1-ماه رمضان روبه اتمام است ماهی که با روزه داری به عنوان سنبل صبر با قرآن کتاب هدایت وفطرت با قدر شب نزول رحمت وسلام وبا مولا علی اما م مظلومیت وانسانیت  پیوند خورده است خوشا آنان که روزه دار حقیقی بودند وامروزشان صابرتر وآرامتر از دیروز است خوشا آنان که قاری ومونس حقیقی با قرآن بودند وامروز دلهاشان بیشتر ازدیروز با کلام الهی وپیام محمدی مانوس گشته است

وخوشا آنان که قلبشان وجانشان لیاقت حس وحضور سلام خداو ملائک راداشت وامروز قلب و روح وایمان و زندگیشان سالمتر ومبارکتر از دیروز است وخوشا آنان که با ناله ورنج ها وغربت های مولای دوعالم در شبهای رمضان همنوا بودند ودلهاشان امروز بیشتر ازدیروز با  تولا وتبرای علوی گره خورد ه است بهتر از دیروز علی ودردهایش علی وفضائلش علی ودوستانش  علی ودشمنانش را می شناسند وبیشتر ازدیروز با علم وعدالت وانصاف وصبر آشنا هستند و بهتر ازدیروز  جهل و حماقت وظلم  را می شناسند خوشا آنان که صادقانه وکامیاب به استقبال عید فطرت وپاکی می روند

2- ولی گاه نشانه های تلخی در گوشه وکنار جامعه خصوصا عرصه سیاست ظاهر می شود که علامات خوشایند وامید بخشی نیست نشانه هایی که حکایت از آن دارد که گویا بر برخی از به ظاهر متدینین که سختی روزه وتشنگی وگرسنگی رانیز چه بسا تحمل کرد ه اند ازبرکات ماه رمضان واز معرفت های رمضان حظ ونصیب وبهره ای عاید شان نشد ه است واین درد دیرین جامعه ماست که سالهاست که از قرآن وخلق محمدی وعدالت علوی وسلام و صبر مرتضوی می گوییم ولی به جای نزدیک شدن به باطن این معارف هروز از آن دور  ودورتر می شویم در نیمه رمضان  بارها یاد رنج های تنهاترین سردار ،امام حسن مجتبی را میکنیم از شماتت قومی جاهل وعهد شکن به آن امام همام وغریب می گوییم بر شعار پوشالی (مذل المومنین) خوارج دوره ایشان  می گرییم

هر سال از غربت وغمهای قلب مبارک علی ازظلمهای امت و مردمان جاهل مقدس برعلی از خوارج وشعارهای تهی از شعورشان می گوییم از( لئن اشرکت لاحبطن عملک) خوارج خطاب به عصاره ایمان وتوحید و تقوی امام مظلوم متقین می گوییم وبر صبر عظیم امام شجاعت وحلم امیر مومنان می گرییم وکلام ایشان را به یاد می آورییم که( واصبر ولایستخفنک الذین لایوقنون)، صبر کن واز توهین و سبک سری افراد خالی ازیقین مضطرب نشو، از قدر ورحمت وسلام می گوییم از خلق عظیم مصطفی می گوییم اما دریغ ودرد در عمل برخی از ما همچنان راه خوارج می رود همچنان بر پیروان علی تهمت وتهتک روا می دارد وهمچنان سرداران زمان را شماتت می کنند

 نمونه آن برخوردی است که برخی به ظاهر مدعیان ولایت با یاردیرین و دیروز و امروز ولایت وانقلاب و رهبری ،عالم صبور وحلیم و حکیم انقلاب آیت الله هاشمی داشتند به کسی ضد ولایت فقیه گفتند که همه می دانیم در زمانه بحران  و رحلت امام بزرگوار ، او مهم ترین شخصیتی بود که با گواهی وشهادت تاریخی خود از امام درباره رهبر معظم انقلاب  باعث شد قلب خبرگان به انتخاب صحیح هدایت شود، به کسی که زندگی وجوانی و عمر خود را وقف نظام ولایی نموده است وبه تعبیر رهبر انقلاب بارها تامرز شهادت پیش رفته است ،این ها درد هایی است که جامعه مدعی علی وعدالت وقرآن وکرامت از آن رنج می برد ونمی دانم چه وقت بر این درد ها فائق خواهد آمد  وچگونه ؟

