حجاب از زمان کشف حجاب تا کنون که نزدیک به یک قرن می شود جزو مسائل مهم وحساس جامعه بوده است زمانی رضا شاه حجاب را مانع ترقی دانست وفرمان کشف آن را دا د وقلدرانه به قلع وقمع مظاهر حجاب پرداخت چند دهه بعد روشنفکرانی چون شریعتی با ستایش حجاب زنان الجزایری در انقلاب الجزایر به عنوان نماد مبارزه، از دید انقلابی به حجاب نگریستندو حجاب را باپیوند دادن با گفتمان انقلابی حاکم بر محافل روشنفکری دهه های چهل وپنجاه رونق دادند
درهمان زمان مطهری با نوشتن کتاب مساله حجاب ضمن تشریح فقهی این حکم حدو اندازه معتدلانه آن را بیان کرد که مورد شماتت وذم متدینان افراطی قرار گرفت که معتقد بودند مطهری بنای شل حجابی را نهاد و استاد متهم به انواع اتهامات شد تاحدی که مطهری در جواب به نقد وتخریب ها از دست مخالفان به خدا پناه وشکایت برد
تا پیروزی انقلاب واجباری شدن حجاب به عنوان یک قانون وپس از انقلاب که همواره مساله حجاب از مسائل اصلی اجتماعی وبا واکنش مخالفان وموافقانش همراه بوده است
چند سالی است که با کشف حجاب ها ی متفرقه جامعه مواجه است ودر مقابل واکنش هایی که جامعه متدینان وازسوی برخی نهادهای حکومتی وبرمنابر درمخالفت با این عمل ابراز می شود که حتی بعضی از خطباء جمعه بی حجابی یا بد حجابی را بدتر از اختلاس وامثال آن دانسته اند! اما براستی چرا بعد از چندین دهه حجاب معضل جامعه است واز عوامل تنش زا گشته است ؟وچاره حل مساله چیست ؟
به نظر می رسد مخالفت با حجاب امروز از دو منظر واقع می شود منظر فکری فرهنگی ومنظر سیاسی والبته این دو در تعامل با هم وتاثیر گذار بر یکدیگرند واقعیت این است که مدرنیسم که سیطره جهانی یافته حجاب را حداقل به عنوان یک اجبار نمی پذیرد وبخش مهمی از جامعه خواه ناخواه متاثر از فرهنگ مدرنیته است واگر زمانی عنصری از مدرنیته یعنی انقلاب توانست با حجاب پیوند بخورد وآن را تقویت کند امروز با ضعف نظریه انقلاب در سطح جهان به تبع دیگر با نگاه انقلابی نمی توان حجاب را با مدرنیته پیوند داد وباید به عنصر دیگر اندیشید
ما درجهان مدرن زندگی می کنیم وناچاریم هنجارهای خودرا با این زبان به جامعه بشناسانیم وهنر امثال شریعتی در زمان خود بهره گیری از مفاهیم مدرنیسم در تبیین ارزشهای دینی بود اما امروز کدام عنصر از مدرنیسم را می توان در تبیین حجاب به خدمت گرفت؟ به نظر می رسد با توجه به جهانی شدن مساله حقوق بشر به طور عام وحقوق زنان به طور خاص بهترین تبیین حجاب باید با زبان حقوق بشری باشد ودراین باره پیشگام باید بانوان معتقد باشند اگر ما حجاب را نه صرف یک حکم دینی یا حق مردان بر زنان بلکه حق زنان بر جامعه بتوانیم بفهیم وبفهمانیم وضعیت به گونه دیگر خواهد بود
برخی از مفسران از جمله آیت الله نجفی در تفسیر انوار درخشان بیان کلیدی درباره احکام اسلام خصوصا احکام اجتماعی آن دارند وآن این که این حکمها ارشادی است نه مولوی یعنی عقل قبل از دین این ها را می فهمد که به نفع فرد یا جامعه است ودین تنها راهنمایی به حکم عقل می کند نه بیشتر طبق این معیار به جای این که دفاع از مثل حجاب را از حکومت یا روحانیون وامثال آنها بخواهیم واین ها را در مقابل بخشی از جامعه قرار دهیم حجاب به عنوان یک حق نه تکلیف باید از جانب جامعه زنان مورد مطالبه قرار گیرد
این زمانی شدنی است که اولا حجاب مثل خیلی مسائل از سیاست جدا دیده شود خصوصا که بخشی از مخالفت ها با حجاب رنگ سیاسی دارد باید حجاب به جایگاه اصلی خود که موضوع اجتماعی است ارجاع شود ثانیا نگاه به حجاب به عنوان یک حق باشد واین مساله تفهیم شود که بی حجاب قبل از هرچیز حق خود وکرامت الهی انسانی خود را پامال می کند همان بیانی که قرآن در سوره احزاب درباره حجاب دارد وفهم وقبول این نکته کاری مدنی واجتماعی وحقوقی است
همان طور که در نوشته های دیگر اشاره کرده ام امروز ما با تورم نگاه سیاسی در جاهای مختلف واز آن طرف رنجوری ولاغری دید اجتماعی وحقوقی مواجهیم وتا مسائل اجتماعی اجتماعی ومسائل حقوقی حقوقی دیده نشوند در مان نخواهند شد ومسائل اجتماعی وحقوقی نیز در تعامل رخ می دهد نه در حذف فرق جمع با اجتماع دراین است که جمع مجموعه ای است که باهم مرتبط نیست واما اجتماع درارتباط است
لذا اولا خطیبان ملتفت باشند که در مثل حجاب با دشمن سخن نمی گویند بلکه با بخشی از جامعه حرف می زنند و رحیمانه وحکیمانه بگویند ثانیا حجاب بامناسبات اجتماعی تقویت شودازجمله با برقراری دوستی ورابطه صمیمی زنان با حجاب با زنان بی حجاب ومعاشرت داشتن وگفتگو بین این دو دسته انتقال ارزش حجاب درمتن زندگی اجتماعی رخ دهد وهمچنین موافقان ومخالفان حجاب در محافل فرهنگی اجتماعی به بیان نظرات بپردازند تا در تضارب آراء زمینه گرایش آگاهانه به حجاب از ناحیه همه بانوان به عنوان یک حق اجتماعی فراهم شود