امیدی آیا دوباره می آید ؟
اختری آیا دوباره می تابد ؟
آن که می خواهد بشکند سکوت ما
آن که می خواهد نشکند شکوه ما
دعا ودعوتی خواهد کرد ؟
سلام وصحبتی خواهد کرد ؟
سینه آکنده حرف است
ولی زبان دل بسته است
همه چیز به یک نظر بسته است
تابشنوی قلب ما هم رسته است
منشور روحانیت پیام مهم وتاریخی حضرت امام خطاب به روحانیون بود که در اواخر عمر شریفشان در اسفند 67صادرشد این پیام پرمحتوای امام اختصاص به آن زمان نداشت
واصول وامهاتی درآن مطرح شده است که برای همیشه خط مشی ومرامنامه روحانیت اصیل وانقلابی را ترسیم نموده است.
وامروز نسل جوان خصوصا جواانان حوزه که امام رادرک نکرده اند باید با تامل در سطر سطر این پیام درس بصیرت بگیرند و با توجه به بینات این منشور به شناخت صحیح از خط انقلاب و نقش وجایگاه روحانیت مبارز واصیل برسند .
دراین نوشته به بخش هایی از این پیام تاریخی وبه نکات مهمی که حضرت امام به آن توجه داشتند وروحانیون را نسبت به آگاهی به آنها توصیه فرمودند می پردازیم
1- نقش بی نظیر علماء و روحانیون
در بخش نخست این پیام امام در واکنش به برخی ادعاهای روشنفکرمابانه که به دنبال تضعیف جایگاه فقه و فقیهان وعالمان علوم اهل بیت علهم السلام هستند به دفاع از جایگاه والاونقش ویژه عالمان راستین درطول تاریخ می پردازد
حضرت امام خط فقاهت وعلم متصل به کانون اهل بیت را درطول تاریخ نجات بخش علمی وعملی مسلمانان می داند وبا اشاره به تلاش عالمان راستین در دو بعد علمی ومبارزاتی این مجاهدت ها را مایه بقاء وحفظ کیان اسلام وکشور ومردم می دانند.
و تلاش علمی وخالصانه این قشررا برای فهم دقیق ودرست معارف الهی و حفظ دین ناب محمدی (ص) بزرگ وستودنی واستثنایی برمی شمرد ومی فرماید :
(اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به خورد تودهها داده بودند. جمعآورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار
و سنت و سیره معصومین ـ علیهم السلام ـ و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است
و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار مىگرفتند، کار آسانى نبوده است )
و همچنین روحانیت اصیل را پیشگامان جهاد ومبارزه با ظلم وظالمان وطرفداری از مستضعفان وضعیفان می داند ومی فرماید :
( در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى، علماى اسلام اولین کسانى بودهاند که بر تارک جبین شان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمى ـ اسلامى را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش کسوت شهادت نبودهاند
و بر بالاى دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگفرشهاى حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟ )
2- خطر تحجر ومتحجران
حضرت امام دربخش بعدی پیام خود به نقطه مقابل روشنفکری یعنی تحجر می پردازد وبا اشاره به دشمنی ومخالفت این ایده با روش ومنش روحانیت اصیل ومردمی ودردمند و با توجه دادن روحانیون به نقشه های دشمنان ،متحجران را ابزار دست دشمنان برای مقابله با روحانیت اصیل ومردمی می دانند
ایشان به اندازه ای درباره خطر متحجران حساس هستند که دراین پیام برای آگاهی بخش به نسل ها حتی وارد نقل عینی شواهد تاریخی می شوند و در توصیف متحجران آنان را مخالفان دیروز انقلاب و کارهای آنهارا بدتر وشکننده تر از موانع دیگر مبارزه برمی شمرند .
(در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنیدى که شاه شیعه است! عدهاى مقدس نماى واپسگرا همه چیز را حرام مىدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند.
خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهاى دیگران نخورده است)
ونکته در خور تامل این که حضرت امام در ادامه با اشاره به این که متحجران مخالف مبارزه دیروز، امروز رنگ عوض کرده وبه گونه ای دیگر سخن می گویند ومخالفان ورود درسیاست، سیاست باز زمان شده اند
با بینش عمیق وسیاس وعارفانه خود لایه های پنهانی وسالوس نمایی این جریان را آشکار می کند و به روحانیون جوان چنین هشدار می دهند .
