دیشب رییس جمهور در تلویزیون نزدیک دوساعت بی دغدغه چالش وسئوال جدی و وجود منتقدی از اوضاع خوب در کشور ومدیریتش گفت وبا چند وعده وتحریک احساس عوام براین که می خواهد یارانه ها را چند برابر کند وسهام عدالت وسودش پرداخت میشود
وچند کنایه به مسئولان دیگر که شیوه متداول صحبت های اوست که نمی گذارند یارانه را بیشتر کنیم وامثال آن باز بیشترین وبهترین بهره برداری را از سیمای به اصطلاح ملی برد این نه اولین بار ونه آخرین باری است
که سیما بارانت دهی ویژه به ایشان همواره سعی کرد ه فتح وفتوحات را به نام ایشان ومصائب ومشکلات به گردن دیگران بیاندازد و متاسفانه رویه عوام فریبی سیما هیچ تغییری نکرده است دراین که دولت ورییس آن حق دارد وباید از مدیریت خود دفاع کند شکی نیست و دراین که صداوسیما نیز باید زمینه آن را فراهم کند نیز شکی نیست
بلکه سخن دراین است چراهمان قدر که به حق ایشان وتیم مدیریتش بهاء داده می شود به حقوق مردمی که به خاطر سیاست های غلط وناکارامد ایشان دچار مشکلات عدیده در زندگی ومعاش گشته اند توجه نمی شود؟
چرا وقتی یک مربی معمولی یا یک مدیر باشگاه به سیما می آید تا پاسخ گوی سئوالات باشد مجری وکارشناس زبده ای چون فردوسی پور باسئوالات متعدد وی را به بحث وچالش جدی می کشد ودرکناران چند منتقد ومخالف نیز با ارتباط تلفنی وغیره به گفته های آن مدیر ومربی نقد ونقض وارد می کنند
اما در باره مباحث دیگر ومدیریت کلان کشور چنین چیزهایی را نمی بینیم ؟ و یک فرد منفعل با چند پرسش کلی برابر ریس می نشیند وبدون کمترین نقد ونظری درباره سخنانش ،عرصه سخن را تماما در اختیار رییس قرار می دهد تا هرچه می خواهد بگوید
آیا این نمی رساند که اولا مدیران دولت فقط بلد هستند به دروازه خالی گل بزنند وسیما هم فقط زمینه ساز این بازی یک طرفه وخنثی وبی خاصیت است ؟ آیا این توهین به شعور مخاطب وظلم به حقوق مردم نیست ؟
اگر بناست درسیمای مردمی هم همان حرفهایی که درجلسات ونشست های دولت گفته می شود تکرار شود دیگر چه نیازی به برنامه زنده ؟به حمدالله تریبون های مختلف دراختیار ایشان است که حرفهای یک طرفه خودرا بگوید
امیدوایم روزی صداوسیمااز این وضع ناعادلانه ویک سویه خارج شود وبرنامه هایی که نام زنده برآنها نهاده شده واقعا برخوردار از خصوصیات زنده بودن باشد
چند ماهی در رسانه هااز پایان جهان دراول دی گفتند وبالاخره دی آمد وجهان به آخر نرسید اما گمان نمی کنم خرافه پرستی وعوام فریبی به آخر رسیده باشد و سئوالی که مطرح می شود چگونه است که در دنیای مدعی علم وپیشرفت چنین توهماتی اجازه ظهور وبروز می یابند و غرب بر آن دامن می زند.؟
ورسانه های دنیای به اصطلاح علمی آن را ترویج می کنند؟ در دنیایی که گفتن برخی حقایق وواقعیت های امروز و دیروز جرم است و بسیاری از حقایق در رسانه های غربی سانسور می شوند چگونه یک سخنی بی پایه واساس ویک خرافه وخیال پردازی مسلم این گونه میدان برای جولان می یابد.
و جهانی به انتظار می نشیند که ببیند موعد موهم اتفاق خواهد افتاد ؟ در پررسی موضوع به دونکته وسئوال باید توجه کرد اول این که چرا درجهان به اصطلاح علمی چنین خرافه هایی زمینه رشد وباور پذیری ومقبولیت دارند ؟ونکته دوم چرا سردمداران سرمایه داری غرب برآن دامن می زنند؟
در پاسخ به سئوال اول باید گفت که اولا باهمه ادا و ادعاهایی که بشر امروز در رسیدن به اوج پیشرفت علمی می کند وانسان جدیدرا انسانی رشد یافته وعالم ومترقی می داند چنین وقایعی دلیل بر در جهالت بودن انسان جدید است.
