سفارش تبلیغ
صبا ویژن

  جدایی  سیاست ازدین  با توجه به مراتب دین که   برخوردار از ابعاد اعتقادی ،عرفانی و اخلاقی وفقهی است، انواع  مختلفی دارد اولین نوع  جدایی  سیاست از دین ، جدایی اعتقادی است به معنای  این که در یک نظام سیاسی اعتقاد به امور ایمانی مثل  وجود خداوند مورد لحاظ قرار نگیرد وقدرت سیاسی  تدبیر امورش را بدون توجه به این اعتقادات  وبلکه در تقابل آنها  پیش می برد نمونه بارز این نوع سیاست ورزی در نظام های کمونیستی وجود داشت  .


نوع دوم از جدایی دین وسیاست ،جدایی  در حوزه عرفان وحکمت دینی است. نظامی که فهم عمیق از خدا وانسان و  معرفت های عرفانی وحکمت های معنوی  را در ساختار خود  دخالت نمی دهد ودراین نظام ها اموری مثل کرامت انسان که بازگشت به نظریه خلافت الهی انسان دارد واصلی از اصول  عرفان د ینی است وهمین طور تکیه بر عقلانیت  مومنانه که برخاسته از حکمت الهی است ،جایگاه چندان ندارند؛ نمونه این نوع نظام سیاسی را در بیشتر نظام های موجود در خاورمیانه وکشورهای عربی اسلامی  شاهد هستیم. 


نوع  سوم جدایی سیاست  از دین  ،جدا نمودن  اخلاق دینی از حوزه سیاست است به گونه ای که یک نظام سیاسی در باره اخلاق دینی خودرا ملتزم به رعایت ارزش های اخلاقی دین نداند به فرض اصول اخلاقی مربوط به امور خانواده و  روابط جنسی مورد بی توجهی قرار می گیرد نمونه برحسته این نوع جدایی را در نظام های سیاسی مغرب زمین می بینیم .


نوع چهارم از جدایی دین وسیاست ، جدایی احکام دینی  وفقه از سیاست ورزی و نظام سیاسی  در حوزه قانون گذاری  است  که اکثر نظام های سیاسی موجود در جهان  این نوع جدایی دین از سیاست را دارا هستند.  البته علاوه بر این،  نظام های سیاسی موجود هرکدام برخوردار از یک یا چند نوع جدایی سیاسی هستند وخود نیز معتقد ومعترف به این جدایی یا جدایی ها هستند .


 اما یک نوع  دیگری  از جدایی دین وسیاست را داریم که درعمل برخوردار از انواع  جدایی دین وسیاست است وتنها  در  بخش هایی نوعی پیوند دیده می شود. اما در  ادعا از رابطه کامل  دین وسیاست در  همه حوزه ها گفته  می شود و با آن که حکمرانی در عمل دچار چند پارگی  بوده و دربرخی از بخش ها تلاش شدید برای یکسان سازی دین وسیاست می شود اما دربخش های زیادی این رابطه کاملا گسیخته است، با این حال بر  پیوند دین وسیاست درادعا تاکید می شود .


 فرضا در حوزه احکام آن هم بخشی از آن ربط دین وسیاست  کم وبیش دیده می شود اما در حوزه اخلاق یا عرفان دینی این رابطه ازهم گسسته است وبه نظر می رسد وضعیت حکمرانی در کشور ما به خصوص در دهه های اخیر در حال تجربه  چنین جدایی دین از سیاست است ‌.


وهرچه زمان پیش می رود از همراهی دین وسیاست  در سطوح مختلف فاصله می گیریم وپیوند دین وسیاست لاغرتر وباریکتر می شودو حذف  پیوند بخش های عرفانی وحِکمی  وحتی اخلاقی دین با سیاست وقدرت را شاهدیم  فرضا  پایبندی حاکمان به میثاق های ملی وقانون اساسی و  توجه به اصول مربوط به حقوق مردم در قانون اساسی  به عنوان  وظیفه ای ا خلاقی دینی،  روز به روز کمتر می شود و به وضوح اولیات اخلاق  و تقوای  سیاسی دینی نادیده گرفته می شود  و تنها باریکه احکام در این حلقه اتصال باقی مانده است که این حلقه نیز روز بروز تنگ تر وکوچک تر می شود وبا افراط در تفسیر های تکلیف مدارانه وحق سوزانه و تاویل احکام به نفع حاکمیت و حذف حقوق مردم ،پیوندی بشدت نا متعادل ومعیوب وناقص از دین وسیاست را شاهد هستیم.


در واقع  روز به روز در سپهر سیاست ، برخلاف شعارها وادعاهایی که سر داده می شود  سکولاریسم آن هم از نوع خاص آن  فربه تر می شود و شکلی از جدا یی دین وسیاست درعمل  بر پیوند این دو غلبه  می یابد، ادامه این روند به نفی و جدایی کامل رابطه دین وسیاست  در کشور ما خواهد انجامید .و اگر جهت گیری ها اصلاح نشود از دل ادعای پیوند کامل دین وسیاست نوعی از سکولاریسم پدید خواهد آمد که البته بیشتر ار جنس  سیستم های سکولار  تاریخی خواهد بود تا نظام های سکولار  مدرن ومهم ترین تفاوت دراین خواهد بود که سکولار مدرن اگر اخلاق و  فقه و   حکمت دینی را کنار نهاده اما جایگزین آنها را عقلانیت و اخلاق و حقوق بشری قرار داده است ولی در سکولار تاریخی بدون جایگزین نمودن این امور، ابعاد مختلف انسانی دین از صحنه سیاست وقدرت حذف می شوند.






تاریخ : پنج شنبه 100/4/10 | 5:4 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
.: Weblog Themes By SlideTheme :.