سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درنوشته قبل درباره نیاز به معنا سخن گفتیم واشاره شد که این نیاز فقط ازسوی ادیان آسمانی برآورده می شود وعلم وفلسفه جداافتاده ازدین نتوانسته پاسخی به این نیاز دهد  وکاری که در جامعه امروز بشری رخ داده نوعی ارضای کاذب این نیاز است

 درادامه وتوضیح بیشتر دراین باره به نکته  ای قابل تامل می پردازیم وآن اتفاق نامیمونی است که در تغییر جایگاه علم وفلسفه ودین رخ داده است

از زمانی که بشر درورطه شکاکیت افتاد ومنبع معنا یعنی دین وحیانی راازدسترس خودخارج کرد  به دنبال یافتن جانشین  ومعادلی برآمد چون نیاز به معنا را که امری فطری وجبلی او بود نمی توانست انکار کند  واز کنارش به راحتی عبور کند

ودراین معادل یابی با معضلی مواجه شد وآن این که از طرفی  دین ساحات مختلف داشت   ساحت معرفتی ساحت عبودیت وپرستش وساحت راز ورمز آلودگی و اعجاز وکرامات  وساحت اخلاقی وفقهی واز طرف دیگر هریک از علم وفلسفه وهنر بشری به تنهایی نمی توانست همه این ابعادرا حتی درمقام معادلی وبدلی به عهده گیرد

 لذا در حل این مشکل و  انتخاب جانشین برای دین در هر بعدی به عنصری متوسل شد  دربعد معارفی فلسفه را بدل معارف دین قرار داد ودربعد پرستش  وراز ورمز آلودی به هنر پناه برد ودر ساحت  اعجاز از علم مدد جست ودر بعد اخلاق به قانون متمسک شد

لذا بشر جدید دینی جدید برای خود اختراع کرد که از تکه های مختلف فراهم آمده  دینی که عقیده ومعرفتش را از فلسفه  هامی گیرد  ومناسک وعباداتش را درهنر و ورزش جستجو می کند وعصای اعجاز ش نیز تکنیک است وشریعت و اخلاق و فقهش قانونوحقوق بشر  است

 ودرعصر جدید فلسفه وعلم وهنر برخلاف گذشته دیگر فقط ایفاگر نقش ذاتی وحقیقی خود نیستند  بلکه علاوه بر آن باید درنقش دین نیز ظاهر می شدند

واین چنین شد که برخلاف ادعاهای ظاهری علم وفلسفه وهنر  وقوانین بشری  همه از نوعی تقدس برخوردار شدند ولباس تقدسی را که دردین بود را سارقانه وغاصبانه پوشیدند ومخالفان ویا منتقدان علم وفلسفه وهنر  جدید تکفیر شدند

 تکفیری متناسب با زبان وبیان انسان جدید وهمه  منتقدان متهم به ارتجاع وامل بودن وامثال آن گشتند وضعیتی که تاامروز ادامه دارد

وواقعیت این است که برخلاف ادعاهایی که می شود در عصر جدید اصل دین وپرستش ومعنا طلبی کنار گذاشته نشده است

چراکه بی دینی امری ناممکن است بلکه عناصری بدلی جای دین حقیقی را اشغال کرده ومردم به تقدیس وپرستش واطاعت بی چون وچرا از این اشغالگران جان ودلشان مشغولند

وخلاصه علم تجربی وتکنیک وفلسفه ها وهنر  وقوانین بشری دین وایمان مردم گشته اند  دین هایی که البته توجه وهمت مردمان را به خود جلب کرده اند

 امادرقبال این دلبری درمانگری نکرده اند نقش معنادهی به زندگی وحیات را بازی می کنند ولی از معنای حقیقی حیات به انسان چیزی عایدش نمی کنند

چرا که خود فاقد گوهر معنایی  وغرق شکاکیت و خداگریزی وبلکه خداستیزی هستند و هنر مهمشان همین است که حس قداست طلبی وروحیه پرستش وبندگی انسان را درسطح نازل وبه سوی معبودهاو قبله هایی قلابی معطوف سازنند .

