دراغلب ادعیه ای که از ائمه علیهم السلام رسیده هنگام خطاب به خداوند از تعبیر رب استفاده شده است در دعای عرفه نیز بیشتر نداها وندبه ها با رب است اما چرا در دعاها از میان اوصاف واسماء خداوند چون الله ،اله ،خالق وغیره، رب بیشتر مورد توجه است در پاسخ می توان به چند نکته درباره رب اشاره کرد
1-رب از اسماء وویژگی های خاص خداوند است که جامع تر از اله وخالق است خالق یعنی آنکه می آفریند واله آن که پرستیده می شود اما رب یعنی آنکه می پروراند ووصف پروردگاری کاملتر از خالقیت وامثال آن است
ومی رساند که خداوند نه تنها آفرینده انسان وجهان است بلکه پرورش دهنده دائمی آنها نیز هست تفاوت مهمی که بین دین اسلام وادیان شرک آلود ویا تحریف شده است درچگونگی توصیف خداوند وجوددارد این است که برخی از ادیان شرک آلود وحتی به ظاهر موحد بیشتر بر جنبه خالقیت خداوند تکیه دارند
و نوعی سخن می گویند که گویا خداوند بعد از آفرینش جهان وانسان آن را رها کرده است امادربینش ناب اسلامی ومعرفت متعالی ائمه اطهار خداوند دم به دم ودائم نسبت نزدیک واحاطه کامل بر موجودات دارد وهمه هستی در لحظه لحظه وجود ودوامش محتاج خداوند متعال است
از این رو بر اسم رب تکیه بیشتر می شود تا توحید ومعرفت خالص ونسبت خدا وبنده را به درستی ودقت بیان نمایند و این موضوع را که تا درایمان کسی به ربوبیت دائمی خداوند نسبت به خود وجهان معتقد نباشد مشرک است بیان می کند
2-کاربرد دیگر رب در مقابل عبد است درواقع نقطه مقابل عبودیت ربوبیت است وهر عبدی محتاج رب است وتکیه بر وصف رب درواقع تاکید بر عبد وعبودیت از جانب ماست درادعیه مومن خودرا با وصف عبد می شناساند
وخداوند را با اسم رب می خواند تا نهایت نیاز خود واوج عظمت خداوند را بیان کند ودر نسبت رب و عبد ،رب مالک است وعبد ملک ومملوک و وقتی خطاب رب می شود انسان در واقع مالک خود را فریاد می کند
3-رب در بسیاری از مواقع دردعاها به یاء اضافه می شود و ربی گفته می شود واین نسبت و رابطه بنده وخداوند را شخصی وخاص وکاملا محسوس می کند یعنی از حالت کلی بیرون می آید وانسان دردعا با گفتن ربی نوعی نزدیکی ویژه وخاص به خداوند می کند
خداوند درعین حال که خدای همه موجودات است خدای تک تک آنها نیز هست و هر موجودی وهر انسانی در کنار رابطه جمعی رابطه فردی و ویژه و منحصر به فرد با خداوند می تواند داشته باشد و اوج لذت بندگی وارتباط با خدا رسیدن به همین حس است
حس ارتباط شخصی با خداوند متعال و بهترین عنوان واسم ووصفی که می تواند حامل ورساننده این معنا باشد ربی است وائمه اطهار با تکیه بر این اسم مارا به این ساحت می خواستند بکشانند تا طعم حضور خداوند را به نزدیکترین شکل حس کنیم
این روزهادوباره نام آقای هاشمی دررسانه ها وسخنرانی ها مستقیم وغیر مستقیم مطرح است و عده ای هجمه ای جدیدی علیه ایشان را آغاز کرده اند وعده دیگر به دفاع از ایشان پرداخته اند
واصل قضیه هم مربوط به چندسال پیش است که آقای هاشمی درخاطرات خود از موافقت امام با حذف شعار مرگ بر امریکا گفته اند درباره طرح دوباره این مساله و واکنش ها چند نکته قابل توجه است