(طلاب جوان باید بدانند که پرونده تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه مقدسمآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده اند )
آن امام حکیم وباطن بین با اشاره به فرصت طلبی متحجران رنگ عوض کرده به روش ومنش سیاست ورزی آنها اشاره کرده وتهمت زنی به مبارزان اصیل را شیوه ومرام آنها می داند.
( دستهاى دیگر از روحانى نماهایى که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساییدند
، یکمرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند)*
و حضرت ایشان از چهره متظاهر و ریاکار وفرصت طلب متحجران این گونه پرده برمی دارد.
(دیروز «حجتیهاى»ها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابیتر از انقلابیون شدهاند! )
این بیانات حکیمانه وهوشمندانه حضرت امام ونشان دادن چهره رفاه طلب ومبارزه گریز دیروز وانقلابی نمایی امروز متحجران از نکات قابل تامل برای همه خصوصا روحانیون جوان عزیز است
تا درشناخت انقلابیون اصیل از انقلابی نمایان فرصت طلب به اشتباه نیفتند.
.
زینب به معنای زینت پدراست اما زینب کبری را چرا زینت پدر نام نهادند آن هم زینت پدری بی بدیل چون امیرمومنان( ع)،زینب زینت علی (ع) است و چه مقام ومنزلتی دارد این بانو ! زینت علی بودن کار کوچکی نیست یک دنیا معرفت وعظمت وشکوه وعزت می خواهد.
زینت مردی که عصاره تقوا وعرفان وایمان است وزینب زینت پدراست چون که از شریعه زلال شجاعت علی (ع) سیراب گشته و در صحنه های سخت و مردافکن روزگار نامردی ونامردمی های اموی در کوفه نفرین شده وشام شوم
شیر زنی است که ترس وتردید واضطراب نمی شناسد ،زینب زینت علی (ع) در شناساندن عاشوراء برای همه نسل ها هم هست ،در چشمان زینب نور ملکوتی علی (ع) می درخشد و جز زیبایی نمی بیند (ومارایت الا جمیلا ) و عاشقانه ترین وحماسی ترین تفسیررا از صحنه شهادت فرزند علی(ع) ویاران عزیرش ارائه دهد.
واین زبان امیر بیان است که در کام این بانوی ادب ومعرفت سخن می گوید آن گاه که خطبه می خواند وکوفه وشام را به لرزنده می اندازد آن گاه که فرعون زمان را خوار و رسوا می کند.
زینب زینت پدر زینت علی (ع) است ،چرا که همان گونه که اگر علی (ع) نبود نهضت و سنت پیامبر در تفسیر وتاویل وجعل وتحریف کذب وکذابان از حقیقت وباطن تهی می گشت ،اگر خطبه ها ی زینب نبود خونریزان جلاد زمان یا جامه نفاق وندامت به تن می کردند وخودرادر شهادت سیدالشهداء مبری از گناه وظلم معرفی می کردند
ویا با سالوسی وسیاست ورزی مکارانه خودرا فاتح بر عده ای شورشی می شمردند اما کلام علی(ع) یک بار دیگر این بار از زبان زینت پدر زینب کبری جاری شد تا در شبهه افکنی شیادان حق از باطل شناخته شود.ظلم وظالمان رسوا ومفتضح گردند .
زینب، زینت پدر در آیتی از جامعیت علی (ع) بودن نیز هست او در کربلا تا حسین (ع) زنده است خواهر ی فدایی است وبعد از آقا او مادر وامیر ومدیر کاروان پردرد وغصه کربلا وپرستار کودکان وزنان وسخن گوی صادق وپرصلابت امام شهید است .
و زینب زینت پدراست در شناساندن زن مسلمان وعلوی، زینب زینت علی(ع) در امتداد تاریخ است تا نشان دهد دختر دست پرورده علی(ع) و بانوی دانش آموخته مکتب مولا بودن یعنی چه ؟تا همه ببینند که دختر خانه علی(ع) اختر آسمان معرفت وحماسه وسیاست وعطوفت است .
