دربحث های قبل درباره برخی روشهای دشمنی شیطان مطالبی عرض شد وگفتیم دشمنی شیطان درسطح نفوذ اخلاقی بیشتر به دو شیوه اعمال می شود نخست با بازگرداندن انسان به ماده وشاکله خام وناقص اولیه خود که عجله وجهالت است ودوم با همسان سازی اوبا شخصیت شیطانی خود است .
ودر این باره به مهم ترین شاخصه شخصیت شیطان که همان استکبارورزی است پرداختیم وازجمله موارد استکبار ورزی شیطانی را تعصبات کور دینی برشمردیم وگفتیم شیطان با دامن زدن به تعصبات با عنوان دینی برنامه شیطانی خودرا درراه اندازی جنگ وجنایت پی می گیرد
دراین جا ممکن است سئوالی مطرح شود که نوشته حاضررا به این سئوال وپاسخ بدان اختصاص می دهیم وآن این که مساله مهم غیرت ورزی بر اعتقادات ودفاع از آن که دراسلام مورد تاکید وتوصیه است چه می شود؟ همچنین جهاد عقیدتی که از ارکان دین است آیا نوعی تعصب نیست ؟
در پاسخ باید گفت اولا بین غیرت ورزی وتعصب تفاوت اساسی وجوددارد غیرت از علم وایمان تغذیه می کند ولی تعصب از جهل ولجاجت ،دراسلام تعصب هیچگاه مورد تایید نیست وهمچنین تفاوت این دو در روش هاست
یعنی روش های غیرت ورزی کاملا جدا از تعصب است درغیرت عقیدتی طبق فرمان قرآنی حکمت وموعظه ومجادله احسن اصل واساس هستند
( ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ (125/نحل )
(با فرزانگى و پند دادن نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با مخالفان به طریقى که نیکوتر است مجادله کن که پروردگارت کسى را که از راه او گمراه شده بهتر شناسد و هم او هدایت یافتگان را بهتر شناسد)
و درغیرت دفاع عالمانه ومنطقی از عقاید مطرح است لذا تعدی وتهمت وتعرض به عقاید وشخصیت های مقدس دیگران جایی ندارد تا جایی که حتی درقرآن سب وبدگویی نسبت به بت ها تقبیح شده است .
(وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (108/انعام )
(شما مؤمنان به آنان که غیر خدا را مىخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام گویند، ما بدینسان براى هر امتى عملشان را بیاراستیم و عاقبت بازگشت آنان به سوى پروردگارشان است، و او از اعمالى که مىکردهاند خبرشان مىدهد)
.امادرتعصب ورزی به جای علم ومنطق تحکم وزور گویی وتحمیل عقیده قرار می گیرد درغیرت بر عقاید ودین اقدام عملی وجنگ وجهاد آخرین مرحله ودر زمان غیبت معصوم فقط درصورت تجاوز دشمن مجاز است وقبل ازآن گفتگو وبحث واستدلال قرار دارد خصوصا در نزاعاتی که بین دو گروه مسلمان درباره یک عقیده ای وجوددارد
همان طور که جنگ های حضرت امیر وحتی سید الشهداء گواهی می دهد که تاکید داشتند ما هیچگاه آغاز گر جنگ نخواهیم بود وگاه چند روز وبلکه چند ماه جنگ را به تاخیر می انداختند وبه موعظه واستدلال وگفتگو روی می آوردند تا بلکه ازراه منطی موضوع حل وفصل شود وجنگ درنهایت وبسته شدن همه راههای دیگر رخ می داد
اما درتعصب ورزی جنگ وجدال یک اصل گرفته می شود وفرد متعصب با جنجال وجدال لفظی وتحکم کلامی شروع می کند وبه سرعت وارد جنگ عملی می شود در غیرت ورزی هدف دفاع از حیقت است از راه متناسب با حق ودر تعصب دفاع از خود است به هرروش ممکن جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نمونه ای از تعصب از جهتی وغیرت از جهت دیگر بود
که دریک سو صدام متعصب بر عربیت ومتفرعن بر قدرت قرار داشت وخودرا مجاز به انجام هر جنایتی مثل بمباران شهری وشیمیایی وشکنجه اسیران وغیره می دانست ودرسوی دیگر غیرت امام ومردم مومن ما بود
که برای دفاع از عقیده خود می جنگید وهر عمل وروشی را برای حتی پاسخ دادن به دشمن نمی پسندید لذا با اسیران مثل مهمان برخورد می کرد از بمباران مناطق مسکونی پرهیز داشت دست به بمب شیمیایی نمی برد و..
