حرم امام رضا حریم امن وقدس وصفای شیعیان خصوصا ایرانیان است حرم آقا کعبه دل ماست در تنگناهای زندگی در احساس تنهایی ها در درماندگیهای روحی در حس غربت ها یک جای دل باز یک دوست وصاحب دلنواز یک طبیب مهربان یک مونس وآشنا هست که به خانه پراز عطر ملائکش به خیمه ملکوتی اش به شهر با صفایش به گلدسته های دوست داشتنیش به ضریح زیبایش به شبهای روشن مرقد مقدسش به روزهای رویایی دریار دلکشش پناه می بریم.
و در حرم رحمت و بهجت و حشمت مولا زندگی ومعنا وسرور ورضا می یابیم ولبریز حس حضور در ملکوت می شویم بهشت ما ایرانیان مشهد رضاست وخدامی داند که تک تک ما چه خاطرات دلنشین و چه حس های شیرینی از روضه رضوان رضا در دل و جان داریم.
صحن و سرای آقا ظاهر و باطنش بوی فردوس برین می دهد وهر زائری در جای جای حرم عطوفت و رافت پدرانه اقا را باجان ودل حس می کند که خود فرمود :
(امام باید خوشبو باشد و بوى مشک از وى به مشام مردم برسد، از مردم به خودشان سزاوارتر باشد، و از پدر و مادر براى آنها مهربانتر باشد، و از همه مردم بیشتر در پیشگاه خداوند متواضع و فروتن باشد، و باید بیشتر از مردم به او امر و نواهى خداوند عمل کند، و دعایش مستجاب گردد، )(1)
وقتی دل ها از خود دلگیراست و قتی دعاها و درخواست های آلوده مان به آسمان ره نمی برد می دانیم ساحتی مقدس ومولایی مستجاب الدعوه وکیمیاگری کریم هست که درهای بسته را می گشاید و دعاهای در راه مانده را به مقصد می رساند و قلب های خاکی را زر افلاکی می بخشد.
که فرمود : (امام کسی است که دعایش مستجاب گردد، و بطورى که اگر در باره یک سنگ بزرگ دعا کند آن سنگ از میان دو نصف گردد)(2)
البته ما هم که دل به این آینه های آسمانی بسته ایم وبه این آیه های انسانی ایمان داریم، باید نشانه هایی از آن ملکوتیان را درخود از خدا بخواهیم که فرمود :
(مؤمن، مؤمن نباشد تا آنگاه که سه ویژگى در او باشد: سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنت از پروردگارش رازدارى است و امّا سنّت از پیامبرش نرم رفتارى با مردم و امّا سنت از امامش شکیبورزى در تنگنایى و تهیدستى است. )(3)
یادمان باشد که وقت طلب حاجت از محضر آقا بیش از حوایج دنیوی کمالات انسانی راطلب کنیم و از نشانه های که امام علم و معرفت در توصیف عقل الهی کامل گفت طلب کنیم
(خرد مرد مسلمان کامل نشود تا آنگاه که ده ویژگى در او باشد: به نیکى او امید رود و از بدى او آسودگى باشد و نیکى اندک دیگرى را بسیار شمارد و نیکى بسیار خویش را ناچیز داند، از نیاز خواهى [دیگران] از او دلگیر نمی شود و از علم جویى در طول عمرش دلخسته نمی شود
و تهیدستى در راه خدا را بیشتر از توانگرى دوست می دارد و خوارى در راه خدا را از بزرگ مندى در نزد دشمن خدا خوشتر دارد. و گمنامى براى او رغبت انگیزتر از بلندآوازگى است. سپس امام فرمود، دهمى و چه دهمى؟از امام علیه السّلام پرسیده شد: آن چیست؟
