بعد دیگر نیاز ما به بزرگداشت عاشوراء ویاد ونام حسین عزیز وحماسه حونین او بازگشت به شخصیت ویژه والهی وعرفانی وقدسی سالار شهیدان آقا ابا عبد الله دارد طبق تفسیری که امام صادق علیه السلام ازنفس المطئنه در سوره مبارکه فجر ارائه داده اند مصداق نفس مطمئنه امام حسین است .
در این آیات خداوند خطاب به ابا عبدالله فرموده ( یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ،فادخلی عبادی وادخلی جنتی ) امام حسین مصداق کامل وقطعی نفس مطمئنه ودارای مقام بلند رضاورضوان الهی است .
وهمان طور که یاد خداوند در دلها اطمینان می افریند که فرمود( الابذکر الله تطمئن القلوب )بنده مخلص وفانی درحق ودارای مقام اطمینان چون اباعبد الله علیه السلام نام ویادش اطمینان وآرامش بخش بر دلهاست.
در واقع از نظر قرآن خصوصیت برجسته حضرت سید الشهدا دارا بودن مقام اطمینان است واز اطمینان اطمینان تراوش می کند ومتصل به خیمه حسین وخزانه آرامش الهی نیز دلش در پرتو نو حسینی آرام خواهد گرفت .
اطمینان هم محصول یقین است کسی که یقین به حقیقت ویقین به درستی راه دارد دارای اطمینان قلبی خواهد بود و اوج یقین شهود حق در دل وشهود قیامت وبهشت وجهنم است وامام حسین دارای این رویت وشهود قلبی بود وجلوه ای از این یقین راهم در شب عاشوراء به یاران خالصش اهداء کرد.
آنجا که بعد از آنکه از همه ابراز وفاداری به حضرت کردند و گفتند حاضریم هزار بار پرپر شویم ولی دست از یاریت برنداریم ،امام با کنار زدن حجاب ها مقامات آنان را دربهشت به ایشان نشان داد ودر روز عاشوراء بعداز فدا شدن تک تک عزیزان وقتی آقا تنها برابر یک لشکر ایستاد در واقع یقین استوار وآسمانیش را به ظهور گذاشت.
وبه جمله پدر بزرگوارش حضرت امیر(ع) عینیت بخشید که فرمود :
«اِنِّی وَ اللَّهِ لَوْ لَقِیتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلَاعُ الْأَرْضِ کُلِّهَا مَا بَالَیتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ وَ إِنِّی مِنْ ضَلَالِهِمُ
الَّذِی هُمْ فِیهِ وَ الْهُدَى الَّذِی أَنَا عَلَیهِ لَعَلَى بَصِیرَةٍ مِنْ نَفْسِی وَ یقِینٍ مِنْ رَبِّی وَ إِنِّی إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاق.»
«به خدا سوگند! اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالى که آنان تمام روى زمین را پر کرده باشند،
نه باکى داشته، و نه مىهراسم. من به گمراهى آنان و هدایت خود که بر آن استوارم، آگاهم،
و از طرف پروردگارم به یقین رسیدهام، و همانا من براى ملاقات پروردگار مشتاق.»
نامه 62/نهج البلاغه
مجالس حسینی که آکنده از نام ویاد امام حسین است در کنار برکات ورحمات دیگری که دارد به دلها آرامشی الهی وبه عقلها یقین وایمان ترزیق می کند
ودرعصرحاضر که بیماری شکاکیت غربی به کمک رسانه وتکنیک وصنعت به همه جاوهمه جان ها سرایت کرده است درمان آن تنها با اتصال به سرچشمه های یقین امکان دارد ونام ویاد ابا عبدالله از جمله این چشمه های جاری وجاوید است .
بعد دیگر حماسه کربلا که هم جنبه اجتماعی دارد و هم جنبه اخلاقی وانسان سازی ، همراهی اهل بیت با امام دراین سفر وحماسه است ،می دانیم که سید الشهداء از ابتدا آگاهانه وبا نیت خاص خانواده وزن وفرزندان خودرا همراه کاروان کربلانمود .