در عرصه فکری وفرهنگی هم از جمله الگوهای معاصر روش ومنش استاد مطهری دردفاع از عقاید دینی تجلی غیرت ورزی عالمانه وصحیح است که عقل اندیشمند وروح غیور استاد بی تاب در دفاع از اعتقادات ایمانی بود ودربرابر جریانات مختلف معاند ومخالف با اسلام یک تنه قرار می گرفت
اما با متانت ومنطق ورعایت تمام شئون اخلاقی وراز ماندگاری آثارش نیز در همین است درآثار گرانمایه استاد یک کلمه توهین وافتراء وتکفیر وامثال آن نسبت به مخالفان نمی توان یافت هیچگاه جای منطق واستدلال را فحاشی وتوهین نمی گیرد
و مهم تر از همه سخن ونظر مخالف ابتدا دقیق وبدون دخل وتصرف وتحریف مطرح می شود وبعد به نقادی آن پرداخته می شود امری که متاسفانه خصوصا درسالهای اخیر کمتر از ناحیه مدعیان دفاع از عقاید اسلامی رعایت می شود
وقبل از فهم وحتی مطالعه نظرات دیگران به نقادی آن هم از جنس تخریب وهتاکی آن پرداخته می شود بنابراین بین غیرت وتعصب هم در هدف هم در روش تفاوتهای اصولی وجوددارد که یکی از حق ودیگر ی از خود دفاع می کند که یکی مقید به روش صحیح واخلاقی است ودیگری درقید وبند انتخاب روش درست نیست
وبالاخره همان اندازه که غیرت ورزی ممدوح ومهم است تعصب مذموم ومطرود است وجایی در مبانی ومواضع دینی واخلاقی وایمانی ندارد
درادامه بحث عهد ورمضان به عهد انسان با خداوند در نپرسیدن شیطان رسیدیم و درباره روش های دشمنی شیطان مطالبی گفته شد وگفتیم اولین روش شیطان به عجله افکندن انسان دراموراست وحال به روش دوم شیطان می پردازیم که القاء شاخصه های شخصیتی خود به انسان است
وتفاوت این روش با روش اول دراین است که در روش نخست شیطان انسان را به شخصیت خام وجاهلانه وناقص وخاکی خود انسان برمی گرداند که درقران هم آمده که فرمود انسان از عجله وشتاب خلق شده است خُلِقَ الْإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُریکُمْ آیاتی فَلا تَسْتَعْجِلُونِ (37/انبیاء)
( انسان از شتاب خلق شده، و شما در دیدن آیات من عجله مکنید که به زودى آیاتم را نشانتان مىدهم ) لذا در روش اول شیطان می کوشد انسان را به ماده اولیه والبته ناقص وکمال نیافته اش برگرداند
امادر روش دوم اورا به شخصیت شیطانی خود نزدیک می کند وهرآن چه از خصیصه های روحی خودرا که باعث انحطاط او ورانده شدن از درگاه الهی گشته را به انسان منتقل سازد واورا در عقیده ونیت وعمل همسان خودمی سازد
وبا تامل درآیات قرآنی که درباره شخصیت وروش ومنش شیطان مطرح شده است می توان به شاخصه های شخصیتی شیطان پی برد که دراین بخش به برخی از آنها اشاره می کنیم
استکبار
مهم ترین ویژگی شخصیتی که قرآن برای شیطان بر می شمارد استکبار و وتکبر و به خود نازیدن و خودبزرگ بینی است که درآیات متعدد به آن اشاره شده وعلت اصلی استنکاف شیطان از سجده برآدم برشمرده شده است.
(قالَ ما مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ (12/اعراف ) خداوند فرمود چه چیز مانع تو شد که وقتى به تو فرمان دادم سجده نکردى؟ گفت من از او بهترم، مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل خلق کردهاى.
وطبق گفته قرآن همین صفت تکبر شیطان را مطرود درگاه الهی ساخت (قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فیها فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرین (اعراف /13)
فرمود از آسمان فرود شو که در اینجا بزرگى و نخوت کردن حق تو نیست، برون شو که تو از حقیرانى .)
وشیطان برای همسان سازی انسان با خود وفراهم کردن زمینه سقوط او به همین دمیدن روحیه تکبر دراو اقدام می کند تکبری که ریشه در تعصب وعصبیت کور دارد همان طور که خود شیطان به اصل خود نازید وبه فرموده حضرت علی (ع) دچار تعصب جاهلانه شد انسان را نیز به این تعصبات وتکبرات وا می دارد.
