سال هاست که کلمه جوان از اصطلاحات متداول وپر مصرف در سیاست و فرهنگ واجتماع است چه بسیار سیاست مدارانی که با این عنوان رای آوردند وچه بسیار طرح ها که با نام جوان تایید وتصویب شد ه است چه بودجه ها که از یمن نام جوان از خزانه بیرون رفته اند وچه همایش ها که با این اسم بر پا شد وقس علی هذا اما همچنا ن جوان ایرانی دچار بحران ها ی مختلف اقتصادی وفرهنگی وسیاسی واجتماعی است چرا چنین است در بخش اول نوشته، به بحث فرهنگ جوان می پردازیم
مهم ترین ومغفول افتاده ترین نیاز جوان نیاز فرهنگی وفکری است چون در جوانی است که فرد شخصیت خود را می شناسد ومی سازد و وجود زمینه ها والگوهای لازم وکافی برای او از مهم ترین نیاز های جوان است ،در باره فرهنگ دو دید گاه در کشور وجوددارد اولی بیشتر بسته به مقوله فرهنگ نگاه می کند وفکر می کند جوان باید به گونه ای که ما می خواهیم فکر کند وفرصت انتخاب وتجربه وخطا را ازجوان می گیرد واگر این جریان حاکم شود جوان دچار سرخوردگی وانزوا می شود ونه تنها اندیشه های مخرب از بین نمی رود بلکه زیرزمینی شده وبدتر ومهلک تر عمل می کند و دید گاه دوم با ناد یده گرفتن آفات فضای کاملا باز جوان را در دنیای بدون پشتیبان ومحافظ رها می کند هردو دید گاه برای جوان مخرب است یکی استعدادش را می کشد ودیگری توانیش را ناخواسته در معرض ابتذال قرارمی دهد ،جوان اهل تحقیق ونقد وسئوال وخلاقیت است البته کم تجربه وعجول وساده وصادق ،بنابراین در کنار دادن فرصت انتخاب واندیشه وتجربه به او باید مراقبت شود تا به دامن دین وایمان واندیشه سوزان نیفتد واین زمانی فراهم می شود که جوان بتواند با اندیشه ها واندیشه ورزانی که متعلق به عرصه دینداری وعقلانیت هستند ارتباط برقرار کند باید همه نوع سلیقه وتفکر دینی وفرهنگی در رسانه های دیداری وشنیداری ومکتوب حق وفرصت حضور داشته باشند انحصار گرایی که در امثال صداوسیما امروز دید ه می شود که عد ه ای معدود با سطح اندیشه مشخص حق حضور در رسانه ملی را دارند زمینه ساز رو آوردن جوان به کانالها ورسانه های ضددین ویا التقاطی ومخرب می شود به عنوان مثال اگر از مطهری گفتیم وشریعتی را بایکوت کردیم جوان شریعتی را فراموش نمی کند بلکه از زبان وبیان بیگانگان جستجو می کند اگر در خطبه های نماز جمعه فقط مداحان وتایید کنند گان دولت وسیاست ها بودند جوان هم از رفتن به نماز دلسرد می شود وهم نقد وضع موجود را در تریبون های نامحرمان جستجو می کند اگر به جای اندیشه سیاسی فقط شعار سیاسی به جوان القاء کردیم جوان تحلیل سیاسی را از زبان دیگران خواهد شنید چه ما بخواهیم چه نخواهیم وتفاوت در این است که در صورتی که خود نظام وحکومت اقدام به شناساندن اندیشه ها کند وتحلیل معرفتی وسیاسی عرضه کند می تواند جوان را از افراط وتفریط باز دارد واورا برای انتخاب درست یاری کند ولی اگر کاملا بسته عمل کند جوان حرف دیگرانی را خواهد پذرفت که با ماسک آزادی آمده وبه دنبال القای خواسته ها ی خود هستند دهه شصت الگوی خوبی است که پیروی از آن می تواند راهگشا باشد در آن دوره در صداوسیما وتریبون های نماز جمعه شخصیت هایی چون آیت الله طالقانی ،دکتر چمران آیت الله خامنه ای ، آیت الله هاشمی ،فخر الدین حجازی ،علامه جعفری و دیگران حضور داشتند وسخنرانی های استاد مطهری ودکتر شریعتی هردو پخش می شد در سایر بخش های فرهنگ هم چنین فضای تکثر منطقی وجود داشت در سینما وتلویزیون از حاتمی کیا وافخمی وملاقلی پور فیلم سازان انقلابی تا علی حاتمی وکیارستمی و ناصر تقوایی ودیگران حضور داشتند و البته الگوی اصلی جوانان امام واندیشه هایش بود به گونه ای که مرحوم بازرگان در جلسه ای اظهار شگفتی کرد ه بود از علاقه وعشق جوانان کشور به امام ،و نتیجه آن فضا ظهور جوانانی شد که برای همیشه در تاریخ مثال زدنی گشتند .
