چندروز پیش در خیابان می رفتم یکی از جوانان مسجد را دیدم گفت حاج آقا سئوالی داشتم اگر کسی که فرضا در کبابی کار می کند ومی داند گوشت هایی که مورد استفاده قرار می گیرد گوشت مردار یا حیوان ناسالم است دراین باره مسئولیتی دارد واگر سکوت کند کسبش حرام است ؟گفتم بله اگر مطمئن است او هم مسئول است وکسبش مخلوط به حرام می شود
این سئوال باعث شد تا درد لهای آن جوان را بشنوم او می گفت حاج آقا خودم هم حس می کنم خطا می کنم ودچار عذاب وجدان هستم ونمی دانم چه کنم از طرفی خیلی جاها وضعیت همین است از طرف دیگر کار دیگری بلد نیستم واز بیکاری ومحتاج ماندن زن وبچه ام می ترسم ،این گوشه ای از آلودگیها وتقلب کاریهای است که امروز در بسیاری از کسب وکارها رخ می دهد وبسیاری از کسب ها را آلوده به حرام کرد ه است
براستی چرا باید وضعیت فرهنگ واقتصاد جامعه چنین باشد که کسب حلال در آن مشکل باشد ؟از طرفی بی توجهی به فرهنگ دینی و ایمان مردم و توجه تمام به دنیا باعث شد ه است که بسیاری به دنبال کسب سود وسرمایه از هرراه باشند واز طرف دیگر بی انظباطی وبی تدبیری در امور وگرانی وتورم وفشار اقتصادی باعث شده است که کاسبان برای ارائه ارزان محصول در کیفیت آن دخل وتصرف ظالمانه کنند وحرام وغیر ماکول را به خوردمردم مسلمان بدهند.
آن وقت آثار این غذاها واین کسب ها چه خواهد شد ؟ومسئول این وضعیت چه کس وکسانی هستند ؟ این وضعیت نتیجه دلخوش شدن به برخی ظواهر اسلامی وغفلت از عمق مسائل ومشکلات و فساد های دامن گیر جامعه است امروز به ظاهر مدیران هریک به نحوی گرانی وافسار گسیختگی اقتصادی جامعه را توجیه می کنند اما نمی دانم در پیشگاه الهی هم می توانند چنیین بهانه تراشی هایی بکنند ؟
صداو سیمایی که دائم از بحران اقتصادی اروپا می گوید وبرای شهروندان یهودی ومسیحی اروپایی دلسوزی می کند هیچ از فرزندان مسلمان کشور خود خبر دارد که از طرفی برای حفظ دین خود واز سوی دیگر اداره خانه وخانواده خود با چه مشکلات جسمی وروحی درگیر هستند ؟وخواسته ونخواسته خود وخانواده خود را دچار حرام وعواقب آن می کنند ؟ و آیا مبلغان ومتولیان دینی آن اندازه که برای ادای وظیفه زکات ودیگر انفاقات دینی تبلیغ می کنند برای کسب حلال با گفتار وبالاتراز آن با اعمال خود هم تلاش می کنند ؟
عزیزان حرص ولعی که امروز در جامعه برای کسب ثروت ایجادشده وآشتفه بازاری که به خاطر سیاست های غلط وبی تدبیری به وجود آمده است جامعه اسلامی را ازدرون دارد از سرمایه های اصیل دینی وانسانی تهی می کند ،امام می فرمود که نتیجه تلاشها باید تربیت انسان باشد براستی با این وضعیت وبا این رزق وروزی ها انسانی متولد وتربیت خواهد شد ؟