(شیطان بر آدم علیه السّلام به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت، و با تکیه به اصل خود که از آتش است دچار تعصّب و غرور شد.پس شیطان دشمن خدا و پیشواى متعصّبها و سر سلسله متکبّران است، که اساس عصبیّت را بنا نهاد، )(نهج البلاغه خطبه 192 ترجمه شهیدی )
و صفت تکبر وتعصب ورزی هم جهنم اخروی وهم جهنم دنیوی وسخت شدن حیات دنیوی را به دنبال دارد که می دانیم درتاریخ چه بسیار جنگ ها ونزاع های خانمانسوز ریشه در تعصبات کور وخودخواهی های جاهلانه دارد
و تکبر واستکبار شیطانی هم وجهه دنیوی دارد وهم وجهه دینی یعنی عده ای را شیطان به خاطر مکنت وداشتن امکانات دنیوی به تکبر بر دیگران واستکبار می کشاند که پادشاهان ومستبدان وسرمایه پرستان در طول تاریخ از این جمله اند وعده ای را هم با عنوان دینی وداشتن عقیده ای به تکبر بر دیگران گرفتار می سازد
که همان تعصب ورزی جاهلانه و به نام دین واعتقادات است که فرقه ها ونحله ها وپیروان مذاهب مختلف را با شعله ورکردن این تعصبات به جان هم می اندازد که نمونه های بارزی هم امروز ازاین تعصب ورزی های جاهلانه به نام دین را خصوصادر خاور میانه شاهد هستیم
که سلفی ها ووهابی ها به نام دین چه جنایت ها که درحق سایر مذاهب مثل علویان وشیعیان وحتی اهل سنت نمی کنند این ها همه ریشه در تعصب کور وجاهلانه خود حق مطلق بینی وتکبر بر خود و تحقیر دیگران و کافر و مشرک شمردن آنان دارد
درادامه بحث عهد ورمضان به دومین عهد خداوند با انسان که همان عهد بر عدم عبودیت شیطان باشد پرداختیم وگفته شد که مهم ترین روش شیطان در به عبودیت کشیدن انسان ازراه دینی است که درسه سطح ابداع ادیان شیطانی وایجاد انحراف درادیان الهی و تغییر روش های صحیح عملی دین ورزی قرار می گیرند .
ووعده دادیم که بخش سوم را توضیح بیشتر بدهیم قبل از ادامه بحث به یک نکته اشاره می کنم وآن این که اساسا چرا شیطان درصدد عبودیت طلبی از انسان است؟ وعداوت خودرا این گونه آشکارمی کند ؟وچرا شیطان بیش ازآن که راغب به مرگ انسان به عنوان دشمن خودباشد مایل به بردگی وبه بندگی گرفتن اوست ؟
درجواب باید گفت زمانی که خداوند آدم راآفرید به همه دستورداد که اورا سجده کنند و سجده از جنس عبودیت وبندگی است وخداوند به این صورت درواقع فرشتگان واهل ملکوت را به بندگی انسان فراخواند .
البته بندگی که در امتداد بندگی الهی است ودارای مراتب است که در نسبت فرشتگان وملکوت وانسان بندگی همان نوعی اطاعت ودرخدمت انسان بودن است ونه پرستش که اختصاص به خداوند متعال دارد و شیطان متکبر تمرد وسرکشی کرد وکینه آدم رادردل گرفت
وقسم یاد کرد که قضیه را عکس کند واو انسان را به بندگی بگیرد وگفت (فبعزتک لاحتنکن ذریته ،قسم به عزت تو (ای خدا) که بر نسل آدم افسار می زنم (آنهارا درخدمت خود می گیرم )
یعنی به جای این که او ودیگران بنده انسان باشند این انسان است که باید بندگی وطاعت واطاعت او کند لذا تجلی اصلی عداوت شیطان با انسان درهمین به بندگی گرفتن اوست اما در سطح سوم یعنی تغییر راه ورسم دین ورزی ونفوذدر فروعات اخلاقی واحکامی شیطان به گونه های مختلف عمل می کند که به برخی اشاره می کنیم
1-مهم ترین روش شیطان دراین زمینه به عجله وشتاب افکندن انسان های متدین است در داستان آدم نیز شیطان صبر آدم را هدف گرفت واورا به اقدامی عجولانه وادار کرد که درقرآن نیز به همین اشاره شده که درباره آدم فرمود ( ( ولم نجد له عزما (مابرای آدم عزمی نیافتیم )
ودرآیه دیگر در تفسیر عزم فرمود (واصبر ان ذلک من عزم الامور )که می رساند صبر همان عزم است یعنی آدم نتوانست دربرابر وسوسه شیطان صبر کند وبه کار عجولانه اقدام کرد و درروایات هم آمده که عجله از شیطان است واین به شناب افکندن دارای صورتهای مختلف است.
