ازجمله نکات قابل تامل وتوجه در فرهنگ قرآن وسنت پیامبراکرم (ص)وسیره اهل بیت علیهم السلام تکیه وتاکید بر اخلاق واهمیت اولی واساسی داشتن تزکیه وتربیت اخلاقی در آموزه ها وتعالیم اسلامی است.
باآن که دین اسلام ذو ابعاد بوده ودارای معارف متعدد وعلوم مختلف انسانی واسلامی از فقه وتفسیرتا حکمت وعرفان است اما به هیچ شاخه و رشته ای به اندازه اخلاق تاکید نشده وعلم اخلاق وخصوصا اخلاق عملی و سیره تربیت وتزکیه نقش اولی را دراسلام ایفا می کند.
ودر نگاهی اجمالی به معارف متعالی دین اسلام این مساله کاملا آشکار دیده می شود و دراین جا به چند نمونه اشاره می کنیم
1-درآیه شریفه ای که وظایف پیامبر اکرم تبین می شود قبل از همه مساله تزکیه مطرح می شود (هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ
إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ)
اوست خدایى که میان عرب امى (یعنى قومى که خواندن و نوشتن هم نمىدانستند) پیغمبرى بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات وحى خدا تلاوت کند و آنها را از لوث جهل و اخلاق زشت پاک سازد و شریعت کتاب سماوى و حکمت الهى بیاموزد با آنکه پیش از این همه در ورطه جهالت و گمراهى بودند /2جمعه )
2- در آیه شریفه دیگر خداوند متعال وقتی می خواهد پیامبر اکرم (ص) را توصیف کند او را با عنوان اخلاق توصیف و تکریم می کند (انک لعلی خلق عظیم) وبا آن که پیامبر گرامی دارای ویژگی های مختلف وبرجسته از عصمت وعلم وعرفان وحکمت است
اما بر اخلاق بزرگوانه ایشان تکیه می شود واین اهمیت موضوع اخلاق را می رساند که خداوند براین خصیصه انگشت می گذارد
3-در آیات مربوط به شیطان وبیان علت سقوط او ودور شدنش از رحمت الهی نه مساله اعتقادی ویا جهالت علمی بلکه ضعف اخلاقی شمرده می شود و تکبر که یک صفت رذیله اخلاقی است به عنوان عامل انحطاط او ذکر می شود، ( إِلاَّ إِبْلیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَر بجز ابلیس که از اینکار امتناع کرد و کبر ورزید .34 /بقره )
4- پیامبر اکرم در روایتی نورانی و پرمعنا هدف بعثت خودرا تکمیل مکارم اخلاق بر می شمرد(ا ِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق بحار ج 68 ص 382)
اما چرا این همه اخلاق با اهمیت است که حتی بر علم وعرفان و حکمت و عقاید اولویت می یابد ،دلیل این موضوع از قرآن وروایت دلائل مختلف دارد که به برخی اشاره می کنیم .
الف- اخلاق به نوعی تجلی وعینیت همه معارف توحیدی وعلوم انسانی اسلامی وخصوصا تجلی ایمان حقیقی است یعنی یک متخلق به اخلاق الهی در واقع به همه معارف واوامر الهی را درجان ونفس خود پیاده کرده است وعلامت صداقت درایمان ورسیدن به علم حقیقی ورشد معنوی همین است .
که آثار علم وایمان در جان انسان مشهود باشد واین زمانی است نقس آدمی متخلق باشد در واقع صفاتی چون صدق ، حلم صبر ، متانت ،رازداری ،وامثال آن عصاره ومحصول آموخته ها واندوخته های ایمانی وعلمی است.
لذا اخلاق به نوعی دربردارنده همه کمالات دیگر است ونقص درآن نشانه نقص در سایر مبانی است به عبارت دیگر زمانی فرد مومن واقعی است که دارای اخلاق مومنانه باشد و صرف اعتقاد وعبادت ظاهری خداوند کافی نیست.
همان طور که خداوند درباره ابلیس عابد اهل تکبر فرمود : (إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ مگر ابلیس که تکبر کرد چون از پیش کافر بود 74/ص. ) کبر ابلیس نشان داد که او در ایمانش صادق نبوده بلکه درحقیقت کافر بوده است .
ب- همه معارف وعلوم دینی وتلاش انبیاء برای انسان حقیقی شدن بشر است واین زمانی حاصل می شود که درون انسان واوصاف باطنی او الهی شود ومظهر اسماء جلال وجمال خداوند گردد.
واین همان تخلق به اخلاق الهی است در واقع همه علوم ومعارف زمینه انسان سازی را فراهم می کنند وبه نوعی ابزار وراه رسیدن به هدف اصلی که انسان شدن است می باشند ومحور اخلاق هم همان انسان سازی است.
لذا عدالت وجهاد وعلم وسایر فضایل همه مقدمه هستند برای انسان شدن واگر انسانی نباشد وساخته نشود همه تلاش ها وهمه فضایل بی نتیجه وبی ثمر خواهند بود.
ج- با سیری اجمالی در سرگذشت دینداری وانسان می توان به این نکته کلیدی رسید که عامل انحطاط افراد وجامعه ها بیش وپیش از هرچیز عامل اخلاقی دارد از داستان شیطان که اشاره شد تا آدم نبی که مرتکب خطا شد و دلیلش در روایت حرص عنوان شده تا سرگذشت فرزند آدم وکشتن هابیل که طبق روایت از حسد ناشی شده است
(وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِیَّاکُمْ وَ ثَلَاثَ خِصَالٍ فَإِنَّهُنَّ رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ إِیَّاکُمْ وَ الْکِبْرَ فَإِنَّ إِبْلِیسَ حَمَلَهُ الْکِبْرُ عَلَى تَرْکِ السُّجُودِ لِآدَمَ فَلَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَبْعَدَهُ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْحِرْصَ فَإِنَّ آدَمَ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ
أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّ قَابِیلَ حَمَلَهُ الْحَسَدُ عَلَى قَتْلِ أَخِیهِ هَابِیلَ )
( پیامبر فرمود :از سه خصلت بپرهیزید که ریشه همه خطا ها هستند بپرهیزید از تکبر که ابلیس را به ترک سجده آدم واداشت ومورد لعن خداوند قرار گرفت بپرهیزید از حرص که آدم را به خوردن درخت واداشت وبپرهیزید از حسد که قابیل را بر کشتن هابیل واداشت ) ارشاد القلوب ج1ص 121
و موارد کثیر دیگر در تاریخ همه نشان می دهد که مهم ترین عامل سقوط وهبوط ها به اخلاق و داشتن رذیلتی اخلاقی باز می گردد
بنابراین راه درمان فردی وجمعی وساختن جامعه وانسان ورسیدن به رشد وابسته به رشد وبالندگی اخلاقی است .لذا اول واخر تلاش ها در اصلاح فردی وجمعی باید بر اصلاح اخلاقی متمرکز باشد