1- امام صادق (ع )به عنوان شارح و مفسرومبین اصلی مکتب شیعه شناخته می شود گرچه مکتب شیعه با پیامبر (ص )آغاز می شود و در واقع تشیع همان اسلام اصیل است که بانزول وحی وآیات الهی شکل می گیرد اما با رخنه انحراف در خط سیر اسلام بعد ازپیامبراکرم (ص) وتدوین اسلام قلابی در کنار اسلام اصیل و به حاشیه راندن ارکان اسلام ناب، تا مدتها حقایق بلندی ازدین اسلام ازدسترس مومنان دورنگه داشته شد تا این که در زمان امام صادق (ع) فرصتی حاصل شد تا حقایق پنهان خصوصا درباره مساله مهم امامت توسط این امام همام بر همگان آشکارشود
2-اما این امام بزرگوار نیز مثل اجداد طاهرینش میان مسلمین وحتی شبعیان مظلوم است ظلم یک عده همان بی اعتنایی به مقام بلند علمی ومعنوی وملکوتی ایشان است که به جای رجوع به دریای علم ومعرفت این عالم الهی که متصل به غیب و یقین است دست به دامن کسانی شده اند که خود در حبس حدس وظن وگمان هستند
وبه تعبیر خود آن امام بزرگوار وقتی در مسجد دیدند که مرذم به گرد ابوحنیفه جمع شد ه اند فرمود : اینان دریا را رها کرده اند وبه پارچه ای خیس پناه آورده اند تا عطش خودرافرونشانند وحضرت همان جا ابوحنیفه را نفرین کرد که از کسانی است که صد عن سبیل هستند و مردم را از راه خداوند بازمی دارند
اما ما شیعیان وعالمان شیعی نیز در حق این بزرگوار جفا می کنیم چرا که سالهای طولانی است فقط بر جنبه فقهی احادیث امام صادق تکیه و تاکید می شود واز احادیث کلامی و تفسیری وعرفانی غفلت می شود .امامی که قبل از انکه فقیه باشد مفسر قران و وحکیم و عارف واصل است فقط به عنوان یک عالم فقیه معرفی می شود
درحالی که کرامات عرفانی آن حضرت ونکته های ناب قرآنی وسخنان حکیمانه آن حضرت شخصیتی فراتر تر از یک فقیه را جلوه گراست کافی است که کسی در حدیث معروف بصری که از امام صادق نقل کرده تامل کند تا ببیند خلاصه سیر وسلوک و آداب عرفان درآن مطرح شده است درآن حدیث که حضرت ضمن توصیف علم حقیقی وبیان این که علم نوری است که خدا دردل بندگان خاص می اندازد شرایطی را برای به دست آوردن چنین علمی بیان می کند که در واقع تبیین عصاره عرفان واخلاق است .
3-از آنجا که شیعه به مکتب جعفری شناخته می شود به این نکته هم اشاره کنم که در سالهای اخیر عده ای با طرح قرائت های مختلف ازدین جفاکارانه تشیع وتسننن را دو قرائت درعرض هم از اسلام برشمردند وبه هرد و یک درجه اعتبار وارزش دادند
و با چشم پوشیدن براین مساله واضح که تشیع متصل به یقین وعلم لدنی وخدادادی ائمه اطهار است درحالی که تسنن مجموعه ای از ظن وگمان های انسان های متو سط است تفاوت ماهوی وگوهری این دورا از جهت ارزش علمی نادیده گرفتند
درواقع اینان یقین را با شک وظن در یک مرتبه قرار دادند وهمین دلیل سستی سخنشان بود تفاوت تشیع وتسننن به دونوع قرائت نیست بلکه به دوروش برای رسیدن به حقیقت است تشیع روشی است که برعلم وعالمان اهل یقین یعنی ائمه طاهرین تکیه می کند که نشانه های یقین در گفتار.رفتارشان واضح وآشکاروفراوان است وتسنن روشی است که درپیمودن را ه علم ودین بر عصای گمانه زنی وعلم ناقص بشری وظن فقیر افرادگرفتار جهل وخطا تکیه دارد