از جمله این که تفکر وتدبر همه جانبه درباره عمل را از انسان سلب می کند واورا فقط به یک جهت قضیه توجه می دهد واز سایر ابعاد غافل می کند فرضا با اصل کردن هدف و نادیده گرفتن راه به فرد متدین القاء می کند که مهم رسیدن به هدف است
ولازم نیست به چگونگی راه بیاندیشد وباید برای رسیدن به هدف شتاب کرد از هرراهی که شده درهمین قضیه آدم شیطان گفت (اگرازاین درخت بخوری فرشته یاجاودان خواهی شد) واورا ازاین نکته مهم غافل کرد که بدون اذن واجازه خداوند هیچ اتفاقی نمی افتد
وتاثیر همه اسباب وابسته به خواست الهی است و امکان ندارد بدون اجازه ورضایت او به مقام فرشتگان وخالدین رسید همین ترفند را درباره سایر متدینان نیز اجرا می کند وآنهارا درعمل حتی عابدانه ومومنانه به غفلت از جهت یا جهاتی می اندازد فرضا غفلت از اخلاص وبرای خدا بودن ونیت صاف داشتن وبسیاری اعمال را آلوده ریا می کند
ویا غفلت از این که آیا منابع ومواد عمل از راه درست وحلال ومشروع به دست آمده یا نه ؟برخی را وادار به انفاق وبخشش می کند اما ازراه کسب حرام یافردی را به عملی به ظاهر دینی وبلکه واجب می خواند مثل امربه معروف ونهی از منکر
اما بدون درنظر گرفتن شرایط ورواههای درست وبه اسم امربه معروف مایه ریختن آبرو ویا زدن تهمت وگفتن دروغ وغیبت درباره افراد می شود وگاه این به شتاب افکندن شتاب در قضاوت وشناخت است
فرضا با ایجاد یک سوء ظن و تحریک غیرت دینی و بدون شناخت دقیق درباره فردی او را در پیش متدینان منحرف وفاسق جلوه می دهد آنگاه فرد متدین به خیال مقابله با منحرف یا فاسقی چه بسا ایمان خودرا سوزاند وهتاکی ها وپرده دریها کند
درحالی که شناخت چندانی از طرف خود ندارد و تحت تاثیر سوء ظن والقائات شیطانی به حریم مومنی بی حرمتی کرده است که درتاریخ وجامعه نمونه های بسیار برای آن می توان شمرد
و ریشه همه این ها بازگشت به همان به عجله افکندن است عجله فکری وعملی تا فرد مومن فرصت نکند همه جوانب را بسنجد و ابتدا شناخت کافی درباره موضوع پیداکند وآن گاه کار را به سلامت وپاکی به انجام رساند بلکه شیطان به صرف یک اسم وعنوان کار عبادی ودینی افراد را گاه چه بساوادار به منکرات می کند
واین که دروایات صبر سر ایمان شمرده شده (الصبر راس الایمان ) از همین روست که هیچ کاری بدون صبر وتانی وتامل ایمانی نخواهد بود بلکه پیکر بی جان وبی ارزش خواهد بود که روح وحیاتی دراو نیست
ومقابله با ترفند به شتاب افکنی شیطان تمرین صبوری است صبوری ذهنی وعملی که صبوری ذهنی با تفکر وتامل وتحقیق حاصل می شود وصبوری عملی با حلم وکظم وغیض وتوکل واتکاء به خداوند متعال به دست می آید .
