امروز جمله ای از فرزند دکتر شریعتی دربرخی سایت ها آمده بود به این مضمون که( تفکر شریعتی ومطهری مکمل یکدیگر هستند ونه در تقابل وتضاد باهم ،)*این بیان گرچه از جهت نزدیک کردن و از بین بردن تقابل ها وتفارق بین نیروهای فکری می تواند موجه باشد
اما روایت دقیقی از دو نوع نگاه متعلق به دو اندیشمند نیست ،واقعیت این است که نگاه مطهری وشریعتی به دین وجامعه وتاریخ وتشیع تفاوتهای اساسی وغیر قابل همراهی با یکدیگر دارند شریعتی که به نوعی از اندیشه های زمان خود به ویژه مارکسیسم تاثیر پذیرفته است
اعتقاد خودرا به ادوار تاریخی طبق بیان مارکسیست ها پنهان نمی کند چنانکه در کتاب اسلام شناسی به آن اشاره می کند و مطهری در یادداشت هایش مقابل آن موضع گیری می کند نگاه شریعتی به دین هم متاثر از انقلاب ها وتئوری پردازی های زمان است
ووجه محبوب وبرجسته دین وتاریخ اسلام وشخصیت های دینی در نظر شریعتی بخش جهاد و قیام ومبارزه است وابعاد دیگر دین وتاریخ اسلام به شدت مورد غفلت وبی اعتنایی قرار می گیرد و شریعتی به نوعی درصدد ترسیم دین ایدلوژیک است
ومی کوشد همه اسلام را در وجهه انقلابی آن خلاصه کند درحالی که مطهری به دین از نگاهی جامع می نگرد وجنگ وصلح قیام وتقیه به یک میزان در نظرش مهم وگفتنی وستودنی است ودغدغه مطهری بیش از اسلام انقلابی ،انقلاب اسلامی است
تفاوت نگاهی که امروز نیز در جامعه وجوددارد وبرخی دنبال اسلام انقلابی هستند نه انقلاب اسلامی وفرق این دو بسیار است از جمله این تفاوتها این است که آن که از اسلام انقلابی می گوید همه وجوه اسلام را با دید انقلابی می نگرد
ودرواقع اصل برایش خواسته یا ناخواسته انقلاب است واسلام یک پوشش وگاه ابزار است اما در تفکر انقلاب اسلامی اصالت با اسلام است و وجوه مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان از جمله انقلاب با اسلام محک می خورد
وانقلاب بااتصال به اسلام حیاتی جدید می یابد و همه اسلام هم انقلاب نیست همان طور که همه اسلام آزادی ویا عدالت ، وامثال آن نیست بلکه این ها بخشی وبعدی از دین واسلام هستند
همچنین شریعتی درمیان اضلاع وارکان دین وعلوم اسلامی از فقه به عنوان رکن رکین یا غافل است یا نگاهی همراه نقد وگاه تمسخر به آن دارد اما مطهری که خود فقیه است به درستی جایگاه این بعد مهم را می شناسد وآن را پاس می دارد
ودر برخی از نوشته هایش چون (حقوق زن دراسلام ) دفاع او از حقوق زن دفاعی فقیهانه است واگر شریعتی در دفاع از اسلام در عصر معاصر اعتنای چندانی به فقه ندارد و یا برجسته شدن آن را منافی با اصلاح گری دینی می بیند اما مطهری فقه واجتهاد را عنصر اصیل وقوی در کارامد کردن دین وپاسخ گویی به مشکلات می داند
همچنین مطهری یک فیلسوف است وعقل فلسفی را در خدمت اندیشه دینی می گیرد وآن را ابزار مهمی درتبیین ودفاع از معارف اسلام می داند ولی شریعتی چندان روی خوشی به عقل فلسفی ندارد
این ها بخشی از تفاوت ها و تقابل های فکری شریعتی و مطهری بود و به عنوان نمونه ذکر شد تا روشن شود که تفاوت این دو اندیشه فراتر از مکمل بودن است ودرموارد مشخصی تقابل جدی باهم دارند
*جمله فرزند دکتر شریعتی به نقل ازسایت دین آنلاین