سی ام دی سالگرد در گذشت مهندس بازرگان بود کسی که از جمله رجال مطرح معاصر در عرصه سیاست وفرهنگ وحوزه روشنفکری است بازرگان گرچه فارغ التحصیل علوم پایه بود اما در کنار استادی در رشته خود جزو اولین کسانی بود که در دهه های بیست وسی تعالیم ومعارف اسلامی را دردانشگاه با محوریت قرآن در دانشگاه ومیان قشر جوان تحصیل کرده مطرح کرد او با همان ذهن ودانش ریاضی خود وارد قرآن می شد ومی گوشید با این زبان وروش از قرآن دفاع کند واز علمیت وحقانیت قرآن در دانشگاه بگوید وبنویسد کتاب هایی چون (سیر تحول در قرآن ، مطهرات در قرآن ،باد و باران در قرآن ) حاصل بخشی از فعالیت علمی و قرآنی اوست بازرگان همچنین در زمره روشنفکران ومصلحان دینی قرار می گیرد که در همان دهه ها دغدغه اسلام اجتماعی سیاسی واسلام عدالت و آزادیخواه را داشت ودرکنار بزرگانی چون محمد تقی شریعتی و آیت الله طالقانی سهم بسزایی در آشنا ساختن نسل جوان زمان خود با حقایق اسلام داشت بازرگان درکنار نشر اندیشه دینی فعالیت سیاسی نیز داشت واز همراهان مصدق واز موسسان نهضت آزادی بود وبعد از انقلاب هم نخستن نخست وزیر انقلاب شد واما آنچه بیشتر درباره شخصیت فکری ایشان قابل تامل است آن چیزی است که در سالهای آخر عمر از زبان ایشان مطرح شد و نوعی تجدید نظر او در افکار پیشین وطرح نوعی تفکر جدایی دین از سیاست است بازرگان در اواخر عمر در دهه هفتاد سخنی گفت که به نوعی با تمام اندیشه ها وتلاش های قبلی او در تضاد بود وآن این که ما نباید از اسلام توقع دین سیاسی داشته باشیم بلکه کار اصلی واساسی انبیاء از جمله پیامبر اسلام طرح معاد ومساله آخرت بود این که چرا بازرگان مدافع اسلام سیاسی به این نقطه رسید بیش از دلیل وبرهان علمی ،علت اجتماعی سیاسی داشت از نظر او کارنامه نظامی که بر پایه اسلام سیاسی درایران بناشد توفیق چندان نیافت و همین باعث تحول نظری درایشان شد درباره این تجدید نظر دو نکته مهم مطرح است
اول نقدی بر بازرگان و دوم نقصی برای طرفداران اسلام سیاسی است و اما نقد این است که متفکرانی چون بازرگان کمتر به این مساله توجه کردند که اگر بی توفیقی یا کم توفیقی در عمل بوده لزوما به معنای بطلان یک فکر نیست و به تعبیر دیگر نباید جای دلیل علمی را با علت باهم اشتباه گرفت و درواقع امثال بازرگان به موضوع مهم اصلاح دراین باره بی توجهی می کنند و یکباره به انقلاب وکنار گذاشتن اصل فکر می پردازند واما نقص بر مدافعان اسلام سیاسی بازگشت به نقصان در معرفت دینی وعدم تولید فکر فعال وسازننده و مصلحانه دارد وآن این که ما بعداز انقلاب نتوانستیم متفکر دوران تثبیت و نظام سازی داشته باشیم دوره انقلاب به اندازه کافی متفکر برای انقلاب دینی داشت که شریعتی ومطهری از جمله آنها بودند اما متاسفانه با شهادت اینان وسپس امثال بهشتی ما متفکر دوره نظام سازی نداشتیم تا معرفت اسلام سیاسی حاکم را بدرستی تئوریزه کند البته ایده مهم ولایت فقیه امام خمینی به عنوان مبنای نظام مطرح شد و محور قانون اساسی قرار گرفت اما این بخشی از کار بود ولایت فقیه برای تثبیت و چالاکی و به روز بودن محتاج پیوند با ارزش های مهمی چون عدالت وعقلانیت و آزادی ونگاه اصلاحی مدام به آن است و متاسفانه مدافعان این ایده کار چندانی در تعمیق بخشی علمی واندیشه ای و تبیین دقیق این مفاهیم با ارزش های مذکور ارائه ندادند واین تئوری بیشتر درحد یک قانون سیاسی باقی ماند ومبانی انسانی وکلام جدید آن وپیوندش با ارزش های حقوق بشر تبیین علمی وفکری نشد به بیان دیگر مدافعان فکری این ایده با دفاع ناقص وبلکه گاه دفاع بد ومتحجرانه نتوانستند چهره امروزی وعقل پسند از این تئوری در عرصه وفکر واندیشه ارائه دهند و تجدید نظر امثال بازرگان هم حاوی نقدی برای اوست که چرا به جای پیروی از دلیل در عرصه نظر متاثر از علل بیرونی شدند وهم هشدار وعبرتی برای مدافعان اسلام سیاسی در دو ساحت عمل و نظر است ونکته عبرت آموز مهم برای ما جدی گرفتن این هشدار از سوی دلسوزان ومدافعان اسلام سیاسی است که متوجه باشند فقدان تحلیل عقلانی و اندیشه اصلاحی در حوزه نظر و عملکرد نادرست غیر عادلانه در حوزه عمل باعث دلسردی ورویگردانی از اسلام سیاسی می شود که اگر زمانی عده قلیلی از جمله بازرگان این وضعیت را داشتند امروز این مساله عمومیت بیشتر یافته وراه چاره در کنار عمل درست وعادلانه در حوزه سیاسی زمامداران به نظریه پردازی دقیق وعمیق وانسانی و عقلانی و متکی بر ارزش های انسانی از ایده ولایت فقیه وابسته است ولایت فقیه نظریه ای بومی وبرخاسته از متن دین اسلام است ومی تواند خلا ء های نظام های سیاسی موجود را در دنیا پر کند به شرطی که قرائتی عقلانی و انسانی از آن ارائه شود وبه کسانی که چنین توان وهمتی دارند اجازه چنین تحلیلی داده شود و از پرو بال دادن به اهل غلو وافراط در باره این ایده مهم خوداری شود