متاسفانه دین شناسی وامام شناسی ما مثل خیلی از معارف دیگر ناقص وتک بعدی است واین موضوع اختصاص به امروز ندارد بلکه به نوعی در تاریخ معرفت دینی ما جاری است ودرهر زمانی بخشی از معارف واشخاص وسیره وسنت ها علم می شدند ومورد توجه قرار می گرفتند وبخش های دیگر به فراموشی سپرده می شدند

واگر زمانی معارفی چون جهاد وشهادت وشخصیت هایی چون امام حسین وزینب کبری مورد تغافل وتحریف بودند امروز اطلاع ودانش ومعرفت ما نسبت به امامانی چون امام صادق(ع)  وباقر (ع) ناقص واندک است ودوره مهمی از تاریخ اسلام که حیات این بزرگواران را شامل می شود مورد تغافل قرار گرفته است

واین بازگشت به نگاه تک بعدی ما به موضوعات دینی دارد وفرضا برای احیای بخشی که ظهور سیاست درآن قویتر است از بخش های دیگر دینی وسیره وسنت ائمه غفلت می کنیم درحالی که حتی از دید سیاسی هیچ دوره از زندگی ائمه علیهم السلام خالی از سلوک سیاسی نیست

 اما ظاهر گرایی ها باعث شده که سیاست را فقط در شمشیر وحضوردر قدرت بدانیم واز عمق مسائل غافل شویم ،واز آنجا که معارف دینی همه باهم پیوند وارتباط وثیق دارند وفهم درست یکی به فهم دیگری وابسته خصوصا فروعات که بستگی تام به مبانی واصول وشناخت آنها دارند نگاه ومعرفت تک بعدی نوعی انقطاع وجدایی را نیز فراهم می آورد

وچه بسا فرعی را بزرگ وعلم کنیم بدون توجه به چگونگی ارتباط آن با اصل ولذا اساسا اتصال ورابطه این دو را نبینیم وسر از نا کجا آباد درآوریم فرضا آن قدر در ظواهر گرفتار می شویم که از باطن  اعمال وانگیزه ها غفلت می کنیم که نسبت اعمال خودرا با اخلاق وایمان ومعاد را فراموش می کنیم

 گاه به بهانه دفاع از دین وامربه معروف هزار منکر وبی اخلاقی وگاه بی دینی مرتکب می شویم ودردل هم خرسندیم که به وظیفه خود عمل کرده ایم درحالی غافلیم از آتشی که بر خرمن ایمان واخلاق خود زده ایم

 اما اگر نگاه به موضوعات ومسائل دینی واجتماعی عمیق وهمراه نظر به باطن ودر امتداد هدف اصلی که همان آخرت محوری است باشد به ضرورت فهم آداب سیاست ورزی دینی واخلاق سیاسی واجتماعی خواهیم رسید ودر حفظ آن خواهیم کوشید

وکار مهم امامانی چون امام باقر وصادق علیهما السلام همین بود که با تشریح مبانی واصول وبیان رابطه آنها با فروع وهمچنین تببین روش های درست دین ورزی مارا از انحراف فکری باز دارند در واقع  بنا گذار معرفت دینی که مقدم وحاکم بر عمل دینی است بودند

معرفتی که ابتدا آن داشتن تصور صحیح از معارف وارزش های دینی است از جمله مفاهیم ارزشمند دینی زهد وساده زیستی است که در گذشته وحال مورد کج فهمی های فراوان گشته است

دراین جا بخشی از گفتگوی امام صادق با سفیان ثوری و یارانش که گرایشات صوفی گرانه داشتند وادعای زهد می کردند را می آوریم تا زندگی مومنانه ومتعادلانه ومعنای صحیح زهد را در مکتب  امام صادق (ع) بشناسیم

سفیان ثورى خدمت امام صادق علیه السّلام رسید و مشاهده کرد آن حضرت لباس سفیدى در بر دارد که مانند سفیدى تخم‏مرغ مى‏درخشد، سفیان گفت این لباس براى شما مناسب نیست، امام فرمود: از من بشنو چه مى‏گویم و گوشت را هم باز کن.

من اکنون سخنى با تو مى‏گویم که براى دنیا و آخرت تو بهتر مى‏باشد در صورتى که طبق سنت و حق از دنیا بروى و بدون پیروى از بدپعت بمیرى، شما بدانید که رسول خدا صلى اللَّه علیه و اله در زمانى زندگى مى‏کردند که مردم در فقر و فلاکت بودند.

