نیستی خود در عالمی که غیر خدا وجود حقیقی ندارند درجذبه عشق الهی غرقه می شود

درواقع عالم مملو از عشق الهی به خود اوست وانسان به خاطر علم ومعرفتی که خداوند به او عطا کرده می تواند این عشق را دریابد وچون دریافت ومعرفت وعلم هم از جنس حضور وحس است گویی خوددر مقام عاشقی یا معشوقی قرار می گیرد

وهرچه این علم عمیق ودقیق تر باشد وبه تعبیر قرآن از علم الیقین به عین الیقین وحق الیقین برسد حس درگیر شدن در دریای عشق الهی بیشتر وبیشتر می شود






تاریخ : چهارشنبه 92/5/16 | 1:49 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.