درنوشته های پیشین اشاره شد که ازجمله نیازهای انسان نیازبه معناست در ادمه به کیفیت این نیاز وابعاد آن وهمچنین خطرا ت تهدید کننده وبه انحراف برنده نیاز به معنا در گذشته وحال می پردازیم
نیازبه معنادارای وجوه مختلفی است که هم معرفتی وهم عاطفی است انسان میخواهد بداند که آغاز وانجام او ازکجا وبه کجاست ؟وعلاوه بر این نیاز معرفتی آدمی دراین دنیا احساس نوعی غربت وتنهایی می کند وحس کمال طلب او به داشته ها ی موقت مادی راضی نمی شود
ودرکنار این نیاز عاطفی وجود انسان که اساسا وجودی معنا وباطن شناس است یعنی عاقل است ودر هر پدیده ای به دنبال کشف وشناخت وعبوراز ظواهر است وازجمله دردرون ودر اعمال واراده خود درجستجوی معناست آدمی دوست دارد عاقلانه خود وپیرامونش را بشناسد
وعاقلانه عمل کند وعملش علاوه بر صورت سیرتی داشته باشد که همان دارابودن معناست انسان حقیقی برخلاف حیوان که غریزی عمل می کند وبر خلاف ماشین که اتوماتیک کار می کند متوجه عمل واراده وادنیشه خود است
وعلاوه بر اگاهی خودآگاهی دارد ولذا میل فطری او برآن است که عمل واندیشه خودرا توام باباطن ومعنا کند ودراین زمینه البته دو خطر راهزنی می کند یکی غافل ساختن انسان از حیات انسانی وتنزل دادنش به حیات حیوانی واورا درگیر ومشغول اعمال شبه غریزی وبدون اندیشه وبدون اراده حقیقی کردن است
که در گذشه تاریخ واز سوی مستبدان دنبال می شد ودیگری سوق دادن عمل واندیشه انسان به حیطه عمل اتوماتیک وماشین وار است که در عصر جدید از سوی صاحبان قدرت وثروت ترویج واجرا می شود
وضعیتی که دراکثر جوامع وافراد عصر حاضر به وجودآمده وافراد ناخودآگاه هرکدام بخشی از بدنه وقطعا ت کارخانه ای بزرگ گشته اند که کارفرمایانش ارباب ثروت وقدرتند ودر هردو حال آنچه که انسان ازدست می دهد حس معنا طلبی اوست
در یکی قانع شدن به خورد وخوراک وماده ودردیگری درگیر شدن در نظمی ماشینی وبی روح اورا از معنا جدا می سازد واقعیت تلخ درباره انسان به گواهی تاریخ آن است که انسان به سرعت تحت تاثیر عواملی که نیازهای سطحی وظاهری اورا برطرف می کنند قرار می گیرد وبا توقف درآنها وتقدیس آنها از نیازهای حقیقی ومنابع رفع آن نیازها غافل می شود
درگذشه زمانی طبیعت وحیوانات فضای حیات انسان را پرکرده بودند ونیازهای مادی اورا نیز برطرف می کردند آدمیان به تقدیس طبیعت ویا حیوانا ت می پرداختند وستاره وآفتاب ودرخت وگاو مقدسان وخدایان او می شدند
وحال که فضای حیات اورا ماشین وتکنولوژی پر کرده است ونیازهایش نیز به وسیله ماشین وبه کمک تکنیک برطرف می شود ناخودآگاه به تقدیس وپرستش وتقلید از آن مشغول شده ونوعی همذات پنداری نیز بین انسان وماشین حاصل شده است وگویی انسان خودرا ماشینی تلقی می کند بانیازها واهدافی مشترک
واگر درگذشته طبیعت وحیوان پرسی احساس آدمی را تنزل می داد امروز پرسش تکنولوژی ودمخور شدن با آن اصل احساس را از انسان گرفته است .