طالقانی را نسل ما بیشتر از خاطرات وآثارش می شناسد گرچه در دهه های اخیر امثال طالقانی سانسور شدند ونهادهای رسمی فرهنگی با جفای در حقّ امثال طالقانی والبته نسل های امروز حتی ا ز شناساندن او در حدّخاطره گویی از وی نیز دریغ کردنداما بهر حال آثار وخاطرات طالقانی مکتوب ومنتشر است
طالقانی یک مجتهد ومفسّر قرآن ویک مبارز تمام عیار بود ودر بین زندان رفته ها جزو طویل المدت ترین زندانی های سیاسی قبل از انقلاب به شمار می رود اما این ها همه شخصیّت طالقانی نیست بلکه او دو ویژگی ممتاز وکمیاب دارد که طالقانی را ویژه وبرجسته می سازد
نخست اندیشه اصلاح گرانه ونو اندیشانه ونگاه ودریافت انسانی او از اسلام است طالقانی اسلامی را باور دارد ومی شناساند که در دوره معاصرمی تواند زنده وپویا باشد والبته شرط این زنده بودن را طالقانی دریافت انسانی از اسلام می بیند عدالتی که قرآن طرح می کند برای طالقانی جذابیّت فوق العادّه دارد و روح عدالت طلب اورا شیفته قرآنی می سازد که هدف بعثت انبیاء را بر قراری عدالت می داند طالقانی همچنین دریافتی آزادی خواهانه از اسلام دارد شناخت او از اسلام درپیوند با مستحکم با آزادی است
البته دریافت او درست ودقیق است چراکه قرآن از عدالت می گوید وآزادی از شئون و شعب های عدالت است درخت عدالت قطعا شاخ وبرگ وثمرش آزادی است لذا طالقانی بشدت با استبداد در هر شکل وچهره مخالف است چه شکل دنیوی وچه شکل دینی آن از آخرین سخنان طالقانی تکیه او بر نهاد وبلکه نظام شورای قرآنی است که از نظر طالقانی نگاه مردم سالار قرآن را شکل می دهد ومردم را در حاکمیت سهمی وافر وحقیقی ونه صوری می بخشد
اما وجهه ممتاز دیگر طالقانی ملیّ گرایی مثبت اوست طالقانی شخصیّتی است که ملیّ می اندیشد وعمل می کند وملیّت را در تعارض با دین باوری واعتقاد مکتبی نمی بیند او به همه ایرانیان با سلایق مختلف سیاسی ومذهبی نه فقط احترام می گذارد که حقّ می دهد طبق نقل دوستان طالقانی او همان اندازه که برای مذهبیّون در زندان دل می سوزاند برای مارکسیست ها نیز دل سوز بود که همه را فرزندان این ملّت ومردم می دانست طالقانی خصوصا در اواخر عمر خود را پدری برای همه ایرانیان حسّ می کرد ومردم نیز چنین احساسی به او داشتند او صادقانه وخالصانه می کوشید حق پدری را به جا آورد والبتّه به جا آورد
ودلیل دیگر و سرّ نگاه شفقت آمیز طالقانی به همه انسان ها این است که امثال طالقانی درباره انسا ن ها برشی نمی اندیشند نگاه برشی نگاهی است که یک فصل ویک دوره حیات واندیشه افراد که بیشتر همان دوره فعلی باشد را می بیند وطبق آن درباره افراد قضاوت وداوری می کند که این ریشه در نوعی جمود وتحجر دارد ودرمقابل نگاه برشی نگاه ممتدد ودامنه دار و اندیشه ریشه ای تر به انسان قابل تحول وتحرک قرار دارد که دراین نگاه بیش از حال وگذشته تغییر پذیر به نهاد های اصیل وپایدار تر که ممکن است در آینده دور بروز یابد وشکوفا شود توجّه می شود
دراین نگاه همه انسان هابه خاطر برخورداری از فطرت الهی ارج وارزش می یابنددر فکر مثل طالقانی امید به انسان موج می زند چراکه او جانش با معارف متعالی قرآن عجین است که فرمود : از روح خدا مایوس نشوید، انسان که روح الهی در او دمیده شده است گرچه در دوره هایی چه بسا دچار منیّت های دنیوی و خطاهای خود خواهانه شود اما باطنش با آرمان های الهی گره خورده واین انسان البته مایه امیدواری است
در آخر، امروز جای امثال طالقانی خالی است وخلا وجود چنین روح های بزرگ واندیشه های فراخ وآزادی وآرامش بخش بشدت حس
می شود وگویا نسل های پیشتر در درک افراد بزرگی چون طالقانی بختیارتر وخوش اقبال تر بودند