وقتی که حضرت از مدینه خارج می شد برخی از اصحاب گفتند دراین سفر خانواده ات را نبر که حضرت در یک جمله کوتاه پر رمزو راز فرمود (خداوند چنین خواسته ومقدر فرمود ه است که این ها هم همراه من باشند)
و این که حضزت چه هدفی را دراین همراه ساختن خانواده دنبال می کرد احتمالات مختلف داده شده است برخی گفته اند شاید حضرت احساس خطر برای خانواده می کرد که اگر در مدینه بمانند وایشان به کوفه رودند ممکن است خطری اینان را از جانب حکومت تهدید کند
برخی هم گفته اند بودن خانواده وخصوصا کسانی چون حضرت زینب علیها سلام باعث شد که حرکت امام با افشاگریهای ایشان ناقص نماند وبه نوعی بعد از شهادت آقا اباعبد لله قیام ومبارزه جدیدی به دوش خانواده امام بود که با افشاگری مانع از هدر رفتن خون سید الشهداء شوند
این احتمالات در جای خود می تواند درست ودقیق باشد اما به نظر می رسد علاوه بر این ها امام حسین هدف بالا تری را دنبال می کرد وهمان طور که شهادت حضرت منحصر در زمان امام نبود بلکه برای همیشه تاریخ اسوه والگو وحیات بخش گشت
همراهی اهل بیت با امام هم هدفی فراتر از زمان خود حضرت را تعقیب می کرد وآن همراه ساختن خانه ها وخانواده ها تا ابد با این قیام وحرکت انسان ساز وجامعه ساز است می دانیم که یک پیام ویک سخن ونظرومکتب زمانی عمق وگستره می یابد که تا درون خانه برود وکوچک وبزرگ به درک مشترک از یک آرمان برسند
وحضرت سید الشهداء با همراه ساختن اهل بیت در این سفر سرخ در واقع زمینه لازم را برای ارتباط گرفتن همه بشریت از هر سن وجنس با حماسه را فراهم ساخت لذاست که می بینیم وقتی قصه پر حماسه کربلا مطرح می شود چون از هر گروه وجنسی از اجتماع به نوعی در این حماسه حضور دارند مخاطبان وعلاقمندان آن هم از همه افراد هستند
هرکسی در مکتب عاشوراء الگوی عینی خود را می یابد وحس همراهی وهمدلی با اورا دارد جوان خود را درآینه علی اکبر می بیند نوجوان قاسم را الگوی خود می داند زنان زینب وسکینه راشمع راه خود می بیند پهلوانان به عباس اقتدا می کنند. پیرمردان مرید حبیب هستند و قس علی هذا
بنابراین ازآنجا که پیام امام حسین بناست تا انتهای تاریخ روشنی بخش دلها باشد ظرفیت وظرافت متناسب با این وسعت نظر وهدف را می طلبد وهمراه کردن خانواده برای رساندن آن کلام وپیام در وسعت تاریخ است .اما حسین سالار کاروانی است که تا ابد راه می پیماید و در هر عصر وزمان با شکوه وعزت بر منازل دل شیفتگان حقیقت می نشیند وبر هر زمین وزمان که فرود می آید برکت ورحمت وحیات می بخشد .
کاروانی که بود بدرقه اش لطف خدا
به تجمل بنشیند به جلالت برود
در ادامه بحث نیازهای ما به بزرگداشت مدام حماسه کربلا به بعد اخلاقی ونیاز ما ازجهت الگو گیری اخلاقی از کاروان کربلا می پردازیم ،اخلاق بعد درونی انسان است که آثار بیشمار بیرونی دارد وفضیلتی است بین شناخت وعمل واخلاق حد واسط عقیده وعمل است .
یعنی کسی که به مکتبی ایمان می آورد ومعتقد می شود به وسیله بعد اخلاقی که همان فضایل نفسانی چون عزم واراده وصداقت ووفا وامانت است که می تواند آن عقیده را در عمل تحقق می بخشد.
و بسیاری از مشکلات ومعضلات جوامع وانسان ها وحتی برخی مومنان بازگشت به همین خلااخلاقی دارد باآن که ممکن است در اعتقاد به باوری رسیده اما به خاطر ضعف اراده وعزم وسایر فضایل اخلاقی نمی تواند عقاید خود را در عمل پیاده کند.
فضایل اخلاقی آن قدر مهم است که در روایات معیار ومحک دینداری برشمرده شده است امام صادق فرمود (به کثرت نماز وروزه فرد نگاه نکنید بلکه به صداقت وامانت داری او بنگرید) بنابراین اخلاق وفضایل اخلاقی رکن رکین وقوام دهنده به ایمان وعمل است وحماسه کربلا از آغاز تا انجام مملو است از فضایا وکرامات اخلاقی امام ویاران صدیقیش است.