وبرای همیشه این ظلم بزرگ را فریاد گر باشد که اگر دسیسه خناسان نبود اگر علی(ع) خانه نشین نمی شد اگر سرنوشت وتربیت مردم به دست امیر علم وعرفان وحکمت می بود در هر خانه مسلمان دختر وبانویی از جنس زینب تربیت می شد .
میلاد مسعود زینب کبری برحق جویان مبارک باد
ازخصوصیات خوب آقای مصباح یزدی این است که سخنان خودرا صادقانه وصریح بیان می کند وبرایش مهم نیست که چه واکنشی خواهد داشت وبه اصطلاح اهل جوزدگی نیست ودرمقابل اندیشه های مشهور زمان حالت مرعوبیت ندارند
واصولی را که به نظر خود درست میدانند به صراحت بیان می کنند اما مشکل از جایی آغاز می شود که ایشان خودرا مفسر نظرات امام خمینی دانسته واصول وارزش هایی که امام مطرح کردند را شرح وتفصیل داده وآن را منتسب به امام می دانند
این که آقای مصباح فرضا اعتقاد چندانی ی به رای مردم نداشته باشند این که ایشان از حکومت اسلامی وجمهوری اسلامی تفسیر وبرداشت خاص به خود را داشته باشند موضوعی طبیعی وپذیرفته شده است
اما انتساب این سخنان به امام راحل وامام را آن گونه که خود می اندیشد به جامعه وجوانانی که آن عزیز را درک نکرده اند شناساندن از نکات قابل تامل وتعجب وتاسف است
واین موضوع وقتی اهمیت بیشتر می یابد که بدانیم درزمان امام راحل قرابت ونزدیکی خاص و ویژ ه ای بین آقای مصباح وامام نبود
وایشان حکمی از امام درزمینه ای ندارند و در مواقع مختلف انقلاب ایفاگر نقش خاصی که حکایت از اعتماد وعنایت خاص امام به ایشان باشد نبوده اند بنابراین اگر هم بناست کسی مفسر نظرات امام باشد باید قرابت و همراهی ویژ ه او با امام به اثبات رسیده باشد
جالب این که کسانی که درباره امام خودرا حساس نشان داده وباشدت وحدت برخی از نزدیکان امام راحل را به دروغ گویی وجعل وتحریف درباره امام متهم می کنند در مقابل چنین نظراتی سکوت کرده ویا حتی همراهی وحمایت می کنند واین مظلومیت مضاعف امام رادر جامعه فعلی می رساند
امامی که فرمود میزان رای ملت است و همواره مردم را ولی نعمت خود می نامید امامی که درعمل از ابتدای پیروزی با وجود محبوبیت بی نظیر بدون رای ونظر مردم اقدامی اساسی انجام نداد دربیان آقای مصباح این گونه معرفی می شود که طرح جمهوریت ازجانب امام ودفاع از حق مردم از باب مجادله واقناع جامعه وزمان بود#
یعنی نظر واقعی امام چیز دیگری بوده است !وامام صادق وشجاع به پنهان کاری وبه نوعی سیاسی کاری متهم می شود ؟! سئوالی که مطرح است این که چرا برخی برای تحمیل نظرات خود بر اندیشه های امام تا جایی پیش می روند که صداقت وصراحت امام عزیز را زیر سئوال می برند
آیا شجاعت علمی واندیشه ای اقتضا نمی کند به جای این تحریف وتحمیل های پرهزینه نظر خودرا آن هم به نام خود وبا استدالال واجتهاد خود بیان کنند نه با نام امام ؟
انشالله توفیقی بود در نقد نظرات ایشان به تفصیل سخن خواهیم گفت
# نقل از سایت دین آنلاین
گذشتگان ما برای هر کاری آدابی را می شناختند وهیچ کاری را بدون ادب آن کار انجام نمی دادند وشناخت وشناساندن آداب کارها ازضروریات زندگی وتعلیم وتعلم وتربیت می دانستند ادب غذا خوردن ادب لباس پوشیدن ادب حرف زدن ادب نوشتن ادب خواندن ودهها ادب دیگر