امام علیه السّلام فرمود: کسى را نبیند مگر آن که گوید:او از من بهتر و پارساتر است، به راستى جز این نباشد که مردم دو گونه اند: مردى بهتر و پارساتر از او و مردى بدتر و فرومایه تر از او ، پس آن هنگام که بدتر و فرومایه تر از خویش را ببیند بگوید: شاید نیکى و خوبى او در درون و باطن اوست و این نیک باطنى برایش بهتر است و نیکى من آشکار است و نیک ظاهرى براى من بدتر است و چون بهتر و پارساتر از خویش را ببیند در برابرش فروتنى کند تا هم پاى او گردد؛ ) تحف العقول-ترجمه حسن زاده
قربان جود و کرمت آقا که می دانم حاجات مارا بهتر از ما می دانی وکریمی هستی که قبل از به زبان آوردن حاجت عطا می کنی کویر دلمان تشنه باران پربرکت بخششت است آقاجان
( ریّان بن صلت می گوید: در خراسان خدمت امام رضا- علیه السّلام- رسیدم و با خود گفتم از آن حضرت تعدادى از درهمهایى که به اسم ایشان زده شده است خواهم خواست. وقتى که خدمت امام رسیدم به غلامش فرمود: ابو محمّد از این درهمهایى که اسم من روى آنهاست می خواهد، سى درهم بیاور.
پس غلام دراهم را آورد و من گرفتم. باز با خود گفتم: اى کاش! از لباسهاى خود نیز به من می پوشانید، این بار هم به سوى غلام متوجه شد و گفت: به آنان بگو لباسهایم را نشویند و همان گونه بیاور. غلام، یک پیراهن و شلوار و نعلینى نزد من آورد).(4)
1و2- کتا ب المواعظ-ترجمه عطاردى ص : 129
3و4-تحف العقول-ترجمه حسن زاده 805
خداوند متعال با نیروی عقل قدرت اندیشیدن به انسان عطا کرده است واو با اندیشه می تواند رابطه بین اشیاء وموجودات عالم باهم وتفاوت های آنها را بایکدیگر بشناسد قدرت اندیشیدن مهم ترین ممیز انسان وحیوان است وبا اندیشه است که شناخت ومعرفت حاصل می شود وهرچه این نیرو کاملتر شود شناخت ما به خود وجهان دقیق تر وشفاف تر خواهد شد.
در پرتو همین نیروی اندیشه است که کودک می آموزد سخن گفتن را یعنی می آموزد چگونه به وسیله کلمات مقصود خود را بفهماند ونیت باطنی خود رابرای دیگران آشکارکند ودرمرتبه بالاتر از سخن گفتن نعمت دیگری که خداوند به انسان عطا کرده است که قدرت نوشتن است .
بنابراین خداوند متعال با عنایت ویژه به انسان به او سه نیروی خلاق داده است، یکی خلق اندیشه و دوم خلق لفظ و سوم خلق کلمه ،وابزار اولی عقل و دو می زبان و سومی قلم است و چون قلم آشکارکننده دو نیروی سابق عقل و زبان است کاملتر از هردو نیروی عقل و زبان است چراکه با قلم هم اندیشه به کار می افتد و ظاهر می شود و هم کارکرد زبان حاصل می گردد.
لذا خداوند متعال در قرآن کریم قسم به قلم یاد کرده است( نون والقلم ومایسطرون) وتعلیم خود به انسان را از طریق قلم می داند( علم بالقلم)(علم الانسان مالم یعلم )بنابراین قلم وقدرت نوشتن نعمت تامه وکامل الهی به بشر است .
وآغاز مدرسه آغاز آشنایی با نعمت قلم ونوشتن است و معلم کسی است که مارا بادر کسب این فضلت مهم یاری می کند ازاین روست که این همه قداست دارد، عجایب قلم ونوشتن هم بسیار است از طرفی مثل اندیشه درسکوت رخ می دهد و ازسویی مثل زبان ظاهر وآشکار است در واقع قلم ظهور زبان وسکوت اندیشه را باهم دارد وجامع هردو ست .