1-مخالفان آقای هاشمی که دلخوشی از او و دولت فعلی که نزدیک به ایشان است ندارند این روزها سخت در صدد یافتن فرصت های مناسب برای حمله به دولت وعقبه آن شخص آقای هاشمی هستند
خصوصا باتوجه به ابتکار عملهایی که دولت در سیاست خارجی نشان داده و روزنه های امیدی را در گشودن بن بست های بین الملل پدید آورده است واین برای مخالفان قابل تحمل نیست که می دانند اگر دولت در سیاست هایش موفق شود انزوای آنها درجامعه وسیاست شدیدتر خواهد شد
بنابراین موضوعی که مربوط به چند سال پیش است را دوباره طرح کرده اند تا بافشار بر پشتیبانان دولت ومسمو م کردن فضا علیه شخصیت های نزدیک به دولت جناح پیروز درانتخابات را به جنگ روانی مشغول سازنند
و به نوعی اعصاب مدیریت جامعه را بهم بریزنند والبته برایشان هم مهم نیست که منافع ملی دراین وسط چه می شود ؟مهم این است که از موفقیت دولت جلوگیری شود
2-طبق معمول این سالها تندروان مخالف مشی اعتدالی هاشمی و دولت فعلی ،درانتخاب روش دوباره دچار اشتباه فاحش شده اند واین بار با استناد به فرمایشی از امام بدون توجه به مبانی ولوازم وسایر جملات ایشان به خیال خود هاشمی را مقابل سخن امام قرار داده اند جمله ای که این روزها مرتب از رسانه ملی پخش می شود
ولازمه آن طبق برداشت والقای تندروان آن است که اگر حرف منقول وشفاهی از امام در صداوسیما سند صوتی یا تصویری نداشت مورد قبول نیست و یک انتساب دروغ است ، واینان گویا از لوازم این برداشت غافل هستند که چه تالی فاسد هایی به دنبال دارد
دراین جا فقط به یک مورد اشاره می کنم وآن این که خاطره ای که آقای هاشمی از امام در مجلس خبرگان سال 68 مطرح کردند وبیشترین تاثیر را درآن انتخاب حساس ومهم داشت آیا سند صوتی یا تصویری از آن درصداوسیما بود؟
ویا نقل شفاهی بیشتر نبود ؟بنابراین کسانی که با عجله وشتاب وارد این هجمه شده اند ابتدا بهتر است کمی به لوازم حرف خود بیاندیشند
3-اصول انقلاب اسلامی وسخنان حضرت امام که سند مهم انقلاب است نیاز به نگاه مجتهدانه دارد وهمان طور که اظهار نظر درباره اسلام ومعارف دین متناسب با هر زمان کار فقیهان ومجتهدان حوزوی است ونه کار هر کتاب خوانده وصاحب اطلاعاتی درباره انقلاب اسلامی ونظرات حضرت امام هم به شرح ایضا
که نیاز به اجتهاد سیاسی دارد ونمی توان با لحاظ یک فقره ازسخنان حضرت امام ونادیده گرفتن مبانی ومتد و روش اجتهاد در سخن ایشان مطلبی را مطرح کرد همچنین است اظهار نظر درباره اصول انقلاب اسلامی ،
خو د حضرت امام درباره احکام ومسائل اسلامی همواره به دوعنصر مهم زمان ومکان درکنار سایر اصول اجتهاد تکیه داشتند ونظریات فقهی ایشان بسیاری مواقع باب طبع متحجران نبود همین موضوع درباره اصول انقلاب نیز جاری است
ودر شناخت اصول انقلاب وچگونگی اجرای آن در شرایط وزمان های مختلف باید عناصری چون زمان ومکان را لحاظ کرد والا دردام و راه متحجران مخالف امام خواهیم افتاد انقلاب اسلامی از اسلام واحکام آن بالاتر نیست وبلکه درذیل آن معنا پیدامی کند
و وقتی احکام اسلام قابل اجتهاد وتغییر وتحول وانعطاف است به طریق اولی چنین حکمی درباره انقلاب نیز جریان می یابد بنابراین به جای طرح مسائل به گونه عوام فریبانه اگر هم نقدی هست با رعایت روش ومتد اجتهاد سیاسی باید صورت گیرد