ونشان می دهد که علم جدید نتوانسته خلاهای معرفتی انسان را پر کند وگرچه ابزار وآلات وتکنیک را در اختیار او قرار داده و او را در ظاهر قوی تراز گذشته نموده اما درد اصلی انسان را درمان نکرده است.
وسئوالات اساسی انسان را پاسخ نداده بلکه آن را سرکوب کرده و یا با درگیرکردنش درغفلت مدام ومستمر به نوعی بشر را تخدیر کرده است و همچنان که بشر عصر حجر به شرک وخرافه پناه می برد تا شاید جان جاویدان طلب خودرا آرام کند.
بشر عصر ارتباطات و تکنیک نیز همان راه را می رود و همچنان دنبال خرافه وخیال است و این دلیل بر عقب رفت بشر است بنابراین بی توجهی به نیاز حیاتی انسان به ایمان و معنویت ودین حقیقی برخلاف آنچه که علم جدید پرستان تبلیغ وترویج می کنند.
نه تنها موجب رشد عقلی نمی شود که انحطاط وارتجاع فکری و فرهنگی را به بار می آورد نیاز به دین و معنویت وایمان ناب در فطرت و ذات انسان نهاده شده است واگر دین و معنای اصیل و ناب به او ارائه نشود به سراغ معنویت کاذب وخرافه وخیال خواهد رفت.
بنابراین خبط وخطای بزرگ دنیای جدید در به حاشیه و انزوا راندن معنویت وحقیقت آشکار می شود.
اما در پاسخ به سئوال دوم باید گفت که اولا سرمداران جهان جدید گرچه از دین و معنویت اصیل گریزان هستند و آن را بایکوت می کنند اما پشت وپناه خرافه وعوام فریبی هستند و این می رساند که ستیز سرمایه سالاران با دین وایمان به اسم علم وعقل محوری یک دروغ بزرگ و نفاقی بیش نیست چگونه است که خرافه های بین درسراسر جهان به مدد رسانه وتکنیک غرب منتشر وتبلیغ می شود.
اما پیام پیامبران حق اندیش و حق طلب و حق گفتار به انواع حیل پوشانده می شود؟ وآخرین وکامل ترین پیام آور آسمانی آماج حقد و کینه همین رسانه ها قرار می گیرد ؟ این دلیل بر این است که غرب با خرافه وخیال بافی متوهمان مشکلی ندارد.
بلکه ماهیت عصر جدید باخرافه پیوند دارد و خود مروج خرافه پرستی است، غرب با حقیقت و دین توحیدی و عدالت محور ی که منافع سود و سرمایه اندوزیش رابه خطر می افکند مخالف است و خرافه پرستی و تحمیق مردم و در وهم وخیال بودن آنها به نفع غرب واستعمار واستحمار جدید است تا بهتر به چپاول سرمایه های مادی و معنوی آنها بپردازند
در کنار این موضوع دلیل دیگری که غرب را ترغیب می کند که رسانه اش را برای پشتیبانی از ترویج این خرافات به صحنه آورد تضعیف اصل اعتقاد به معاد ورستاخیز است غرب با روش مکارانه چوپان درغگو ابتدا ذهن ها را معطوف به موضوع آخرالزمان و وقوع رستاخیز می کند.
و و قتی چنین اتفاقی درعالم واقع رخ نداد طبیعی است که بعد از مدتی اصل موضوع لوث می شود وانکار خواهد شد در واقع با ساختن ذهنیت کاذب وقلابی می خواهد یک حقیقت مسلم و موعود همه انبیاء الهی را در وذهن هاو ضمیرها بی ارج و قرب کند و باور به معاد را در دلها متزلزل سازد .
جنون جهان را گرفته است
دل زمین از زمان گرفته است
انسان خدای عصیان و شرگشته است
ز شیطان هم شیطان تر گشته است
چشم ها شرمنده از دیدن دجاله ها
چشمه ها خشکیده از غیبت در دانه ها
دل ها اسیر دست خیرگی
قلب هاغرق غرور وتیرگی
سنگ ها آب شد از خجلت کردار انسان
خاک می کند آرزو کاش سنگ می شد انسان
کجایی ای امیر عشق ومعنی وامید ؟
کجایی ای بر آسمان ایمان تو خورشید ؟
تا بشکنی دست های دسیسه
تا بگیری دست های پرشکسته