دیگر ویژگی قلم آن است که اندیشه وسخن را ثابت و ماندگار می کند.اگر قلم نبود بسیاری از اندیشه ها وگفتارها در بدو تولد از بین می رفت و تمام می شد اما قلم به آنها جاودانگی بخشیده است ،امروز اندیشمندان وعالمان قرن های گذشته نیستند اما به برکت قلم اندیشه وحرف هایشان باقی است .
پس قلم این مهم ترین و پربرکت ترین نعمت الهی را که هم تجلی بخش اندیشه و هم انتقال دهنده آن و هم حیات و بقاء دهنده بدان است را پاس بداریم .
دیروز در مجله پارسی نامه نوشته ای رو خواندم که درباره برخی نظریات شریعتی سخن گفته بود وظاهرا نویسنده هم یک طلبه وروحانی بود واز جهاتی احساس وظیفه کردم که به این نوشته پاسخ دهم اول به این جهت که این مطلب نوشته ای به دور از روش تحقیقی بلکه با برخورد کاملا گزینشی با آثار شریعتی، مخاطب ناآشنارا درباره ایشان کاملا به اشتباه می افکند و قدرت قضاوت درست را ازاو می گیرد.
دوم این که مولف آن یک فرد حوزوی است و سنت سخن محققانه گفتن بزرگان حوزه ایجاب می کند که برادران روحانی سخنی نگویند که نه تنهاباعث تنویر افکار نشود بلکه بدبینی را نسبت به روحانیت ایجادمی کند انتظار از حوزه سخنان محققانه است نه برش ها وبرداشت های ژورنالیستی وبه سبک مجلات زرد
لذا نکاتی را دراین باب مطرح می کنم
1- شناخت وشناساندن هر اندیشمند و متفکری باید با نگاه به مجموعه گفتار وتفکرات او باشد نه توجه به یک قطعه یا چند جمله دریک کتاب و نوشته توصیه قرآن به ما این است که حتی دربرخورد وقضاوت درباره دشمن دین از مرز عدالت خارج نشویم (لایجرمنکم شنان قوم الاتعدلوا اعدلوا هم اقرب للتقوی) و معنای عدالت در تحقیق دیدن همه مبانی ولوازم یک اندیشه وسپس قضاوت درباره آن است .
چرا مولف محترم آن همه دفاع شریعتی از اسلام ناب وتشیع حسینی وعلوی وحتی روحانیت شیعه را ندیده وبه یک برش خام بسنده کرده است؟ چرا از سخنان شزیعتی که بارهااز روحانیت اصیل دفاع کرده ومی گوید زیر هیچ قرارداد استعماری را روحانیت امضانکرده نمی گویید؟ چرا از بیان زیبایی اودر تجلیل از خانه حضرت علی واهل بیت که آن را به مثابه کعبه خود می داند چیزی نگفته اید؟
چرا ازشرح و تفسیر زیبا و هنرمندانه او بر صحیفه سجادیه و تجلیل از امام سجاد (ع)که به تعبیر زیبای شریعتی در صحیفه سجادیه امام با لب دوخته فریاد علیه ظلم سر داده حرفی نمی زنید ؟چرابه نظریه مهم (امت وامامت) شریعتی که بهترین بیان درباره اسلام اجتماعی ومردمی با محوریت امامت ولایت است توجه نکرد ه اید ؟وموارد بسیار دیگر که مجال پراداختن به آنها نیست لذا به نویسنده محترم پیشنهاد می شود مطالعات خود رادرباره ایشان کامل کند آن وقت دست به قلم ببرد.
2-نکته دیگر که لازم می دانم تذکر دهم این که شریعتی یک متفکر دینی است باهمه ضعف ها وقوت هایش او یک مصلح دردمندی است که در زمانه هجوم فرهنگی سیاسی استبداد و استعمار به مبانی دینی به دفاع از اصول و آرمان های تفکر وحیات دینی پرداخت والبته به علل مختلف در برخی موارد دچار افراط وتفزیط هم شد .