وقدم اول دراصلاح وضع موجود بازگرداندن علم وفلسفه و هنر به جایگاه اصلی خود وگرفتن نقش دینی وتقدس از آنان است علم باید علم باشد نه دین همین طور فلسفه وهنر نباید نقش دین را ایفاکنند

اگراین اتفاق رخ دهد وهرکدام از این عناصربه جای خود بازگردد آن گاه بشر مجال آنرا می یابد که به دنبال یافتن دین حقیقی باشد






تاریخ : سه شنبه 93/4/10 | 2:33 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

از جمله نیازهای انسان ، نیاز به معنا درزندگی است ، این که بداند عمق وباطن حیات چیست ؟ افکار واعمال او چه آثار وعوارضی را برجا می گذارد ؟ عاقبت  وانجام حیات او  چیست ؟ آیابامرگ زندگی پایان می یابد ؟

وسئوالاتی از این دست که دریک جمله مربوط به ساحت انسانی حیات آدمی می شود  و جواب ها وخواسته هایی را از اومی طلبد که فراتر از نیازهای حیوانی است فراتر از نیاز به خوردن ونوشیدن وخوابیدن و امثال آن است

و آدمی هرچه دریافتن جواب آن پرسش ها کامیاب تر باشد زندگی او انسانی تر خواهد شد  ومهم ترین منبعی که مدعی ومتکفل پاسخ گویی به این نیاز است دین ودعوت انبیاء الهی است

گرچه علم وفلسفه نیز در حد توان خود کوشیده اند به این نیاز آدمی جواب دهند وخواسته های اورا دراین زمینه اشباع کنند  اما با نگاهی اجمالی به سیر تفکر بشر می توان فهمید که علم وفلسفه مستقل از ادیان توفیق چندن دراین زمینه پیدا نکرده اند

واگر هم درمواردی موفق عمل کرده اند درپرتو دین وبا متصل شدن به منابع وحیانی بوده است . ودرعصر جدید که علم وفلسفه کوس استقلال زده اند وخودرا مستغنی از دین می دانند نه تنها در یافتن پاسخ هاورفع نیازهای انسانی انسان توفیقی نداشته اند

بلکه درموارد بسیاری آدمی را به بیراهه رهنمون گشته وبه جای رفع نیاز وامنیت بخشی روحی به انسان حیر ت وسر گشتگی اورا افزون تر ساخته اند

و انسانی که  در پرتو دین ودرک  وحس معنادر حیات خود به ایمان وامنیت روانی می رسید امروز با ازدست دادن این منبع منیع وایمنی بخش دچار روان پریشی عمیق شده است

البته مدعیان ومسلطان بر علم وفلسفه جدید با اذعان به این مطلب ودرک ناتوانی خوددر ارضای خواسته های اساسی انسان در نیاز به معنا ، کوشیده اند با جعل وبدل سازی  پاسخی ولو مجازی به  این نیاز بدهند

 وبا مشغول ساختن جوامع به اسباب وعناصری چون تکنیک و رفاه و  هنر و ورزش  البته آن هم نه از نوع اصیل بلکه از نوع تخدیری وغفلت افروز پاسخی کاذب به نیاز انسان ها بدهند

و این مسکن  ها ومخدر ها گرچه روح معنا طلب آدمیان را چه بسا کرخت وغافل و وامانده از جستجوی معنای حقیقی کرده وبه نوعی اورا مشغول کرده است

 اما چون جنس جواب وپاسخ از کذب ومجاز تشکیل یافته نتوانسته امنیت روحی وآرامش آسمانی در آدمیان پدید آورد ودلیل این امر افزایش بیماریهای روانی واضطراب ها واسترس ها وهمچنین رو آوردن به عرفان های کاذب به خیال رسیدن به آرامش درمیان جوامع بشری است

وبه نظر می رسد تا انسان واندیشه وعلم وفلسفه او بازگشت ورجوع مجدد به منابع اصیل وحیانی نکند همچنان ساکن جزیره سرگردانی خواهد بود  اما ادیان اصیل چگونه به نیاز به معنا پاسخ داده اند  ؟

وبا چه ابزار وامکانات ومنابعی این نیاز را مرتفع ساخته اند ؟وما چگونه می توانیم درمکتب انبیاء به معنا دست یابیم ؟

سئوالاتی هستند که درنوشته های آینده به اندازه وسع ناچیز خود به پاسخ آنها خواهیم پرداخت انشاالله






تاریخ : دوشنبه 93/4/9 | 2:14 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<      1   2      
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.