اما ادب چیست؟ وچرا دین واخلاق وهنر وعلم وفرهنگ ما آن همه به ادب حساس است وبهاء می دهد ؟ ادب یعنی پیوند دادن ظاهر با باطن ادب یعنی معنادارکردن اعمال ادب یعنی دیدن نظم ونظام درهستی واعمال آن در حرکات وافعال وسکنات ادب از ایمان واعتقاد به معنا سرچشمه می گیرد
ادب از دیدن تفاوت زندگی انسانی وحیوانی واز کرامت انسان وکارهایش ناشی می شود فرهنگ ومردمی که به ادب پایبند است ومی گوید هرکاری ادبی دارد باادب حیات انسانی را تضمین می کند
فرضا وقتی گفته می شود ادب غذاخوردن یعنی آنچه که خوردن ما را از خوردن حیوانی متمایز می سازد و اصل مشترک نیاز به غذا وخوردن را درانسان وحیوان باادب دارای ویژگی خاص انسانی می سازد
وغذاخوردن دیگر وصف وکاری حیوانی نخواهد بود بلکه انسانی است با یاد ونام خدا آغاز می شود به طهارت وطیب بودنش توجه می شود وبعد از غذا حمد خدا می شود واین هاست که خوردن ما را انسانی می کند
والا به تعبیر حکیمانه امام سجاد درصحیفه که فرمود خدایا سپاس تورا که به ما معرفت خودرا آموختی تا تورا حمد کنیم حمدی که انسان را از حیوان متمایز می سازد، ادب همچنین حکایت از اعتقاد به باطن درعالم دارد و روح انسان را با جسمش پیوند می دهد
هر امر به ظاهری فیزیکی و مادی ومحسوس را با غیب و باطن وملکوت مرتبط می سازد فرضا درادب خوابیدن آمده که با وضو وبا دعا به رختخواب بروید و روبه قبله بخوابید یعنی خواب خودرا باطهارت وقداست همراه سازید
ادب علاوه بر اخلاق هنر نیز هست ،درادب انسان زمان ومکان را درنظر دارد ومثل سخنور یلیغی که به جا وبه اندازه و زیبا سخن می گوید مراقب است که در وقت خود ودرجای خود کار خودرا انجام دهد ادب می آموزد که علاوه بر نیت خوب باید عمل به جا و زیبا وانسانی داشت
وظیفه اخلاق و فقه و ادبیات وهنر اصیل همه ادب آموزی به انسان است و تفاوت ظریف و مهم علم حقوق که امروزه می خواهد جای فقه را بگیرد با فقه درهمین است که یکی اعتقاد به ادب به باطن به معنا به حقیقت انسان دارد ودیگری اعتقاد و اعتنایی بدان ندارد
لذاست که حق همجنس گرا وسگ وگربه درکنار وگاه مهم تر از حق مردمان در نظام حقوقی جدید به رسمیت شناخته می شود وحق حجاب وعفاف زن مسلمان زیر پا گذاشته می شود
تفاوت هنر قدیم و جدید نیز درهمین نکته است لذاست که فردی در ایران اسلامی به نام هنر جدید به خود این جرات را می دهد که بگوید برای خنداندن مردم حاضر است هرکاری بکند هر کاری حتی ...
جمله ای که دل هنرمندان اصیل وادب شناسی چون استاد مشایخی را به درد می آورد و سخن سخیفی که هنر نشناسی و دوری از ادب گوینده آن را می رساند
دوباره برمی گردم به جمله آغازین ،ادب مرز شاخص بین انسان وحیوان است وهرکس درهر کاری ادب آن را نشناسد وبه جانیاورد مرز میان خود وحیوانیت را بهم زده وبفهمد یا نه وارد حیطه حیوانی گشته است
وتفاوت نمی کند آن کار امری معمولی چون خوردن وخوابیدن باشد یا امر مهم تری چون سخن گفتن یا هنر ورزی وامثال آن باشد
وبه تعبیر زیبای حافظ هرکه رانیست ادب لایق صحبت نبود