 






تاریخ : شنبه 91/5/28 | 8:3 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

خداحافظ ای لحظه های ناب دعا

خداحافظ ای شب های رحمت ولطف وعطاء

خداحافظ ای روزهای پر مهر ووفا

خداحافظ ای افطار های باصفا

خداحافظ ای سحر های بی روی وریا

خداحافظ ای ماه ایمان ومعنا وبندگی

خداحافظ ای روزها وشبهای دلدادگی

خداحافظ ای تجلی اسماء خدا

خداحافظ ای ماه  قدر و قرآن ومرتضی

خداحافظ ای ماه معراج اولیاء

خداحافظ ای حامل اسرار کبریاء

 






تاریخ : پنج شنبه 91/5/26 | 7:49 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

ای خدای قدر وقرآن اقرار می کنیم که قدر تورا نشناختیم

 (و ماقدروالله حق قدره )

ای خدای ملائکه وروح اعتراف می کنیم که قدر خود رانیز ندانستیم وبه خود ظلم کردیم

(ربناظلمنا انفسنا وان لم تغفرلناوترحمنا لنکونن من الخاسرین )

ای خدای سلام واذن وامر قلبمان  را با گناه بیمارساخته ایم وجان را با نافرمانی مضطرب به حرمت این شب  اطمینان وآرامشمان  بخش

(امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء)

ای خدای ماه و قدر و  زمان ،فرصت های خود راباجهل وسستی سوخته ایم برکت وحیات وخیری از جنس قدر بر زندگیمان  بخش تا  حیاتی دوباره یابیم  

   ( لیله القدر خیرمن الف شهر )

خدایا غم ها امید وشوق را از دل گرفته از غصه های نفسانی آزادمان  کن که تو غمگسار بیقرارانی

( ونجیناه من الغم )

خدایا درشک وشکست سرگردانیم با یقینی زلال وایمانی آسمانی جان متحیرمان  را نجات ده که تو نجات بخش مومنانی

 ( وکذلک ننجی المومنین ) 

خدایا گذشتگان وصاحبان حق  بر ما  را ببخش وبیامرز

(رب اغفرلی ولوالدی  وللمومنین یوم یقوم الحساب ) 

خدایا همراهانی نورچشم وامید دهنده به دلهامان  عطا کن

(واجعل ازواجنا وذریاتنا قره اعین ) 

خدایا برعلم ومعرفتمان  بیفزا

(رب زدنی علما )

خدایا درسایه ایمان به تو عزتمان  بخش که عزت فقط از ان تو و مومنان به توست

(ولله العزه ولرسوله وللمومنین )

خدایا توفیق وکرامتی ده که همواره نام ویادت اطمینان دهنده قلبمان باشد که یادت ساحل  آرامش دلهاست 

 (الابذکرالله تطمئن القلوب )

خدایا با نیکان بمیرانمان 

(وتوفنا مع الابرار )

 خدایا از عذاب نجاتمان  ده ودر دنیاوآخرت حسنه عطایمان  کن

 (ربنا آتنا فی الدنیا حسنه وفی الاخره حسنه وقناعذاب النار )

خدایا بر محمد وال محمد درود فرست

(اللهم صل علی محمد وآل محمد )

خدایا تقدیرمان  را بافضل وعفو وکرمت رقم زن نه عدلت که طاقتش را نداریم وبی فضل ویاریت ناتوانیم ونالایق

(ولولا فضل الله مازکی منکم احد )



 







تاریخ : جمعه 91/5/20 | 5:17 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

با مولا علی هم قدرت پرستان کافر  دشمنی ورزیدند که معاویه وعمروعاص  ریاست این باند را به عهده داشتند وهم کسانی که علی  ودین را برای دنیای خود می خواستند

 که زبیرو طلحه سردمدار این جریان بودند وهم جاهلانی که علی  ودین را تابع جهل خود می خواستند که خوارج نمود بارز این جریان است 

 اما نکته مهم این که دو دسته اول قدرت پرستان ودنیا طلبان با وجود عده وعده دربرابر علی شکست خوردند واین جبهه جهل وحماقت بود که فرق علی راشکافت .