درادامه بحث عهد ورمضان به دومین عهد مهمی که خداوند با انسان بست می پردازیم وآن عهد نپرستیدن شیطان وعدم تعهد به اوست درآیه شریفه فرمود
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ (60/ یس )
اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید، زیرا وى دشمن آشکار شماست
عهد اول پذیرش ربوبیت الهی بود وعهد دوم عبادت وبندگی نکردن شیطان ازآنجا که ساختار وجودی انسان ومیل فطری او با عبودیت وبندگی عجین است وپرستش وعبودیت ذاتی انسان است عبودیتی که هم شامل پرستش هم اطاعت می شود
وآدمی خودبه خود آدمی میل به عبودیت دارد اما ممکن است به خاطر ظاهر بینی ونفسانیت وراحت طلبی وجهالت وامثال آن دچار شبهه در معبود شود وبه جای خدای حقیقی به خدای قلابی روی آورد که همان شیطان است
از اولی ترین ومهم ترین کارهای انبیاء الهی وکتب آسمانی ودر صدرآنها قرآن کریم همین جداکردن وتمییز قائل شدن بین عبادت الهی وشیطانی وادیان الهی وشیطانی است واز این آیه شریفه وبررسی تاریخ ادیان به روشنی به دست می آید
که دشمن اصلی عبودیت ودینداری از جنس خود اوست یعنی دشمن ادیان الهی ادیان شیطانی است واین که درآیه عداوت ودشمنی شیطان درکنار عبودیت او آمده می رساند که شیطان مهم ترین دشمنیش همان ورود از راه دین وبه نام دین است
دشمنی شیطان تبدیل کردن عبودیت ودین الهی به عبودیت ودین شیطانی است که به گواه تاریخ ادیان ومذاهب شیطان دراین زمینه ازسه راه مهم وارد شده است
اول ابداع ادیان جعلی چون بت پرستی و بوداییت وجن پرستی وطبیعت پرستی وشیطان پرستی است که همه درباطن همان شیطان پرستی است
دوم ایجاد انحراف درادیان آسمانی است همان طور که در مسیحیت ویهودیت وحتی اسلام انحراف هایی را پدید آورد ه است که در مثل یهودیت ومسیحیت با تحریف کتب آسمانی ودراسلام با تحریف در برداشت و تفسیر از قرآن به انحراف مورد نظر دست یافته است
سوم کشاندن افراد در راهها وروش های شیطانی است به این معنا که اگر شیطان نتوانست در اهداف واصل واصول یک دین فرد یا افرادی را منحرف سازد از روش وراهها ی اجرایی وچگونگی دین ورزی وارد می شود وبا جذب انسان در روش شیطانی اورا به بندگی وبردگی می کشاند درقرآن هم به این موضوع اشاره شده که فرمود
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّیْطانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکى مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (21/نور )
اى کسانى که ایمان آوردهاید، پاى از پى گامهاى شیطان منهید، و هر کس پاى بر جاى گامهاى شیطان نهد [بداند که] او به زشتکارى و ناپسند وامىدارد، و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هرگز هیچ کس از شما پاک نمىشد، ولى [این] خداست که هر کس را بخواهد پاک مىگرداند و خدا [ست که] شنواىِ داناست.
وهمان طور که آیه صراحت دارد دراین روش شیطان در محدوده مومنان عمل می کند وبا این که افرادی اعتقاد وایمان درستی دارند امادرعمل تابع راه شیطانی می شوند و لذا در دو اقدام نخست(ابداع یا انحراف درادیان ) شیطان مستقیما ربوبیت می کند
امادر روش سوم ابتدا با تعلیم شیطانی وارد شده فردرا در جهالت علم نمای خود وارد می کند وآنگاه در نتیجه همان عبودیت را تحصیل می کند که ثمره پیروی از فردی عبودیت است چه در جهت منفی وچه مثبت
لذادر روایات آمده که توجه کنید که به سخن وگفتار وعلم چه کسی دل می سپارید وگوش می دهید که این فراگیری به معنای بندگی او ست
( پیامبر فرمود : هر کس گوش دهد به سخن گوئى بندگى او نموده پس اگر آن سخن گوى از جانب خدا باشد مستمع بندگى خدا نموده و اگر ناطق از جانب ابلیس باشد مستمع عبادت ابلیس نموده است ) (اعتقادات شیخ صدوق ره-ترجمه حسنى ص 134 باب(سى و نهم)
درنوشته بعد انشاالله روش های نوع سوم از گمراه کردن شیطانی را بیشتر بررسی می کنیم
ازجمله قرائت های غالبی که از تاریخ ومعارف اسلام در دوره معاصرخصوصادهه های چهل وپنجاه و بیشتر تحت تاثیر افکار سوسیالیستی مطرح شده قرائت ضد ثروت وسرمایه است وشاخصه این نوع قرائت دکتر شریعتی بود
که سعی می کرد از اسلام چهره ای کاملا ضد سرمایه ومخالف سرمایه داشتن ارائه دهد وتقریبا همه امهات تاریخی را با این دید بررسی وتحلیل می کرد وبیشتر بر شخصیتهایی از صدراسلام تکیه وتاکید می کرد که درفقر اقتصادی بزرگ شده بودند .