لحظه به لحظه وقدم به قدم سیر وحرکت امام حسین به سمت کربلا آکنده از درس های معرفت آموز وزندگی ساز است یک قطعه آن مربوط به مکالمه بین علی اکبر وامام حسین هنگام نزدیک شدن به صحرای کربلاست ،عقبة ابن سمعان گوید: حضرت امام حسین همان طور که بالاى اسبش نشسته بودند اندکى بخواب رفتند، هنگامى که از خواب بیدار شدند استرجاع کردند فرمودند انا لله وانا الیه راجعون ) و حمد خداوند را بجاى آوردند، و این موضوع را چند بار تکرار کردند در این هنگام علی بن الحسین اکبر علیهما السّلام در حالى که بر اسب سوار بود پیش آمد و عرض کرد: اى پدر چرا کلمه استرجاع بر زبان راندى؟ فرمود: اى پسر من اندکى خوابم برد و در اثناء خواب مشاهده کردم سوارى ظاهر شد و گفت: این مردم براه خود ادامه میدهند و مرگ هم در دنبال آنان روان است، و من دانستم که مقصود ما هستیم علی اکبر عرض کرد: اى پدر خداوند بشما بد ندهد آیا ما بر حق نیستیم؟ فرمود آرى به خداوند سوگند که حق با ما است، عرض کرد: پس در این هنگام از مردن باکى نداریم، سید الشهداء فرمود: خداوند بشما جزا دهد *
درسهایی که از این قطعه معرفت خیز وشیرین دشت کربلا می توان گرفت
1-ملاک علی اکبر در کربلا وبه پیشواز شهادت رفتن نه از سر تعصب فرزندی ویا علت دیگری است بلکه معیار حق بودن است چون او راه پدر را حق می داند بی باکانه به محراب شهادت می شنابد.