نام مبارک امام محمد باقر علیه السلام بیش از هر عنوان با علم وفقه واجتهاد گره خورده است درعصری که از طرفی پیامبر اکرم در میان مردم نبودند و قرآن دیگر نازل نمی شد از سوی دیگر نیازهای زمان وسیع تر از زمان پیامبر شده بود
وتفصیل وتفسیر بسیاری از آیا ت قرآن بر مردمان پوشیده بود و مردم به واسطه عالمان با اندیشه ها وعلوم جدید ووارداتی از شرق وغرب آشنا می شدند ودرعین حال هر فرقه ومسلکی با پیش فرض های خود به سراغ قرآن برای یافتن جواب سئوالات کلامی وفقهی وغیره می رفتند
یکی از قرآن جبر می فهمید ومی فهماند دیگری اختیار را از آیات قرآن بیرون می کشید ویکی راه تشبیه وقیاس را درپیش می گرفت ودیگری عقل را در فهم دین نادیده می گرفت یکی بر ظاهر قرآن ودیگری برباطن آن تکیه می کردو هزار مساله وموضوع دیگر که در اجتهاد نوپا ودرعین حال بی قاعده واصول آن زمان پاسخ های مختلف وگاه متناقض والبته ناقص می گرفتند
علم باقر العلوم ظهور یافت تانور یقینی در فضای تردید وتحریف زمان بپاشد واصول واساس اجتهاد درست را بنا نهد اجتهادی که متکا ومبنای اصلی آن تکیه بر علم لدنی وخدادادی اهل بیت بود اجتهادی که برای فهم قرآن به کار گرفته می شد
اما نه در ظاهر قرآن می ماند ودچار قشریت وظاهر گرایی وجمود می شود ونه آن قدر از متن دور می شود که تاویل های من درآوردی را به نام عرفان وعلم برقران تحمیل می کند
پذیرش وترسیم وتبیین اجتهاد در دین درواقع بنای استوانه های معرفت دینی است واجتهاد ی که مبتنی بر قرآن وسنت و با توجه به مقتضیات وضرورت های زمان معنا می شود وراه بیرون کشیدن فروع بیان نشده از اصول بیان شده و نماندن در گذشته ودیدن واقعیات هرزمان را تبیین می کند
در اجتهاد دست از اصول برنداریم اما در روش ها وراهها منعطف وبا اقتضای زمان حرکت می کنیم در اجتهاد به عقل مومن برای فهم دقیق وعمیق وزمان شناسانه دین میدان داده می شود و این که در برهه حساسی از تاریخ اسلام امامان بزرگواری چون امام باقر وامام صادق تمام همشان این شد که بنای اجتهاد صحیح را بنیان گذاری کنند چون می دانستند که تنهاراهی که بقا ورشد اسلام را تضمین می کند ودرعین حال آن را از کمند انحراف والتقاط حفظ می کند اجتهاد اصیل است
ودرطول تاریخ بلند اچتهاد همواره دو گروه مخالف عمده آن بوده اند اول ظاهر گریانی که دین وایمان و حیات را فقط در غالب گذشته می دیدند وراه هر نوع اظهار نظر جدید را می بستند ودوم کسانی که اعتقاد چندانی به اصالت دین نداشتند وبیشتر تمایلات وتوهمات خودرا به نام دین می خواستند مطرح کنند
ودریک کلمه می توان گفت اجتهاد جمع خلوص وتوانایی دین در طول تاریخ زمان هاست دینی می تواند توانا وپابرجا ودرعین حال دارای اصالت وخلوص گوهر باشد که بر مدار اجتهاد استوار باشد وامام باقر علیه السلام با گشودن باب اجتهاد اصیل باعث بقا وماندگاری وکارامدی تفکر دینی درهمه عصرها گشتند
وامروز وهرزمان دیگر هم توجه به همه مولفه های اجتهاد ناب وکامل راهگشای حل مشکلات ومعضلات فکری وفرهنگی ودینی جامعه که اساس وزیر بنای سایر امور هستند خواهد بود توجه به مولفه هایی چون تکیه بر قرآن وسنت صحیح ،بهادادن به عقل واندیشه در علم وشناخت دینی وزمان شناسی ودیدن واقعیات زمان از جمله مهم ترین آنهاست .