آقای عباسی در تحلیلی درباره رنگ آبی وقرمز در فوتبال آورده است که این دو نماد دو حزب جمهوری خواه ودمکرات آمریکاست و در واقع فوتبال و رنگ هایش هم نوعی بازی سیاسی است که غربی ها برای ما تدارک دیده اند تبلیغ مدام دوحزب حاکم بر سیاست جهانی است ، در این که فوتبال بیش از آن که یک ورزش برای سلامت جسم وروح جامعه باشد یک مخدر وابزاری برای تخریب ارزشهای اخلاقی و چاه ویلی برای فرو خوردن امکانات وبودجه بیت المال است شکی نیست و وضعیتی که این روزها فوتبال کشور با آن روبروست این واقعیت را بیشتر به اثبات می رساند
در حالی که بسیاری از جوانان به خاطر مشکلات مادی از ازدواج که مهم ترین عامل سلامت روح وجسم است بازمانده اند میلیارد ها تومان به پای بازیکنان فوتبال ریخته می شود در حالی که بیشتر جوانان از کم ترین امکانات فرهنگی سالم محروم هستند بودجه های کلان وسرمایه ها ی کشور صرف قرداد با فلان مربی خارجی وبهمان بازیکن می شود ساعت ها برنامه روی آنتن می رود وساعت ها وقت مفید به راحتی در نگاه به توپ وتور به هدر می رود
جوانان احساسی تحت تاثیر فرهنگ کاذب فوتبالی از دورترین نقاط خود را به تهران می رسانند تا یک بازی را ببینند وچه بدرقه ای هم از آنها می شود باسنگ وکلوخ وبا دست وسر شکسته عازم خانه می شوند این ها همه نشان از مضرات وسرمایه سوزی های بازی فوتبال برای جامعه دارد براستی کدام درد های جامعه با فوتبال دوا می شود که این همه کوچک وبزرگ مسئول وغیر مسئول برای آن سر ودست می شکنند.
و به نظر می رسد سخن آقای عباسی درست است اما ایشان هم به سطح قضیه اشاره کرد ه است به نظر حقیر رنگ سرخ وآبی فراتر از نماد دوحزب آمریکا نماد دو رنگ آتش است ومی دانیم که آتش جنس جن است وشیطان هم از جنس جن و از آتش است بنابراین بازی رنگ سرخ وآبی یک بازی ابداع شیطان است که ظاهر و باطن آن بیش از همه در خدمت شیطان است شیطان می خواهد سرمایه های مارا از ما برباید وچه سرمایه ای ارزشمند تر از جوان وجوانی ،او می خواهد دارایی های ما را به پای غفلت وبی دردی بریزد .
وچه ساعاتی غافلانه تر از ساعات در گیر شدن در تماشای مسابقه فوتبال خصوصا وقتی با آتش تعصب بر افروخته شود و هر کس طرفدار تیمی باشد وجان وجوانیش را به پای آن بریزد مخاطب این نوشته بیش ازهمه جوانان عزیز هستند که کمی تامل کنند که وقت ونیرو وجوانی خود را کجا وچگونه مصرف می کنند .
نگویید هرچه باشد از اعتیاد وفساد های دیگر بهتر است که پشتوانه اعتیاد و فساد و ظلم همین امثال فوتبال است سیاست بازان بین اللملی مارا با مخدر فوتبال وامثال آن بی درد وبی حس می کنند تا ظلم ها وفساد ها را نبینیم تا ارزش های انسانی خود را نشناسیم تا خلاقیت واحساسمان در بند تار عنکبوتی تور وجام جادوی توپ باشد تا غضب وغیرت خود را به جای مقابله با دشمن درون وبیرون در هیجانات کاذب هدر دهیم .