2-رابطه امام حسین وفرزندش علاوه بر رابطه پدری ،رابطه یک امام ورهرو است آن هم رابطه ای از جنس معرفت وشناخت ،علی اکبر جوان از راه وحقانیت پدر می پرسد وامام وسالار شهیدان صادقانه وپدرانه جوابش را می دهد واطمینان می بخشد که برحق هستند
3- لازمه رفتن واستقامت در را ه حق معرفت وایمان است ،علی اکبر در کربلایی که برای همیشه سرمشق انسان برای حرکت در را ه حق است به همه جوانان تاابد می آموزد که بپرسید وبدانید و وقتی آگاه شدید مردانه گام بردار ید وجواب امام این نکته را برای رهبران ومسئولان حسینی دارد که هیچ کس حتی امام معصوم از سئوال وپرسش استثناء نیست سئوال وپرسش کلید معرفت واعتماد بخشی وایمان است و وقتی علی اکبر حسین می تواند از راه وحقانیت حسین عزیز بپرسد دیگران جای خود دارند و پیشوایان ومسئولان حرکت در جامعه موظف به پاسخ گویی هستند پاسخ گویی صادقانه وخالصانه
*علامه مجلسی ، زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، ص: 331
رنگ زندگی ها پریده
معنی از دلها کناری کشیده
روز وشب ها شبیه هم
دریغ از آشناها ی محرم
غیبت شاهد گشته طولانی
دریای دلها همه طوفانی
چشمها خسته ازدیدن دلقک ها
قلبها افسرده از غرور مترسکها
کجا ست کوکب نور بر این ظلمتها ؟
کجاست سوره سرور بر این محنتها ؟
کجاست باقی از نسل آسمان ؟
کجاست ساقی دل تشنگان ؟
کجاست والطارق والنجم ثاقب ؟
کجاست والعصر وشاهد وغائب؟
امام خاشع وخاضع
امام علی بن الحسین علیهما السلام که به خاطر کثرت عبادت به سجاد ملقب گشته است با آن که نواده پیامبر وفرزند حسین عزیز است اما خود را پیشگاه الهی بند ه ای ناتوان وقاصر می بیند که حق بندگی را ادا نکرد ه است گریه ها وندبه ها وعبادات آن بزرگوار نشان از دل بیقرار او در برابر خداوند عظیم است حسن بن محبوب، از یونس بن ابى فاخته روایت کرده که گفت: امام سجّاد را دیدم که وقتى به گورستان رسید، گریه سختى نمود و فرمود! آه چرا عمر خود را در غیر طاعت خدا تباه کردم و چنانچه سزاوار بود، او را عبادت نکردم، تا هم از عذاب او نجات یابم و هم به درجات عالیه برسم.*این روایت وامثال آن بیدار باشی برای دل خفته وبی خیال امثال من است که با اعمالی ناچیز قانع گشته ایم واسیر اوهام وخیالات هستیم شیعه حقیقی امامش کسی است که بعد از آن همه عبادت وداشتن بهترین نسب ونسبت در عالم همچنان بر خود می لرزد که مبادا در قیامت کارش سخت شود در نگاه امام در همین دنیا با عمل باید آخرت را تحصیل کرد وسرمایه حقیقی عمر ما وزمان وفرصت واختیار ماست وعقل وفقه وفهم زمینه ساز عمل خیر است که فرمود: خرد راهنماى خیر و هوس، مرکب گناهان و فقه (و علم دین) ظرف عمل و دنیا بازار آخرت و مردم تاجرند، و شب و روز سرمایه و سود، کسب بهشت و زیانش آتش است، سوگند به خدا این همان تجارتى است که هیچ گاه تاجرش زیان نمىبیند و سرمایهاش از بین نمىرود.
امام کرامت وبزرگواری
عجایب شخصیت امام سجاد علیه السلام به این جا خلاصه نمی شود ایشان همان قدر که در برابر خداوند خاضع وخاشع است نسبت به بندگان او نیز رئوف وعطوف ودلسوز وکریم است نمونه ای از نگاه عمیق وبزرگوارانه امام به انسان را در روایت ذیل می توان دید شخصى به امام سجّاد علیه السّلام عرض کرد: فلانى در باره شما چنین و چنان گفت؟ فرمود: سوگند به خدا حقّ برادر خود را حفظ نکردى، زیرا او تو را امین دانسته، (و رازى با تو گفته) ولى تو به او خیانت کردى و حرمت مرا هم نگاه نداشتى، زیرا چیزى را به من گفتى که نیازى به شنیدنش نداشتم، مگر نشنیدهاى که سخنچینها سگهاى دوزخاند؟**