1- کیفیت وزمان شهادت جود الائمه علیه السلام نشان می دهد که چه زمامداران سیاست باز وحیله گر ودرعین حال قصی القلبی در دوره آن بزرگوار حاکم بوده اند بنی عباس که با شعار دفاع از اهل بیت پیامبر به قدرت رسید پس از تصاحب قدرت همچون اسلاف سفیانی واموی خود اهل بیت را تحت فشار قرار داد
وجنایاتی که در حق خاندان عصمت مرتکب شد کمتر از امویان نبود به شهادت رساندن امام موسی کاظم وامام رضا وامام جواد علیهم السلام از جمله این موارد است که در هرسه مورد با پوشش وعوام فریبی همراه بوده است
درباره امام جواد علیه السلام ابتدا خلیفه دخترش را به عقد امام در میاورد تا هم در نزد عوام خودرا دوستدار واز بستگان امام جلوه دهد وهم به وسیله دختر نابکارش امام را تحت نظر داشته ودر موقع لزوم اهداف شوم خودرا پیاده سازد که چنین هم شد
اما شهادت زود هنگام در جوانی امام جواد علیه السلام از این نکته مهم هم پرده بر می دارد که خلیفه از نفوذ امام به شدت هراسان بوده وفوت وقت را جایز نمی دانسته واز محبوبیت و مقبولیت حضرت احساس خطر جدی می کرده است لذا به سرعت دست به کار جنایت می شود
2-این که پایان زندگی ائمه همگی ختم به شهادت شده وغالبا هم دردوران جوانی ومیانسالی به شهادت رسیده اند چند واقعیت مهم را آشکار می سازد اول حقانیت راه آن بزرگواران را نشان می دهد و برای هر حقیقت جوی منصفی که درابتدای آشنایی با ائمه قرار دارد
این نکته مهمی است که چه رازی است دراین که ائمه همگی به شهادت رسیده اند؟ ولو این که درظاهر اقدامی علیه حکومت انجام نداده اند و می رساند که باطن وحقیقت حیات ائمه عدالت طلبی بوده است واین را مستبدان وغاصبان دریافته بودند لذا تاب تحمل حیات آن بزرگواران را نداشتند
نکته دوم جدایی نا پذیری سیاست از دین در سیره ائمه معصومین علیهم السلام است وشهادت آن عزیزان می رساند که همواره قدرتمندان قدرت پرست از جانب ایشان احساس خطر می کردند واین دلیل مهمی است
براین که سیره وسلوک فردی واجتماعی آن بزرگواران آشکار یا پنهان باسیاست گره خورده بوده است ونفس حضورشان به گونه ای بوده که منافع سیاست بازان وظالمان را به وحشت می افکنده است
3-ازجمله پرسش هایی که درباره امامان بزرگواری چون امام حسن وامام جواد علیهما السلام مطرح می شود این که آن بزرگواران با علم وآگاهی از نیات شوم همسرانشان چرا حاضر به ازدواج با این افراد شده اند ؟
در جواب باید گفت اولا در بسیاری از مسائل ائمه علم غیب خودرا ملاک عمل قرار نمی دادند و بر ظاهر حکم می کردند چرا که مکلف به ظاهر بودند دوم این که روش کریمانه اهل بیت که کان کرم بوده اند همواره چنین بوده که تا کسی جرمی مرتکب نشده اورا از خود نمی راندند
سوم این که برخی از اعمال خاندان عصمت از پیامبر اکرم (ص) تا سایر ائمه برای اتمام حجت بوده است مگر پیامبر خود با خانواده هایی که بعدها بیشترین ظلم را درحق اهل بیت وفاطمه سلام الله علیها نمودند وصلت نکرد ؟
این اعمال واکرام واحسان ها برای اتمام حجت با حسودان وبخیلان آن زمان وحجتی برای همه تاریخ است تا نشان دهد که میزان رحمت وعطوفت و مدارا ی خاندان عصمت تا چه حد بوده ؟ ومیزان عهد شکنی و حق ناشناسی و جفا کاری دیگران تا چه حد ؟