جمعه جادوی جلادان گشته ایم
آهوی رام صیادان گشته ایم
جمعه، جمعی بی سامان گشته ایم
امتی دورازامام وایمان گشته ایم
جمعه ،جمله معنی از زندگی
جمع گشته ای وای از این خیرگی
جمعه جانها از پاکی سوا
دلها زرسم عشق بازی جدا
عقل ها آخور گله های غفلت است
نفس ها آغل نفس های بی همت است
جمعه یاد جوانی فطرت به خبر
جمعه یاد قرآن وعترت به خیر
جمعه پرده گیر از حجاب جان جهان
تابگیرد جان نو تن های ناتوان
تا بگردد زمین دور مهر زمان
تا در خشد روی خد ا در آسمان
به تعبیر شهید بهشتی هر کسی خط دارد دشمن دارد وانقلاب اسلامی که خط وفکر ومکتب جدیدی در دنیا ارائه کرد ه است که منافع خیلی از قدرت ها را به خطر افکنده دارای دشمنان زیادی است واز لوازم هوشیاری انقلابی توجه به دشمن وترفندها وتوطئه های اوست اما گاه این توجه دچار آفاتی می شود که به برخی اشاره می کنیم
1-اولین آفت توجه افراطی وغیر معقول به دشمن آن است که دشمن موفق شود شما را در منطق خود با خود شریک سازد یعنی همین که برای مقابله با دشمن به روشی که او عمل می کند رو بیاوریم واین مهم ترین خواست دشمن است از شیطان دشمن اصیل وقدیمی انسان گرفته تا دشمنان های بزرگ وکوچک دیگر فرضا روش دشمن در برخورد باشما تکیه بر دروغ وفریب است
همان که شیطان در دشمنی با حضرت آدم به کار برد وگفت اگر از درخت ممنوعه بخوری یا فرشته یا جاودان خواهی شد حال اگر کسی یا جمعی برای مقابله با دشمن متوسل به دروغ شود در روش پیروی از دشمن کرد ه است وپیروی از روش کم کم به پیروی از هدف نیز خواهد کشید
امروز رسانه های استکباری که دشمن انقلاب ومردم هستند محور تبلیغات خود را دروغ وجعل واقعیت قرار داد ه اند اما آیا مانیز در مقابله باید روی به دروغ آوریم ؟دروغ درباره واقعیات جامعه خود ودشمن ؟دروغ به مخاطبی که به ما اعتماد کرده وسخن مارا حقیقت می پندارد؟ آمار دروغ؟ ودروغ درباره برخی مسلمات وواقعیات غیر قابل انکار ؟این روش به هر توجیه که صورت بگیرد پیروی ناخواسته از دشمن وبه نفع اوست
2-دومین آفت غفلت از خویش وجامعه خود ودر گیر شدن با ضعف های جامعه رقیب ووضعیت دشمن است که این هم در نهایت به نفع دشمن تمام می شود چرا که فرد یا جامعه یا رهبران فکری فرهنگی وقتی از خود ودرون غافل شدند ضعف ها ونقص های خود را نخواهند دید وراههایی که به تضعیف خود منجر می شود را همچنان ادامه خواهند داد ودر نهایت جامعه را به سقوط خواهند کشاند
همان که خواسته دشمن است تبلیغات وتکیه افراطی چند ماهه اخیر سیما بر ضعف ومشکلات جوامع اروپایی وغفلت از انبوه مشکلات داخلی نمونه بارز این آفت است مدیرانی که آسوده از نقد ونظر امثال سیما که وظیفه نظارت بر عملکرد دولت را دارند همچنان بر رویه های غلط پا می فشارند و متاثر از روش دوستان نادان بیشتر در دامن توهمات ناشی از ضعف وعیب جوامع رقیب وبی عیب ونقص بودن جامعه خود غرق می شوند ،حضرت امیر در بیان بلندی فرمود بهترین دوست کسی است که عیوب آدمی را به او متذکر شود،ونتیجه این بیان حکیمانه آن است که پوشاندن ومتذکر نشدن نسبت به عیوب ونواقص خواسته دشمن است
3-سومین آفت دشمن محوری وتوجه افراطی به دشمن سکوت برخی بزرگان در قبال نارسایی ها واشتباهات مسئولان است سکوت کسانی که جامعه چشم وگوش به زبان وعمل آنها دوخته است به بهانه عدم سو استفاد ه دشمن بر بسیاری از ندانم کاریها واشتباهات وبی عرضگیهای مدیریتی در کشور با دیده اغماض نگاه می شود
ود راین بخش بزرگان حوز ه دانشگاه وسایر معتمدان مردم مسئولیت بزرگ وحساسی دارند وسکوت ومماشات بی اندازه هم باعث جری تر شدن عاملان ومدیران خطاکار خواهد شد وهم باعث سلب اعتماد مردم از بزرگانی که از آنها انتظار نقد واصلاح وافشاگری دارند که باز درنهایت به نفع دشمن اصلی تمام خواهد شد وپشتوانه های مردمی نظام سست خواهد گردید گلایه ای که در ایام تبلیغ به عینه بارها از زبان مردم شنیدم که نسبت به سکوت وبی تفاوتی برخی بزرگان نسبت به وضعیت جامعه ومشکلات اقتصادی وغیره معترض ونگران بودند