علّامه جعفری در کتاب (حیات معقول) به نکته مهمّی درباره قرآن اشاره می کند که از جمله دلائل فوق بشری بودن قرآن این است که جملاتی در آن وجود دارد که نظیر ش را در هیچ جا نمی توان یافت قرآن از سنت هایی در هستی می گوید که عقل بشرمعمولی قادر به شناخت ودریافت آنها نیست
درباره ائمه اطهار که قرآن ناطق هستند نیز همین گونه است خصوصا که در دوره ایشان اعجاز طبیعت محورانه (مثل شکافتن دریا و...) پایان یافته است و تاریخ بشر با اعجاز قرآن وارد فهم ودریافت جدید ی از اعجاز شده که از جنس کلمه واندیشه ومعرفت است لذامهم ترین دلیل حقانیت امامان عصمت کلمات اندیشه خیز ایشان است
نشانه عمیق و فوق العاده بودن نیز این است که در فهم وتفسیر یک جمله یا فرازی از یک بیان اندیشه بسیار باید هزینه شود وکلمات بسیار در توضیح وشرحش به استخدام درآید تا شاید تاحدی روشنگر آن حکمت متعالی باشد این مساله را در نهج البلاغه فروان می بینیم
صاحب این قلم از زمانی که با فراز نغز ونکته خیز مولا علی در تبیین عمل آدم در بهشت مواجه شد که فرمود: آدم در بهشت یقینش را با شک شیطان معامله کرد ،( خطبه 1) تا امروز که بیش از بیست سال می گذرد در عمق این سخن همواره اندیشیده وهنوز از حیرت در عظمت آن بیرون نیامده است از این موارد دربیانات معصومین فروان است
ازجمله امام حسن عسگری (ع) در بیانی ژرف حکمت واندیشه بلندی را درتحلیل دوستی ودشمنی مطرح نموده و می فرماید :
[ حبّ الابرار للأبرار فضیله للأبرار، و بغض الفجار للأبرار زین للأبرار، و بغض الأبرار للفجار خزی للفجار] (المجالس السنی?، ج 2، ص 6)
دراین بیان به سه قانون انسانی الهی در حیات جمعی اشاره شده است که حکمت فراوان از جنس فلسفه اخلاق واجتماع در پشت آن نهفته است
1- دوستی نیکان به هم فضیلت وارزش مضاعف به آنها می دهد
2- دشمنی بدان با نیکان نه تنها مایه خواری وخسران نیکان نمی شود که زینتی برای نیکان است
3- دشمنی بدان با نیکان بدان را خوار وخفیف می سازد
علاوه بر سه قانون وسنّت مهمی که امام به آنها اشاره فرمود، این سنت ها لوازم مهمی نیز دارند که به برخی از لوازم این بیان حکیمانه اشاره می کنیم
1- دوستی ودشمنی با متعلّق خود معنا پیدا می کند و فی حدّ ذاته ارزش گذاری نمی شود
2- تنها نیک بودن فضیلت نیست بلکه فضیلت برتر آمیختن نیک بودن خود با دوستی نیکان است
3- گاه از دل دشمنی که یک امر تهاجمی وبرای دفع وحذف رقیب است با کیمیاگری سنت الهی عزت وفضلیت برای اهل خیر ونیکی پدید می آید وازیک پدیده ضدّ آن تولید می شود
4- انسان های وارسته با آگاهی به این سنت های الهی نه تنها از دشمنی شنیعان بادخود نمی هراسند که آن را مایه فضیلت خود می دانند
معرفت آموزی امام به یک فیلسوف
نکته دیگر در حیات علمی امامان نوع نگاه وبیانات قرآنی ایشان است که در تحلیل وشناخت زبان ومنطق قرآن و در تفسیر وتاویل آیات آن وفهم ساختار قرآن هدایتگر عالمان و اندیشمندان است در یک مورد پرسش معرفت شناسانه پرمغزی از ناحیه امام عسگری (ع) در فهم قرآن فیلسوفی را به حیرت وتامل وا می دارد واورا از معرفت وعمل خطا باز می دارد
گزارشی تاریخی را ابن شهرآشوب درباه مواجهه امام عسگری (ع ) با کندی فیلسوف معاصر امام (زمانی که کندی به خیال این که در قرآن تناقض وجود دارد، مشغول تألیف کتابی در تناقض قرآن بود )نقل می کند که بسیار در س آموز ومعرفت افروز است
[ از شاگردان اسحاق کِندی فردی در محضر
امام حسن عسکری بود امام به وی فرمود: برو به استادت بگو اگر گوینده قرآن نزد تو بیاید و از تو بپرسد: اگر مقصود خداوند از این گفتار، غیر از آن باشد که شما پنداشته ای و در پی آن هستی؟ واو الفاظ قرآن را در غیر معانی خود استعمال کرده باشد چه می گویی ؟آن فرد آمد و سئوال امام را با کندی طرح نمود و کِندی گفت: یک مرتبه دیگر این سخن را برایم بیان کن وی بار دیگر سخن امام را بیان نمود. کِندی درنگی کردو گفت: این سخن را از کجا آموختی ؟
اومی گوید: این، چیزی بود که بر قلبم گذشت
کندی می گوید: هرگز! همانند تو محال است بر چنین چیزی دست پیدا کند
وآن فرد می گوید : این، را امام عسکری علیه السلام ـ به من یاد داده است.
کندی می گوید: درست گفتی، چرا که چنین سخنانی تنها از همان خاندان صادر می شودسپس آتشی خواست و هر آنچه را که نوشته بود، در آتش سوزاند.] (مناقب ، ج 4، ص 424)
آن سئوال وبیان پر نکته ومعرفت امام واین عمل آخر کندی آینه روشن وهدایتگر برای کسانی است که یا در جو تحجر و ظاهرگرایی ویا مقابل در فضای اومانیسم وانسان محوری تنها فهم و اندیشه خطا پذیر خود را محور قرار می دهند و گاه ادعاهای معرفت ناشناسانه وگزاف درباره محتویات وحیانی مطرح می کنند ،تا از آن درس گیرند و حدّ خود وهم سطح وحی رابه درستی بشناسند