درادامه پرسش و پاسخ های عاشورایی به طرح سئوال وجواب دیگری می پردازیم
سئوال ، چراامام حسین (ع) در کربلا درخواست کرد که بگذراند او برگردد وبه مدینه برود ؟*
قبل از پاسخ دادن به سئوال درباره خود سئوال واهمیت آن باید متذکر شد که این سئوال حداقل از دو جهت مطرح است
جهت اول منافات ظاهری این خواسته باتصمیم جدی امام درحرکت به سمت کوفه حتی بعدازشنیدن خبر شهادت مسلم وآشکار شدن بیعت شکنی کوفیان می باشد
واگر بنا به بازگشت بود چرا همان زمان برنگشتند ؟ و دیگر این که این درخواست در ظاهر با روحیه شجاعت امام و آمادگی برای شهادت سازگار نیست
چواب ،همانطور که اشاره کردیم وقبلا درنوشته ای به تفصیل درباره آن سخن گفتیم امام علیه السلام بعداز شنیدن خبرشهادت مسلم ازحرکت به سمت کوفه بازنایستادند
وگفتیم دلیل مهم آن اثبات پایبندی به عهد و پیمان از جانب امام بود
مرحوم کوه کمره ای درکتاب گرانسنگ خود (هفتاددو تن ویک تن ) به نقل از(ابصار العین فی انصار الحسین )جمله ای ازامام حسین نقل می کند که سند و مدرک دلیل مطرح شده است
طبق آن گزارش فردی به نام طرماح که از کوفه آمده بود وخبر شهادت قیس بن مسهر را آورده بود امام را از رفتن به کوفه به خاطر نداشتن یارویاور درآنجا بازمی دارد
وپیشنهاد می دهد که به منطقه ای کوهستانی که قبیله اش انجا بودند برود
ولی امام درجواب اوچنین فرمود : خداوند به تو و قبیله ات جزای خیر دهد اما بین ما ومردم وعده وسخنی است که با وجود آن قادر به بازگشت نیستیم ،**
ازاین سخن امام برمی آید که دلیل عدم بازگشت امام همان پایبندی به عهد و وعده ای بود که بین امام وکوفیان مطرح بود وامام اخلاق وانسانیت عهد شکنی وخلف وعده را ازجانب خود جایزنمی دانست
بنابراین تا به این جا مشخص است که امام برای پایبندی به پیمان تا نزدیک کوفه آمدند واگر سپاه حر مانع نمیشد چلوتر می رفتند
اما چرا امام درعاشورا درخواست نمودند که بگذارند اوبرگردد وبه جای دیگر برود؟
به این سئوال حداقل ازدو دید می توان پاسخ داد یکی ازدید رأفت و شفقت امام بر کسانی است که درمقابلش صف کشیده اند
وآماده کشتن او هستند کاری که آنها را جهنمی خواهد کرد وامام رحمت نمی خواهد حتی دشمناش براحتی جهنمی شوند
وبه آنها فرصت می دهد که راه بهتری انتخاب کنند این درخواست نظیر خطبه های امام درمعرفی خود وبیان نسب خویش است تا حجت تمام شود
و مشخص شود که افراد با علم و آگاهی وبا خواست واصرارخود راه جهنم را پیش گرفتند این جواب از منظر عرفانی ونگاه ازبالا ودید وسیع وبلند مقام امامت است
وجواب دیگر که می توان داد از منظر اخلاقی وسیاسی است
وآن این که بعدازصف کشیدن لشگر کوفه مقابل امام کار امام در اثبات وفاداری به عهد تمام شد وعهد شکن وعهد باور روشن شدند
حال عقل و وظیفه واخلاق ودیانت اقتضامی کند که برگردد وموضع عدم بیعت با یزید واعلان عدم مشروعیت اورا به گونه ای دیگر ابرازکند
و روشن است که اولا دشمن اصلی امام این لشگر واین مردم بزدل وطماع که درمقابلش صف کشیده اند نیستند دشمن اصلی یزید است
واگر هم جنگی بناست درگیرد باید بین لشگر شام ویزیدیان وامام باشد نه بین امام ومردم سست عنصر کوفه
ثانیا هدف اصلی امام سرنگونی یا حداقل رسواساختن حکومت است وبنانیست جان عزیزخود ویارانش را باهرعنوان ودرهر شرایط قربانی کند
وشهادت طلبی منافاتی با روش عقلانی وحساب شده داشتنن ندارد
واگر بناست جان فشانی هم رخ دهد این باید به بهترین شکل وبا تحمیل بیشترین هزینه برای دشمن باشد
لذا امام حسین علیه السلام در عاشورا درعین تکیه شجاعانه بر اصولش مثل عدم بیعت با یزید
وفریاد رسای ( الا وان الدعی ابن الدعی قدرکزبین اثنین بین السله والذله و هیهات منا الذله ***) واقع بین وجدی درمبارزه بادشمن اصلی است
واساسا درخواست بازگشت امام دلیل بر عزم امام برای مقابله با حکومت وداشتن برنامه مستمر انقلابی است
چون امام درخواست بازگشت را با پافشاری بر عدم بیعت گره می زند واین یعنی ادامه مبارزه با دشمن اصلی تا سرنگونی او
* کتاب سیدالشهدا ویارانش (تلخیص کتاب هفتاد و دو تن و یک تن )ص 184
**طبق نقل بلاذری در انساب الاشراف امام درخواست بازگشت به مدینه نمودند،انساب الاشراف ج3 ص 182،به نقل ازکتاب تاملی درنهضت عاشورا نوشته رسول جعفریان
***تحف العقول ص274