معاویه وعمروعاص اعتقادی به دین نداشتند  (این را بعدها معاویه بعداز به دست گرفتن قدرت کامل به صراحت گفت که برایش دین مردم مهم نیست )وبا علی به عنوان پرچمدار اسلام حقیقی می جنگیدند

طلحه وزبیر هم دین را برای دنیا می خواستند ولی خوارج عابدان ودینداران کج فهمی بودند که ایمان را بی علم وتعقل می دیدند ودربرابر جامعیت علی که عقل وعلم وایمان راباهم داشت ایستادند  .

آنها فهم سطحی وجاهلانه ومتعصبانه خودرا با درک عمیق وعالمانه  وعادلانه علی نمی توانستند تطبیق دهند وبه خاطر روحیه استبداد وخودبینی به جای اصلاح وارتقاء خود، علی آن آینه حقیقت وعدالت ودینداری  را شکستند.

 از برخود و تضاد علی علیه السلام با خوارج حداقل دونکته مهم قابل استنباط است

نخست آنکه حکومت حقیقتا دینی وحکومت علوی از مهم ترین دشمنانش برخی دینداران وظاهربینان متحجر خواهند بود واز معیارها برای شناخت حکومت دینی اصیل وعلوی دشمنی ودوری آن حکومت از اهل ظاهر وافراطی گران به ظاهر مذهبی است 

 کسانی که به اندک بهانه حکم تکفیر وتفسیق صادر می کنند همچون خوارج که مرتکب کبیره را کافرمی دانستند .

 حضرت امیر درتوصیف خوارج فرمود :

سُیُوفُکُمْ عَلى عَواتِقِکُمْ تَضَعُونَها مَواضِعَ الْبُرْءِ وَالسُّقْمِ، وَ تَخْلِطُونَ مَنْ اءَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ یُذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ اءَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه رَجَمَ

الزّانِیَ الْمُحْصَنَ ثُمَّ صَلَّى عَلَیْهِ، ثُمَّ وَرَّثَهُ اءَهْلَهُ، وَ قَتَلَ الْقاتِلَ وَ وَرَّثَ مِیراثَهُ اءَهْلَهُ، وَ قَطَعَ السّارِقَ

وَ جَلَدَ الزّانِیَ غَیْرَ الْمُحْصَنِ، ثُمَّ قَسَمَ عَلَیْهِما مِنَ الْفَیْءِ، وَ نَکَحَا الْمُسْلِماتِ، فَاءَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه بِذُنُوبِهِمْ، وَ اءَقامَ حَقَّ اللَّهِ

فِیهِمْ، وَ لَمْ یَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلامِ، وَ لَمْ یُخْرِجْ اءَسْماءَهُمْ مِنْ بَیْنِ اءَهْلِهِ.

شمشیرهاى خود را بر دوش نهاده ، بر سر بیگناه و گناهکار فرود مى آورید و گناهکار و بیگناه را با هم در مى آمیزید. و خود مى دانید، که

رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله ) کسى را که مرتکب زناى محصنه شده بود، سنگسار نمود. سپس ،بر او نماز کرد

و میراثش را به کسانش داد. قاتل را کشت و میراثش را به کسانش داد. دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد ولى ، سهمى را که از

غنایم نصیبشان مى شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنان مسلمان ازدواج کنند.

رسول الله (صلى اللّه علیه و آله ) آنان را به سبب گناهى که مرتکب شده بودند، مواخذه کرد و حدّ خدا را بر ایشان جارى ساخت ولى از

سهمى ، که اسلام برایشان معین کرده بود منعشان ننمود و نامشان از میان مسلمانان نزدود.                 خطبه 127 نهج البلاغه

 

نکته دوم این که اتفاقا خطرناک ترین دشمن حکومت دینی وعلوی نیز از جنس خوارج است چون مسبب قتل علی این ها شدند علی به

دست به ظاهر دینداران وعابدان وقاریان کشته شد نه به دست معاویه وعمروعاص بنابراین چالش حکومت علوی از درون است 

برابر متحجران که با حماقت خود حکمیت راتحمیل می کنند وبا تیغ  جهل وتعصب کورشان فرق علی را نشانه می گیرند .