اولین واساسی ترین نکته دراخلاق که مبنا ومنشای همه فضایل اخلاقی است بازگشت به التزام به عمل اخلاقی دارد آن هم درهر شرایطی ولو در مقابل دشمن است این فرمان وتوصیه قرآنی است که مومنان را حتی در مقابل دشمن به فعل اخلاقی وعمل بر محور عدالت ترغیب می کند و که فرمود( ولایجرمنکم شنان قوم الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی)
عدالت ورزی محور اخلاق است وقران می فرماید دشمنی برخی با شما باعث نشود از مرز عدالت فراتر روید یک نمونه از این التزام را در عمل کریمانه مسلم بن عقیل می بینیم که وقتی عبید الله به خانه هانی آمد وقرار قبلی بر این بود که مسلم اورا مخفیانه ترور کنداما در لحظات آخر مسلم از تصمیمش منصرف شد.
وبعد در جواب اعتراض دوستانش که گفتند چرا عبید الله را نکشتی؟ گفت که فکر کردم چنین عملی ناجوانمردانه است وازما اهل بیت به دور است ،این صحنه تابلو پر تلالویی است که بر تارک تاریخ می درخشد وتا ابد خاندان اهل بیت ومکتب حسین را الگوی بی بدیل اخلاق وجوانمردی می سازد .
ومی دانیم که اگر عبید الله در آن خانه کشته می شود شاید سرنوشت کربلا طور دیگری بود اما شاگردان مکتب علی وحسین به درستی آموخته اند که هیچ چیز نمی تواند مومن را به عمل غیر اخلاقی بکشاند ولو با هدف ونیت مقدس
امروز متاسفانه از درد های جامعه ما همین توجیه راه ها واعمال با بهانه هدفهاست بسیاری مواقع در تنازعات سیاسی وغیره به بهانه هدفی مقدس راههای غیر اخلاقی طی می شود واخلاق نادیده گرفته می شود
واز درس های مکتب امام حسین این است که هدف مقدس باید همراه راه مقدس باشد ودر هر حال باید ملتزم به اخلاق بود ولو این که این التزام به شکست ظاهری منجر شود
در این باره انشا الله باز سخن می گوییم
درادامه بحث نیازهای ما به پاسداشت محرم وعاشوراءاز بعد دیگر مساله را مورد بحث قرار می دهیم وآن بعد اجتماعی است هر اجتماع کوچک وبزرگ برای حفظ وادامه حیات و رشد خود احتیاج به محور ها و مراکز مشترکی دارد که به تفرق ها وتنوع ها واختلافات وحدت وانسجام وهمراهی می بخشد .
وهمه افراد واصناف مختلف بر این مرکز ومحور گرد می آیند وتمام تفاوت ها وتمایزها در پرتو این مرکزیت مشترک رنگ می بازند و هر جامعه ای سعی می کند این امور مشترک را پاس بدارد تا حلقه اتحاد اجتماع از هم نپاشد
و محرم وعاشوراء وامام حسین علیه السلام جزو مهم ترین ارکان وحدت بخش در جامعه ماست در محرم وعاشوراء هیئت ها ومساجد وتکیه ها مملو مردم از همه نوع تیپ وقشر وتفکر می شود همه رنگ ها رنگ می بازند وهمه یک دل و یک رنگ می گردند .
به گونه ای که حتی بسیاری از کسانی که در مراسمات دیگر مذهبی کمتر حضور دارند در این محفل جمع می شوند و مجلس سالار شهیدان فقط به حضور صرف نیز خلاصه نمی شود بلکه همراه همدلی وهنوایی است مردم باهم ناله وندبه وگریه می کنند وبر سر وسینه می زنند.
در واقع در مجلس آقا همه به بهانه ابراز عشق به یک محبوب و معشوق گرد امده اند به یک شیوه وشکل واین وحدت در هدفی این گونه مقدس ومتعالی یعنی عشق به سرور خوبان و اتحاد درراه که شیوه ای مردمی وهمگانی وعاطفی است از مناظر ومظاهر بی بدیل حیات اجتماعی ماست.
واین نعمت وبرکت بی نظیر را خداوند به برکت امام حسین به ما داده است همین حس در کنار هم بودن باهم ابراز عشق وعلاقه کردن ومعشوق ومحبوبی مقدس را باهم زمزمه وفریاد زدن در مانگر بسیاری از مشکلات ومعضلات روحی وروانی اجتماع است .
