سال هاست که در سریال های ایرانی ارزش هایی چون کار، ساده زیستی ،واقع بینی وتوجه به دردهای حقیقی اجتماع جایگاهی ندارند غالباشخصیت های نمایش یا در هرحال خوردن غذا وبر سر میز شام ونهار در داخل یابیرو ن خانه هستند یا با موبایل وتلفن صحبت می کنند و یامشغول رانندگی با ماشین های مدل بالا در خیابان ها هستند .
ونه تنها برای ایجاد وپرورش برخی فضائل مثل کار وتلاش صحنه هایی مرتبط با این موضوع وجود ندارد بلکه نیم نگاهی به واقعیت زندگی مردم که غالبادر تامین اولیات زندگی در مانده اند نمی شود که گویی همه مردم ایران در رفاه حداکثری زندگی می کنند واز این بابت دغدغه ای ندارند .
وبدتر این که امروز می بینیم اضافه بر این ها ارزش های اصیل دیگری نیز از فیلم ها حذف می شود که بسیار تامل برانگیز است در سریالی که چند وقتی است از شیکه سه تحت عنوان خانه اجاره ای پخش می شود چند به اصطلاح خانواده زندگی می کنند که در اکثریت این خانواده ها کسانی که باهم در یک خانه زندگی می کنند رابطه همسری ندارند.
در یک خانه پیر پسری با مادرش زندگی می کند در دیگری پیر دختری با پدرش وسومی دو برادر باهم همراه زنی غریبه در قالب منشی زندگی می کنند فقط یک خانواده دارای زن وشوهر است که آن هم مدتی است نقش چندانی در قصه های سریال ندارد بنابراین می بینم که در سیما نوعی تبلیغ وترویج زندگی مجردی وجدای از روابط همسری صورت می گیرد
وخیلی بعید به نظز می رسد که کسی مدعی شود مساله ای اتفاقی است وبه نظز می رسد تعمد خاصی در قضیه وجود دارد، مدت زیادی بود که بچه ها که نمادی از خانواده گرم بودند را از خانه های سریال ها حذف کردند وگویا حال نوبت به رکن اساسی خانواده یعنی زوجیت وهمسری در خانواده رسیده است .
وضعیتی که امروز کشور در آن در گیر شده تقریبا می شود گفت بعد از انقلاب بی سابقه است کاهش شدید ارزش پول ملی تورم وگرانی کمرشکن که در هیچ دوره ای به این شدت وجود نداشته است اگر گفته شود تحریم وفشار دشمن باعث شده باید گفت در دوره جنگ هم تحریم بود وهم جنگ اما چنین وضعی رخ نداد.
بنابراین باید قبول کرد وضعیت موجود بی سابقه است البته این فقط بعد اقتصادی قضیه است که ملموس تر است جامعه ما در فرهنگ وسیاست وموضوعات اجتماعی هم وضعیت بغرنجی را سپری می کند.حال باید دید چرا این گونه شده است ؟
به نظر می رسد در کنار ومهم تر از عامل بیرونی ودشمنی استکبار، عوامل داخلی ودرونی وضعیت فعلی را پدید آورده است ومهم ترین علت بازگشت به دور شدن احساس انقلابی از عقلانیت است از بدو انقلاب تا کنون دو محرک اصلی در جامعه وجود داشته است
یکی شور وهیجان واحساس انقلابی ودیگر عقلانیتی که این شور را مدیریت وهدایت می کرد ه است و هر گاه شور واحساس از عقل وتدبیر فاصله گرفته ویا عقلانیت خشک بدون پشتوانه احساس انقلابی صحنه را دردست گرفته جامعه دچار زیان شده است .
وبزرگان انقلاب ودر راس همه امام بزرگوار با توجه به همین مساله در سطح کلان سعی داشتند انقلاب را با عقل واحساس پیش برند لذا سعی می شد همه نیروهای مفید برای انقلاب را حفظ کنند ود رکنار ارزش واولویت دادن به احساس توده به عقلانیت نخبگان نیز توجه می شد ،در تصمیم گیری های مهم هم که در جلسات خصوصی رخ می داد مراقبت می شد که حق هردو رکن احساس وعقل ادا شود.
لذاست که می بینیم افرادی که همواره به عنوان مغز متفکر وهوشمند شناخته شده اند در کنار امام مشاور و همراه او بودند و قبل از پیروزی نهضت امثال شهید مطهری همواره با ابراز نظر ومشاوره حتی انتقاد دلسوزانه در این زمینه کمک کار ایشان بودند بعد از انقلاب هم شخصیت های خبره در سیاست چون مرحوم بهشتی ومقام معظم رهبری وآقای هاشمی این نقش را ایفا می کردند .
اما متاسفانه در سال های اخیر دولتی روی کار آمد که فقط احساسات را برمی انگیخت وکمتر پشتوانه عقلی برای شعار هایش داشت وهمین طور نگاهی احساسی و تک بعدی به موضوع عدالت وارزش ها داشت .
وهمین باعث شد جامعه دچار عدم تعادل شو د لذا بسیاری از عاقلان عرصه سیاست به اجبار یا اختیار از صحنه کنار رفتند وسیاست وقدرت در تمرکز حلقه معدودی با شعارهای تند وتصمیمات غیر کارشناسانه وروحیه انحصار طلبانه قرار گرفت و اوضاع چنین شد .بنابراین راه ریشه ای حل بحران بازگرداندن عقلانیت محجور افتاده به جامعه واحیای عقلانیت انقلابی است