چون ابوذر وسلمان وهمواره ریشه اختلافات تئوریک وعقیدتی را در طبقات اجتماعی واقتصادی جستجو می کرد به گونه ای که حتی مخالفت خلفای اول ودوم وسوم با امیر مومنان را نیز از این دید می دید وآنهارا به نوعی متعلق به جبهه سرمایه داری وحضرت علی را متعلق به جبهه ضد سرمایه داری معرفی می کرد .(دراین زمینه می توان به کتاب امام علی ایشان مراجعه کرد )
این نوع نگاه بعدها هم به صورتهای مختلف در جامعه فکری وفرهنگی وسیاسی دنبال شده ودرسالهای اخیر نیز برخی جریانات خواسته اند تاریخ اسلام را بااین دید تحلیل وبررسی وارائه کنند ولی این نگاه دارای ایرادات جدی بوده ونظری ناقص وتک بعدی است که هم با مبانی اسلام وهم احکام وفقه اسلامی وهم شخصیت های تاریخ اسلام سازگار نیست .
واز جمله مهم ترین ایراد ات براین تحلیل نادیده گرفتن شخصیت هایی است که درصدر اسلام دارای مکنت وسرمایه فراوان بودند ونه تنها در جبهه مخالف اسلام قرار نگرفتند بلکه جزو ارکان دین اسلام محسوب می شوند.
از جمله این شخصیتهای برجسته حضرت خدیجه سلام الله علیهاست که تاجری مهم وشاخص دردوره خود بوده اما به خاطر وارستگی روحی اولین زن مسلمان است وتمام ثروتش را در راه رشد وبقای اسلام تقدیم کرده است
به گونه ای که درروایات آمده ،مایه پاگرفتن وبقای اسلام دوچیز بود ثروت خدیجه وشمشیر علی علیه السلام ، شخصیت بزرگوار حضرت خدیجه تمام تئوریهای شبه سوسیالیستی که قائل به این هستند که طبقه اجتماعی تفکر متناسب با خودرا به همراه دارد وسرمایه دار نمی تواند طرفدار عدالت باشد را زیر سئوال می برد وبه چالش جدی می کشد.
و نادرستی و ابتر بودن این تز را و همچنین ناقص بودن برداشت تک بعدی از اسلام را که فقط بر جهاد وشمشیر می پردازد و هر نوع ثروت ومکنت رانفی می کند را اثبات می کند حضرت خدیجه با داشتن ثروت فراوان معتقدتر از همه مومنان عصر خود به پیامبر ووفادارتر از همه به او وبخشنده تر ازهمه نسبت به آرمان وهدف عدالت گستر اوست.
واین می رساند که نه طبقه اجتماعی لزوما فرد را طرفدار تفکر خاصی می کند ونه اسلام وپیامبر مخالف داشتن ثروت وسرمایه حلال ومولد ودرخدمت جامعه وآرمان های الهی است امروز هم که برخی با نگاه تک بعدی به مسائل درصدد القای چهره ای شبه سوسیالیستی وضد سرمایه از اسلام هستند .
درباره شخصیت های بزرگی چون حضرت خدیجه سکوت می کنند چراکه می دانند پرداختن به این شخصیت ارزشمند برخی از باورهای غلطشان را زیر سئوال می برد اما واقعیت این است که همان طور که درروایت آمده است.
همان ااندازه که جهاد وشمشیر در تاسیس وبقای اسلام موثر بوده ثروت وگذشت وبخشش کسانی چون حضرت خدیجه دخیل بوده است واسلام عدالت جو عدالت را نه در توزیع فقر ونفی ثروت بلکه در ارتقای قدرت تولید ثروت برای همه جامعه وترویج انفاق می داند.
واز نظر اسلام ثروت خیر است که درقرآن از مال تعبیر به خیر شده است که اگر در دست صالحان قرار گیرد گره گشای بسیاری از معضلات خواهد بود وخدیجه سلام الله علیها نمونه بارز این افراد است سلام براین بانوی کرامت وعزت و بر وهمسر بزرگوار او رسول رحمت وعدالت وبر فرزند عزیزاو دختر عصمت وکوثر امت