اما هر گاه دنیا وضعش خوب باشد و وسائل زندگى فراهم باشد، این نیکان هستند که باید از مواهب دنیا استفاده کنند نه بدکاران و گناهکاران، مؤمنان باید از لذات جهان سود ببرند و نه منافقان، مسلمانان باید از آن بهره بگیرند و نه کافران...

بعد از آن شما فضیلت سلمان و ابو ذر را مى‏دانید، سلمان هر گاه حقوقش را مى‏گرفت خوراک سالش را از آن برمى‏داشت تا حقوق سال آینده‏اش را بگیرد گفته شد یا ابا عبد اللَّه تو در عین زهد از این کارها مى‏کنى، و نمى‏دانى شاید امروز و یا فردا درگذرى.

سلمان در پاسخ آنها گفت، شما چرا در باره من امید زندگى را ندارید، همان گونه که مى‏ترسید شاید من مردم، اى نادان‏ها مگر نمى‏دانید که نفس گاهى به صاحب خود سوء ظن پیدا مى‏کند در وقتى که معیشت قابل اعتمادى نداشته باشد، ولى هر گاه وسائل معیشت را فراهم کرد نفس او اطمینان پیدا مى‏کند.

اما ابو ذر شترها و گوسفندهاى اندکى داشت که بوسیله آنها زندگى مى‏کرد، شیر آن‏ها را مى‏خورد و از گوشت آن‏ها استفاده مى‏کرد، هر گاه مهمانى بر او وارد مى‏شد و یا کسانى که در کنار آب زندگى مى‏کردند و خصوصیاتى با او داشتند از گوشت آن شتران و گوسفندان مى‏خوردند.

 

ابو ذر براى اینکه مردم همسایه‏اش گوشتى به آنها برسد گوسفندان را براى آنها ذبح مى‏کرد و بین آنها تقسیم مى‏نمود، و خودش هم مانند آنها قسمتى را برمى‏داشت و براى خود امتیاز قائل نبود، از این بزرگوار زاهدتر شما سراغ دارید.

  شما بد راهى را انتخاب کردید و مردم را به جهالت کشاندید، و کتاب خدا و سنت رسول را درک نکردید، و اخبارى که با قرآن مطابقت داشت دور انداختید، و با جهل خود آن‏ها را تفسیر و معنى نمودید و در غرائب قرآن و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهى آن تفکر نکردید.

شما از سلیمان بن داود با من سخن بگوئید هنگامى که از خداوند خواست که سلطنتى به او بدهد که کسى بعد از او به آن نرسد، خداوند هم خواسته او را اجابت کرد و او هم حق مى‏گفت و به حق هم عمل مى‏کرد و خداوند هم هرگز او را ملامت نکرد و از او عیبى نگرفت، و مؤمنان هم از او عیبى نگرفتند و داود هم قبل از سلیمان سلطنت و حکومت مى‏کرد.

یوسف پیامبر به پادشاه مصر گفت: مرا بر گنجهاى زمین بگمار که من هم محافظ آنها مى‏باشم و هم علم اداره آنها را دارم، سرانجام کار او به جایى رسید که اختیار کشور را تا یمن بدست آورد و مردم براى بدست آورد طعام بطرف او رفتند تا از قحطى نجات پیدا کنند، یوسف حق مى‏گفت و با حق عمل مى‏کرد و کسى هم بر او خرده نگرفت.

بعد از آن ذو القرنین آمد و آن بنده‏اى بود که خداوند او را دوست مى‏داشت، و او هم خدا دوست بود، پروردگار براى او اسباب و وسائلى فراهم آورد و او را بر مشرق و مغرب حکومت داد و همواره حق مى‏گفت و به آن عمل مى‏کرد، و کسى هم بر او ایرادى وارد نساخت.

اکنون اى جماعت از خداوند ادب بیاموزید، خداوند مؤمنان را مؤدب کرده است، به امر و نهى خداوند توجه کنید و از آن چه نمى‏دانید و یا براى شما شبهه‏انگیز است دست باز دارید، و علم آنها را به اهلش برگردانید تا ما جور شوید و عذر شما پذیرفته شود.

دنبال علم ناسخ و منسوخ بروید و محکم و متشابه را فرا گیرید، و حرام و حلال خدا را از هم تمیز دهید، تا به خداوند نزدیک شوید، و از جهالت دور باشید، جهالت را به اهلش واگذارید زیرا جاهلان بسیار زیادند و عالمان کم مى‏باشند

        بحار الانوار    ج‏1   ص/  599             

 






تاریخ : یکشنبه 92/6/10 | 1:5 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.