واین پیوند وهمدلی وهمراهی اجتماعی خصوصا در دوره معاصر که علایق وارتباطات اجتماعی به شدت تنزل کرده وفردیت افسار گسیخته زندگی غربی بر همه جا سایه افکن گشته بسیار مغتنم وذی قیمت است بنابراین محرم وعاشوراء وامام حسین در کنار سایر برکات برای ما تضمین کننده روح حیات و وحدت جامعه است
ومی دانیم که زنده بودن اجتماع هم با اتحاد وهمدلی پابر جا می ماند بنابراین همه ما فارغ از وسوسه خناسان وشبهه افکنی بیمار دلان قدر نعمت عظمی مجالس امام حسین را بدانیم که زنده نگه داشتن محرم زنده داشتن خود واجتماع ماست بدانیم که ما به این پاسداشت نیازمندیم و روح وجان وجامعه وزندگیمان در پرتو نام حسین است که بقاوقرار ودوام می یاید.
انشالله باز درباره برکات محرم سخن خواهیم گفت
در ادامه بحث زنده نگه داشتن محرم به دومین دلیل این موضوع اشاره می کنیم وآن این که پاسداشت محرم نه به خاطر نیاز عاشوراء وامام حسین به ما بلکه نیاز ما به کربلا وامام حسین است ما به عنوان پیروان دین اسلام در زیست انسانی خود حداقل از چند جنبه تاریخی ،واجتماعی ، وعرفانی واخلاقی نیازمند تکرار مدام یاد ونام سالار شهیدان هستیم .
اما از بعد تاریخی و اجتماعی محتاج کربلا هستیم چون هر قوم وجامعه ای یک نقطه آغاز برای خود دارد که هر گاه در روش وراه دچار تردید یا خطا شد با بازگشت به آن نقطه وتطبیق خود با آن خود را اصلاح می کند و به تعبیر حضرت امیر (وقتی امور بر شما مشتبه شد آخر آن را با اولش بسنجید) نقطه آغاز مکتب ما کربلاست وتشیع هویت اولیه خود را در داستان و واقعه سترگ عاشوراء جستجو می کند شاید این سئوال مطرح شود چرا آغاز عاشوراست ؟
در جواب می گوییم گرچه اسلام با نبوت حضرت رسول آغاز شد وتشیع با امامت امیر مومنانجان گرفت اماگوهر اسلام که همان ولایت است که در آیه غدیر به آن اشاره شده که اکمال دین وابسته به آن است ، در زمان پیامبر وامام علی تجلی نیافت، در زمان پیامبر اکرم (ص) گرچه همه اصول ومبانی فکری اسلام بیان شد اما نوبت اجرای همه آنها ازجمله ولایت نرسید .
در زمان امامت امیر مومنان هم گرچه حضرت حاکم جامعه بود اما مردم امیر مومنان را به عنوان خلیفه می شناختند نه امام وفرق این دو بسیار است تنها برهه ای که خورشید ولایت وامامت تجلی تام یافت دوره چند ماه قیام وشهادت امام حسین است .
در واقع سفر سرخ کاروان کربلا تفسیر ولایتی است که قرآن آن را بنا نهاد وپیامبر ابلاغ فرمود وامیر مونان برایش استقامت وصبوری ورزید وامام حسین آن را متجلی ساخت لذا می بینیم که بین یاران وهوداران امام حسین وحضرت علی تفاوت بسیار است .
سربازان حضرت امیر برای خود حق تعیین تکلیف برای حضرت علی(ع) قائل بودند اما یاران خالص حسین فدایی وفنای در شخصیت آقا بودند در جنگ های پیامبر وحضرت علی زنان وکودکان عازم جهاد نمی شدند اما دراین کاروان پیر وجوان وزن وکودک همه راهی هستند.
واین بازگشت به ولایت دارد که برای رفتن در راه ولایت سن وجنس وامثال آن دخالتی ندارد( المومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر ) زن ومرد مومن بر هم ولایت دارند وامربه معروف ونهی از منر می کنند .
و ولایت یعنی پذیرش عاشقانه و با جان ودل فرمانروایی خوبان و یک پیرو، جان ومال وزن وفرزند ش را در پای ولایت می دهد ،که درزیارات ائمه هم می خوانیم( بابی وامی ونفسی اهلی ومالی واسرتی)( پدر ومادر واهل وخانواده ومال وجانم فدای شما)
امام حسین در راه ولایت الهی ازهمه چیز می گذرد ویارانش هم همپای حسین عزیز برای ولایت او که ولایت خداوند است تمام هستی خود را فدا می کنندبنابراین ولایت عصاره آموزه های اسلام است وکربلا تفسیر وتفصیل آن است