امام کامل ومعلم جامع
در صحیفه سجادیه امام که تعلیم نامه زندگی به زبان دعاست نگاه جامع وملکوتی امام جاری است که به همه چیز وهمه کس توجه دارد از رابطه انسان با خدا ودرد ل گفتن با او واستعانت از او تا توجه به آیات ارضی وسمایی تا یاد آوری حقوق انسان ها وخویشان واز فرد وخانواده تا شهر وجامعه ،به گونه ای که حتی از یاد مرزبانان غافل نیست امام در نجواهایش می آموزد که در ساحت وجودی مومن حقیقی همه حضور دارند ومومن در اندیشه همه است وهم خود را دربرابر خدا مسئول می داند وهم در برابر خلق خدا دارای وظیفه ومسئولیت ،مومن دوستدار ودعاگو وخیر خواه وکمک کار همه است در این جا دونمونه از دعاهای در س آموز امام در رابطه با پدر ومادر وهمسایگان را تبرکا می آوریم
دعا برای پدر ومادر
بار خدایا، یاد ایشان را در پى نمازها و در وقتى از اوقات شب و در هر ساعتى از ساعات روزم از یاد مبر-،بار خدایا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا بوسیله دعاى براى ایشان و ایشان را بسبب مهربانیشان بمن بیامرز آمرزش پا برجا، و بشفاعت و میانجیگرى من براى ایشان از آنها راضى و خوشنود شو (آنها را مشمول رحمتت گردان) خوشنودى یکسره (نه آمرزش و خوشنودى با شرط و صفت و وقت) و آنها را با گرامى داشتن بجاهاى آسایش (در بهشت) برسان-بار خدایا اگر آمرزشت بآنان پیشى گرفته پس آنها را شفیع من گردان، و اگر آمرزشت بمن پیشى گرفته پس مرا شفیع آنها ساز تا بمهربانى تو در سراى گرامى و جاى آمرزش و رحمتت گرد آئیم، زیرا تو داراى فضل بزرگ و نعمت دیرینى، و مهربانترین مهربانانى.-]***
دعا برای همسایگان
بار خدایا بر محمّد و آل او درود فرست، و مرا ببهترین یارى نمودن در باره همسایگان و دوستانم که بحقّ ما شناسا هستند (امامت ما را باور داشته حقوق ما را رعایت مینمایند) و با دشمنان ما مخالفت میکنند همراهى فرما- و آنان را توفیق ده براى بر پا داشتن طریقه و روش (نگاهدارى احکام) و فرا گرفتن اخلاق نیک خود (که بندگان را بآن امر فرمودهاى) در سود رساندن بناتوانانشان، و جلوگیرى از فقر و نیازمندیشان، و رفتن نزد بیمارشان، و راهنمائى نمودن راه جویشان، و اندرز دادن مشورت کنندهشان، و دیدار از سفر آمدهشان، و پنهان کردن رازهاشان، و پوشاندن عیبهاشان، و یارى کردن ستمدیدهشان، و خوب کمک کردنشان در ابزار خانه (دیگ، تبر، نردبان و مانند آنها) و سود رساندنشان ببخشش فراوان، و دادن آنچه ایشان را واجب و لازم است پیش از درخواست ]****
*ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ص : 148
**ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 ص : 307
*** صحیفة السجادیة-ترجمه و شرح فیض الاسلام، ص: 167
****صحیفة السجادیة-ترجمه و شرح فیض الاسلام ص :177 دعاى بیست و ششم
امام حسین علیه السلام مثل همه معصومین انسان کاملی است که همه مراتب وساحات کمال را داراست وهمان قدر که اهل جهاد وشهادت است اهل علم وفقه وحکمت وعرفان است وهمان قدر که چگونه مردن را می آموزد همان قدر چگونه زندگی کردن را یاد می دهد دعای عرفه گوشه ای از عرفان ناب وعمیق امام است واحادیثی که از ایشان در کتب محدیثن نقل شد ه نمی از یم و دریای حکمت وعلم آن بزرگوار است .