اما این باعث نمی شود درمورد او این گونه جفاکارانه وغیر منصفانه قضاوت کنیم، شریعتی هرکه بود وهر گونه می اندیشید یک خصوصت برجسته داشت و آن قرار داشتن در صف مدافعان اسلام سیاسی واجتماعی است .
شریعتی به درستی فهمیده بود که اسلام وتشیع دین زندگی و مسئولیت و مبارزه باظلم است وگوهر حرف هایش همین بود، او ازکسانی که خواسته یا ناخواسته دین را اخته و بی مسئولیت و ظلم پذیر معرفی می کنند می نالید و می گفت که این فکر بهترین خدمت را به ظالمان ومستکبران می کند.
برادر عزیز در زمانه ای که تفسیر سکولاری ازدین رواج یافته وبرخی روشنفکران دین محافظه کار و فارغ از اجتماع وسیاست راترویج می کنند تفکرات شریعتی جزء بهترین مخالفان و مبارزان با این نوع اندیشه انحرافی است وخیلی ناشی گری فکری وسیاسی می خواهد که دراین زمان علیه کسی جبهه گیری کنیم که مدافع اسلام انقلابی است و غافل باشیم از این که این عمل ناخواسته خدمت به جبهه سرمایه داری وروشنفکری بیمار است نه خدمت به دین وتشیع واسلام اصیل .
اگه پرسیدند اسمت چیه؟ خوب وکامل جواب بده و اسم وفامیلت رو بگو خواهرم آخرین توصیه رو به من کرد و همراه مادرم منو بدرقه کردند صبح زیبا وپاک روستایی یک روز پاییزی بود دفتر ومدام رو که توی یک پلاستیک بود به دست گرفتم و باعلی پسر همسایه به سمت مدرسه رفتیم مدرسه پراز بچه ها بود هنوز معلم از شهر نیامده بود کلاس مارو یکی از بچه های ده که بزرگتر بود اداره می کرد
معلم که از شهر رسید همه رو تو حیاط مدرسه صف کرد و بعد از مقداری صحبت گفت کی بلد سرود بخوانه؟ نمی دانم چطور جرات کردم وگفتم من معلم منو از صف بیرون برد وپرسید چه سرودی بلدی ؟گفتم( لاشریک له) این سرودی بود که آن سال ها همیشه قبل از اخبار پخش می شد. معلم گفت بخوان ومن سرود رو خواندم بعد تحسین کرد وگفت از این به بعد هروز تو صبحگاه این سرود رو بخوان وبچه ها هم با تو بخوانند .
چندروز بعد معلمان به شهر رفت وکتاب های اول دبستان رو برایمان آورد چه لحظه های شیرینی بود وقتی که در یک غروب پاییزی کتاب ها به دستم رسید. فارسی و ریاضی و فکر کنم دینی دیدن کتاب ها ونوشته ها وعکس های آن و بوی کاغذ کتاب یک مستی بی نظیر را به همراه می آورد یادش به خیر
و یاد معلم عزیزم یاد سرود( انجز وعده نصرعبده )یاد مادرعزیزم و اضطراب ودل نگرانی هایش وقتی که مرا روانه مدرسه خصوصادرایام سرد وبرفی می کرد به خیر ،یاد همه خاطرات شیرین مدرسه به خیر .
ورحمت خدا بر معلم مهربانم آقای بخشی و رحمت خدا بر روان مادر عزیزم و رحمت الهی برروح بلند خمینی کبیر معلم وامام نسل من ونسل های بعد ،آن بنده پرهیزگار وغیور وآن مرد الهی که خداوند عزت ونصرت ویژه به او عطا کرد( انجز وعده ونصر عبده )