هر کسی دل به آیین محمدی(ص) بسته است هر که نوری از خانه علی (ع) بر دلش تابیده هرکه خودرا وام دار ودوستدار خاندان علی (ع)می داند دراین اندیشه است که مهر مهدی (عج ) نواده نورین علی (ع) امام زنده زمان را درجان بپرورد ومی کوشد دل وجانش را دلداده او کند .
ودراین میان معرفت به مقام قائم آل محمد وشناخت درست وکامل آن همام شرط دلدادگی عاشقانه وعارفانه است و این معرفت راه های ارادت واطاعت واخلاص ورزی نسبت به ساحت آن بزرگوار را نیز نمایان می سازد .
ازجمله اوصاف واسماء مهم حضرت بقیة الله است وبقیة الله یعنی آنچه نزد خدا محفوظ و باقی است وحضرت مهدی عینیت کامل بقیة الله است انسانی از نسل انبیاء واولیاء که درکهف حصین الهی تا به امروز برخوردار از حیات پربرکت است.
وسر بقاء آن عزیز هم درهمین است که بقیة الله است وبقیة الله کسی است که از اکسیر اخلاص برخوردار است وخدایی که خالص گزین است مخلصان را در کنف بقای خود جاودانگی می بخشد.
وهمان طور که شهید مخلص را حیاتی نو ویرخوردار از زندگی می دهد (بل احیاء عند ربهم یرزقون) اولیاء خلص خودرا نیز حیات ویژه ومستمری عطا می کند لذاست که در زیارت حضرت می گوییم (السلام علیک یا عین الحیوه سلام بر تو ای چشمه حیات)
وچه جاهل وغافلند آنان که در طول عمر شریف حضرت تشکیک می کنند و چه نابصیر وچشم ودل کور هستند منکران تولد وحضور وحیات مهدی موعود (عج)که حتی در عالم حس هزار آیت ونشانه دلیل بر حقانیت آن می بینند .
واما هنوز بر جهالت خود لجاجت می کنند،فرضا در فلزها ی مختلف آن چه که عیار خالصتری دارد بقاودوام بیشتری دارد آهن وطلا هردو فلز هستند یکی در مجاورت رطوب وهوا زنگ می زند ومی پوسد ودیگری همچنان پر جلا وبا جلال باقی می ماند.
چراکه طلا دارای عیار بالایی از خلوص در عنصر خود است وبنابراین چه جای تعجب دارد که انسانی خلص به خاطر برخورداری از خلوص ذاتی بقای مستمر داشته باشد واما محبان مهدی از این وصف قرآنی آن امام شاهد به این نکته لطیف می توانند دست یابند.
که شرط حضور درحضرت آن عزیز وشرط ورود در عنایات وکرامات آن کریم و ولی ،خالص کردن قلب است و هرچه که قلب درایمان وعمل خالص تر و بی ریاو بی غش تر باشد به ساحت بقیه الله وذخیره خالص خدا نزدیکتر خواهد بود .
پس شاهراهی که مارا به خیمه وخانه خدایی امام جان می رساند اخلاص است والبته چه دشوار است اخلاص هم اخلاص ایمانی وهم اخلاص عملی هم اخلاص در زمان انجام صالحات وهم باقی ماندن بر این اخلاص هم اخلاص قلبی هم اخلاص نفسی
هم بی اعتنایی به دنیای هزار رنگ هم گذشتن از نفس هزار چهره هم دلخوش نبودن به، به به ها وچه چه ها هم نرنجیدن از سنگ اندازی و آزار ها و جفاهاو فقط مگر خدای خالق اخلاص وخلوص و پروردنده خلصان و مخلصان دستگیر دلهای ناتوانمان باشد .
که بتوانیم غیر رنگ خدا رنگی نپذیریم و لیاقت یابیم که عزیزان خدا مارا ببذیرند انشاالله
معتاد عصیان شده انسان
منقاد شیطان شده انسان
جان ها خالی از معنی گشته
من ها عاری از مردی گشته
فردهای بی ما فراوان
مردهای بی ریا در فغان
قلب ها همه قلابی
قبله هاهمه ریایی
خانه ها در تسخیر امواج
دل ها در تقدیس اوهام
شهر افسرده از افیون فن
سحر کرده تکنیک جان و تن
کی می رسد ز ره آن امیر؟
کی می رسد سلطان دلیر ؟
که می زند بر سحرها مهربطلان
که می کشد بر ادعا تیغ بران
که می درد زنجیر حقارت
که می دمد بر جان روح کرامت
که می کند احیاء علم انسانی
که می کند افشاء جهل شیطانی
خدایا خلوتی می خواهم پرحضور
عشرتی می خواهم بی غرور
خدایا از خدعه ها خسته ام
ازخلق و خود دل شکسته ام
نگذار جهالت دوباره جان بگیرد
دوباره جان وجاهمان از ما بگیرد
خدایا به جای آشنایان غریبه
عطاکن دوستان بی حقدو کینه
به دیدار دوستانت چشمانم منور کن
به تکرار کرامت جانم مکرم کن
بیاموزم کیمیای بی نیازی ات
حس نیاز مدام به بنده نوازیت
خدایا بیارایم به بی ریایی
به درک راز کبریایی
دوباره می رسد جمعه
وقت دعای پرسوز ندبه
ندبه نه یعنی تنها گریه
ندبه نه یعنی دعای آهسته
ندبه یعنی ناله یعنی فریاد
ندبه یعنی بی تو ظلم می کند بیداد
ندبه یعنی عقده نگشوده
ندبه یعنی هق هق گریه
ندبه نوای عقل خسته از خدعه است
ندبه ندای دل بشکسته از کینه است
ندبه التماس عاشق از معشوق است
ندبه فریاد از امتداد انتظار محبوب است
ندبه نوای نای نینوایی است
ندبه اظهار تمام بینوایی است
ندبه یعنی زندگی بی تو بی معناست
ندبه یعنی امتی بی تو تنهای تنهاست
ندبه یعنی امان از جدایی
ندبه یعنی قرار جان کجایی ؟
اگر تو می آمدی
آزاد می شدیم
جهانی دل آباد می شدیم
اگر تو می آمدی
تنها نبودیم
اسیر دست من ها نبودیم
اگر تو می آمدی
باطل این همه تکرار نمی شد
جاهل این همه اکرام نمی شد
اگر تو می آمدی
سحرها همه باطل می شد
بازار دجاله ها همه عاطل می شد
اگر تو می امدی
انسان به معنی می رسید
ایمان ز دست مدعی می رهید