آداب سخن گفتن
امام حسین (ع) روزى به ابن عباس فرمود: در باره چیزى که بتو مربوط نیست سخن مگو زیرا میترسم بگناه دچار شوى. در باره چیزى که مربوط بتو است نیز صحبت مکن مگر بدانى جاى صحبت کردن است بسا از گویندگان که به حق سخن گفتهاند ولى سرزنش شدهاند با دو کس بحث و جدال مکن شخص حلیم و شخص سفیه. حلیم ترا عصبانى میکند و نادان اذیتت میکند، در پشت سر برادر مؤمن خود چیزى بگو که دوست دارى او پشت سر تو بگوید. چنان عمل کن همانند مردى که میداند از جرائمش بازخواست میکنند و پاداش کارهاى نیکش را میدهند و السلام.
خیر دنیا وآخرت
مردى از اهالى کوفه در ضمن نامهاى به حضرت امام حسین (ع) نوشت: مولاى من بفرمائید خیر دنیا و آخرت چیست؟ در جواب او نوشت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اما بعد هر کس جویاى رضاى خدا باشد با خشم مردم خداوند بجاى مردم کارهاى او را کفایت میکند و هر که بجوى رضاى مردم را با خشم خدا او را خداوند بمردم وامیگذارد و السلام
چه کنیم تا گناه نکنیم ؟
مردى خدمت حضرت حسین (ع) رسیده گفت من شخصى گناهکارم که نمیتوانم خود را از معصیت نگهدارم مرا پند و اندرزى بده فرمود پنج کار را انجام مده بعد هر گناهى مایلى بکن:
اول از رزق روزى خدا نخور هر گناهى مایلى بکن. دوم از ولایت خدا خارج شو هر گناهى میخواهى بکن. سوم جایى را پیدا کن که خدا ترا نبیند هر چه میخواهى بکن. چهارم وقتى ملک الموت براى قبض روح تو آمد جلوگیرى از او بکن هر گناهى میخواهى بکن. پنجم وقتى مالک دوزخ ترا داخل جهنم کرد داخل نشو هر گناهى مایلى انجام ده
رفتن به بهشت فقط با اطاعت
امام حسین (ع):شما را سفارش به تقوى میکنم خداوند براى پرهیزکاران ضمانت کرده آنها را از آنچه ناراحتند برگرداند بآنچه علاقه دارند و از جایى که گمان ندارند به ایشان روزى بدهد، مبادا از کسانى باشى که از گناه مردم میترسد ولى از اعمال و عواقب کردار خویش هراسى ندارد هرگز نمیتوان خدا را فریب داد در رابطه با بهشتش و نمیتوان رسید به نعمتهاى آخرت مگر با اطاعت و بندگى او ان شاء الله. ... بدانید که نیازهاى مردم بشما از نعمتهاى خدا است براى شما مبادا از نعمتها ملول شوید که تبدیل به بلا خواهند شد. بدانید کار نیک موجب ستایش است و از پس آن پاداش. اگر کار نیک را در نظر خود مجسم کنید مردى خوشصورت و زیبا خواهید دید که از چهرهاش انسان شاد مىشود اما اگر پستى و خست را بنظر آورید شخصى را خواهید دید بدشکل و زشت و منفور که دل از دیدنش تنفر دارد و چشم با دیدنش بسته مىشود.
ارزش سخاوت
امام حسین (ع) :هر کس جود داشته باشد سیادت و بزرگوارى مىیابد و هر کس بخل ورزد رذل و پست مىشود باسخاوتترین مردم کسى است که ببخشد بکسى که امیدوار از او نیست و باگذشتترین مردم کسى است که گذشت کند با قدرت و پیوندگرترین مردم کسى است که پیوند خویشاوندى را برقرار کند با کسى که از او قطع نموده است...و در ضمن آن فرمود حلم و بردبارى زینت است و وفا مروت و صله رحم نعمت خودخواهى تجاوز از حد است و عجله نادانى است زیاده روى و غلو گردابى است و همنشینى با اشخاص شر است و همنشینى با گنهکاران موجب شک و ریب مىشود.
ترجمه جلد هفدهم بحار الانوار ص113 و114 و115 و 116