?نقدی بر نقد دکتر سروش بر زیارت عاشورا ء
آقای سروش در سخنانی که اخیرا در فضای مجازی منتشر شده ،درباره قیام امام حسین و بخش هایی از زیارت عاشوراء مطالبی را مطرح کرده اند که از جهاتی تامل بر انگیز است
1-سخن اول ایشان آن است که امام حسین اساسا قیام نکردند بلکه برای تامین امنیت خود به دنبال جای مناسب می گشتند این مطلب را یکی دیگر از روشنفکران داخلی نیز مطرح کرده اند و گفته اند حالت فرار از حکومت داشت نه قیام اما درنقد این دیدگاه باید گفت آیا عدم بیعت با مستبد و مستکبری چون یزید معنایی غیر از قیام دارد ؟همین که امام در مدینه از درخواست حاکم مدینه دربیعت با یزید سر زد این از دیدگاه حکومت وهمه سیاسیونی آن زمان یعنی مقابله با حکومت یزید البته این مقابله ابتدا فردی بود وبا دعوت مردم کوفه حیثیت جمعی یافت
2-سخن بعدی ایشان آن است که از عاشوراء نباید نفرت یاد گرفت ودرس هایی چون شجاعت و عزت را باید فرا گرفت در نقد این گفته باید متذکر شد که درست است که عاشوراء بیش از هرچیز معدن وکان عشق وشجاعت ومعرفت آموزی است اما یک نکته گوهری در کربلا وجوددارد وآن شناخت حق وباطل وشناخت ظلم وعدالت است وشناخت این امور علاوه بر معرفت احساس انگیز نیز هست واساسا تفاوت مهم شناخت ایمانی با شناخت علمی صرف دراین است که شناخت ایمانی همراه احساس وواکنش است یعنی صرف شناخت حق نیست بلکه درکنارش حب ودوستی آن نیز هست همین گونه درباره باطل که در شناخت آن نوعی نفرت را نیز همراه دارد لذا شناخت ایمانی ملازم عشق ونفرت است مادر کربلا دنبال شناخت علمی تنها نیستیم بلکه مساله فراتر است لذا خواسته وناخواسته در کنار معرفت احساس نیز برانگیخته می شود البته درشناخت ظلم و بی عدالتی علل را با معلولها نباید اشتباه گرفت واگر درزیارت عاشوراء لعن ونفرت بر ظالمان می فرستیم علت ها و سران ظلم را نشانه می گیریم نه معلول ها و مردم جاهل یا ترسو وطماع را
3- مطلب دیگر که ایشان بر آن ایراد گرفته اند بخشهایی از زیارت عاشوراست که در آن لعن برخی افراد ذکر شده ، درباره لعن های زیارت عاشوراء آن بخش که صریح است وبا نام است سران ظلم را مورد خطاب قرار داده وطبق بیان قبل لازمه شناخت ایمانی نفرت از ظالمان است اما در بخشی که به اشاره واجمال با عنوان اول وثانی وثالث خطاب لعنت آمده باید گفت بیان پرده پوشانه است والبته قطعا باز به سران ظلم اشاره دارد وچون مصداق تعیین نشده نباید با تفسیر شخصی آن را بر برخی افراد حمل کرد همان طور که خواجه نصیر به این مطلب اشاره کرده است
4- سخن دیگر ایشان نقد ونفی حس انتقام گیری است که در بخشی از مضامین عاشوراء وجود دارد دراین باره نیز باید گفت حس انتقام گیری درواقع یک پیمان بر آشتی نکردن با ائمه ظلم وجنایت است ویک استراتژی مهم شیعه تا آخر تاریخ است که سران ظلم در کربلا نشان دادند که اصلاح ناپذیر اند وتنها راه باقی مانده مبارزه با آن است والبته باز مخاطب سران وبانیان جنایتند نه مردم وسیاهی لشگران که چه بسا همواره امکان اصلاحشان هست وتلاش دراین زمینه باید بشود واما درباره امکان
ا نتقام نیز باید گفت اولا چون انتقام از سران وعاملان مراد صرفا قاتلان اباعبدالله نیستند تا بگوییم فرضا در زمان ظهور امام زمان ظالمان بر امام حسین زنده نیستند که از آنها انتقام گرفته شود بلکه انتقام از جریان جنایت و ظلم است وعرفا انتقام لزوما به معنای انتقام از مسبب اصلی نیست همان طور که یزید علیه اللعنه بعداز شهادت امام حسین گفت انتقام بدر را بنی هاشم گرفتیم وانتقام از جریان ضد انسان ودشمن خداوند البته انتقام ممکن ومطلوب است و ثانیا این انتقام هم لزوما یکبار ودرانتهای تاریخ نخواهد بود بلکه می تواند مستمرا ودر دوره های مختلف زمان جریان حقیقت طلب از جریان باطل پرست انتقام گیرد و به نوعی تجلی مداوم اسم ذو انتقام الهی نیز خواهد بود وبر این حقیقت تاکید دارد که قبل از تحقق عدل الهی در قیامت در همین دنیا عدالت جزایی خداوند به دست مومنان جریان می یابد و جریان کفر و نفاق عاقبت ننگین عمل خودرا در این دنیا خواهند دید واین هم امید به مستضعفان و مومنان می بخشد و هم روحیه جهاد در دل آنان علیه ظالمان می دمد