از جمله نیازهای انسان ، نیاز به معنا درزندگی است ، این که بداند عمق وباطن حیات چیست ؟ افکار واعمال او چه آثار وعوارضی را برجا می گذارد ؟ عاقبت وانجام حیات او چیست ؟ آیابامرگ زندگی پایان می یابد ؟
وسئوالاتی از این دست که دریک جمله مربوط به ساحت انسانی حیات آدمی می شود و جواب ها وخواسته هایی را از اومی طلبد که فراتر از نیازهای حیوانی است فراتر از نیاز به خوردن ونوشیدن وخوابیدن و امثال آن است
و آدمی هرچه دریافتن جواب آن پرسش ها کامیاب تر باشد زندگی او انسانی تر خواهد شد ومهم ترین منبعی که مدعی ومتکفل پاسخ گویی به این نیاز است دین ودعوت انبیاء الهی است
گرچه علم وفلسفه نیز در حد توان خود کوشیده اند به این نیاز آدمی جواب دهند وخواسته های اورا دراین زمینه اشباع کنند اما با نگاهی اجمالی به سیر تفکر بشر می توان فهمید که علم وفلسفه مستقل از ادیان توفیق چندن دراین زمینه پیدا نکرده اند
واگر هم درمواردی موفق عمل کرده اند درپرتو دین وبا متصل شدن به منابع وحیانی بوده است . ودرعصر جدید که علم وفلسفه کوس استقلال زده اند وخودرا مستغنی از دین می دانند نه تنها در یافتن پاسخ هاورفع نیازهای انسانی انسان توفیقی نداشته اند
بلکه درموارد بسیاری آدمی را به بیراهه رهنمون گشته وبه جای رفع نیاز وامنیت بخشی روحی به انسان حیر ت وسر گشتگی اورا افزون تر ساخته اند
و انسانی که در پرتو دین ودرک وحس معنادر حیات خود به ایمان وامنیت روانی می رسید امروز با ازدست دادن این منبع منیع وایمنی بخش دچار روان پریشی عمیق شده است
البته مدعیان ومسلطان بر علم وفلسفه جدید با اذعان به این مطلب ودرک ناتوانی خوددر ارضای خواسته های اساسی انسان در نیاز به معنا ، کوشیده اند با جعل وبدل سازی پاسخی ولو مجازی به این نیاز بدهند
وبا مشغول ساختن جوامع به اسباب وعناصری چون تکنیک و رفاه و هنر و ورزش البته آن هم نه از نوع اصیل بلکه از نوع تخدیری وغفلت افروز پاسخی کاذب به نیاز انسان ها بدهند
و این مسکن ها ومخدر ها گرچه روح معنا طلب آدمیان را چه بسا کرخت وغافل و وامانده از جستجوی معنای حقیقی کرده وبه نوعی اورا مشغول کرده است
اما چون جنس جواب وپاسخ از کذب ومجاز تشکیل یافته نتوانسته امنیت روحی وآرامش آسمانی در آدمیان پدید آورد ودلیل این امر افزایش بیماریهای روانی واضطراب ها واسترس ها وهمچنین رو آوردن به عرفان های کاذب به خیال رسیدن به آرامش درمیان جوامع بشری است
وبه نظر می رسد تا انسان واندیشه وعلم وفلسفه او بازگشت ورجوع مجدد به منابع اصیل وحیانی نکند همچنان ساکن جزیره سرگردانی خواهد بود اما ادیان اصیل چگونه به نیاز به معنا پاسخ داده اند ؟
وبا چه ابزار وامکانات ومنابعی این نیاز را مرتفع ساخته اند ؟وما چگونه می توانیم درمکتب انبیاء به معنا دست یابیم ؟
سئوالاتی هستند که درنوشته های آینده به اندازه وسع ناچیز خود به پاسخ آنها خواهیم پرداخت انشاالله