درنوشته قبل مطالبی درباره مدرنیته مطالبی تقدیم دوستان شد در ادامه بحث رااززاویه دیگر پی می گیریم وآن این که آیا مدرنیته طرحی شیطانی وتوطئه ای علیه انسانیت ومعنویت است ؟وبه تعبیر برخی مدرنیته ظهور شیطان است ؟
برخی از متفکران در دنیا وکشور ما به این سئوال جواب مثبت داد ه اند ومدرنیته را نوعی تجلی وتسلط شیطان می دانند که این دسته در کشور ما بیشتر متفکران هایدگری معروف هستند ودلائل این ها هم مضرات کثیره مدرنیته وغفلت افزایی وگناه آلودگی وبلکه رسمیت یافتن عصیان وگناه در عصر مدرن است
وضعیتی که هیچگاه درتاریخ رخ نداده واگر گناهی درگذشته رخ می داده درخفا وپرده وبدون توجیه وترویج بوده است اما امروز گناه در مواقع بسیار توجیه وتبلیغ می شود وافراد نه تنها از انجام گناهان شرمنده نیستند بلکه برآن افتخار هم می کنند این مطلب وهزار عیب دیگر مدرن دلیل شیطانی بودن مدرنیته است
اما سئوال مهمی که در مقابل این تفکر ونظر قرار می گیرد این است که لازمه چنین حرفی نادیده گرفتن قدرت واراده وهدایت خداوند درزمین است وهمچنین غلو در قدرت شیطان است چرا که شیطان این همه قدرت ندارد که چند صد سال همه شئونات بشر را دراختیار بگیرد وچنین اجازه واختیاری هم به او داده نشده است
اما این در این که مدرنیته باعث افزایش ورسمیت یافتن گناهان وغفلت از حقیقت وخداوند وهمچنین معنازدایی از عالم شده شکی نیست اما وهزار اما همه اینها دست پخت ومحصول عمل خود انسان است لذا در سوره عصر که ناظر به دوره آخرالزمان ومدرنیته است خود انسان محور خسران نامیده شده ان الانسان لفی خسر
بنابراین عجالتا باید پذیرفت که سرنوشتی که به نام مدرنیته برای بشر رقم خورده عملکرد خود انسان است ومتهم ومسئول اصلی نیز خود اوست وراندن قضیه به سمت شیطان واز ظهور شیطان وامثال آن سخن گفتن نوعی سلب مسئولیت از انسان است
البته نه این که شیطان بیکار است ومکاری واغواگری نمی کند اما اگر انسان انسان باشد کید شیطان به گفته قرآن ضعیف است (ان کید الشیطان ضعیفا )،بنابراین مسئول وضعیت فعلی بیش از همه خود انسان است
البته انسان هم که می گوییم به گستره تاریخ امتداد می یابد از زمان آدم تا به امروز را دربر می گیرد مدرنیته که ظهور عصیان وغفلت وشکاکیت انسان است خود واکنشی است به تاریخ واعمال انسان های وتفریطی است که درمقابل افراط گذشتگان رخ داده است
اگر انسان گذشته که غالبا دین دار بوده وهمه چیز را از نگاه دینی می دیده است در نگاه دینی خودافراط نمی کرد وبه تعبیر قرآن دچار غلو نمی شد که فرمود (یا اهل الکتاب لاتغلوا فی دینکم )و نسبت به خدا وانبیاء وهمه عالم از مسیر حق وعدالت خارج نمی شد
خرافه را به نام دین نمی پذیرفت با علم به نام دین مخالفت نمی کرد ایمان را درمقابل عقل قرار نمی داد و حد هر چیز را به درستی می شناخت مدرنیته به این شکل رخ نمی داد ومی دانیم که خاستگاه مدرنیته غرب وفضایی است که مسیحیت حاکم بوده است
مسیحیتی که از نگاه قرآن از ویژگی های مهمش غلو وافراط گری دینی است که در چند جا قرآن با این عنوان به اهل کتاب خطاب کرده است که( لاتغلو ا فی دینکم )، بنابراین مهم ترین دلیل ظهور مدرنیته به شکل فعلی پیشینه قبلی آن وافراط گری های جاهلانه گذشته است واگر بشر قبل از مدرنیته عدالت دراندیشه وایمان داشت چنین وضعیتی وتفریطی رخ نمی داد وسرنوشت بشر به گونه ای دیگر رقم می خورد