تاریخ : چهارشنبه 91/5/18 | 3:51 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

 

این روزها روزهای غربت وعسرت وتنهایی علی است امت پیمان شکسته وفرمان مولا نمی برد نه خطبه علی نه فریاد علی ونه خواهش ودرخواست علی کارساز نیست مردم چون جامه کهنه ای شده اند که  مولا از هرطرف برآن وصله می زند از طرف دیگر دریده می شود

کَمْ أُدَارِیکُمْ کَمَا تُدَارَى الْبِکَارُ الْعَمِدَةُ وَ الثِّیَابُ الْمُتَدَاعِیَةُ کُلَّمَا حِیصَتْ مِنْ جَانِبٍ تَهَتَّکَتْ مِنْ آخَر (خطبه 69/نهج البلاغه )

کسانی که بنا بود یار وهمراه ومددکار او برای درمان کردن دردهای  وزخم های امت پیامبر باشند خود درد بی درمان علی گشته اند

  وَ إِلَى مَنْ أُرِیدُ أَنْ أُدَاوِیَ بِکُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِی (خطبه 121/نهج البلاغه )

این روزها روزهای تنهایی بی انتهای مولا ست یاران صدیق ودلاوران نامی علی هم دیگر نیستند افسر رشید علی مالک اشتر با زهر کین ومکر معاویه به شهادت رسیده عمار یار باوفای علی کشته تیغ جور وجفای دشمنان گشته است و خطبه های علی این روزها اکنده از فریاد های جگرسوز در فراق یاران است وندبه این عمار ؟علی دلها را آتش می زند

  أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ  (خطبه 182/نهج البلاغه )

وامشب آقا مهمان افطار ام کلثوم است ولی همه حرکات وحالات  آقا حکایت از رفتن وخداحافظی دارد امشب جان علی از دست مکر وکید وجهل امت آسوده می شود  بارها به آسمان می نگرد اهلبیت  نیز فهمید ه اند که گویا فاجعه در راه است پیشنهاد می شود امام حسن به جای مولا به مسجد رود ولی یقین وشجاعت وتسلیم علی چیز دیگر می خواهد ومی طلبد او به مرگ مانوس تر از کودک به پستان مادر است

 لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ (خطبه 5/نهج البلاغه )

علی وباک از مرگ هیهات علی وگریز از قضا هیهات معرفت وایمان علی از جنس یقین است واعتقاد اوست که تافرا رسیدن اجل زرهی الهی از جانش  حفاظت می کند ووقتی زمان رفتن برسد آن محافظ کنار می رود  وتدبیری کارساز نیست وتیر به خطا نمی رود.

وَ إِنَّ عَلَیَّ مِنَ اللَّهِ جُنَّةً حَصِینَةً فَإِذَا جَاءَ یَوْمِی انْفَرَجَتْ عَنِّی وَ أَسْلَمَتْنِی فَحِینَئِذٍ لَا یَطِیشُ السَّهْمُ وَ لَا یَبْرَأُ الْکَلْم (خطبه 62/نهج البلاغه )

تسلیم علی فراتر از همه دل نگرانیها رضای به قضای الهی را میطلبد و فقط خدا از اوج اشتیاق علی به دیدار رب باخبر است پس چه جای ماندن ودرنگ ،طواف مرغابیان خانه بر گردادگرد علی والتماس آنان هم تاثیری در عزم علی برای رفتن نمی کند وامت برای همیشه پدر و معلم و امام و پناه خود را ازدست می دهد کوفه به لرزه می افتد صدایی  غریب ودهشتناک می آید

فزت ورب الکعبه

آری علی رستگار شد .






تاریخ : سه شنبه 91/5/17 | 4:9 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<   <<   106   107   108   109   110   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.