دراین سالهای سخت سیاست بیشتر از همیشه دلمان برای امام  ودهه شصت تنگ شده است برای آن شناخت دقیقی که او از افراد داشت برای آن عرفانی که زهد ریاکارانه را براحتی از ایمان خالصانه جدا می کرد .

برای آن شجاعت وجسارت بی مثالی که در برابرمتحجران وتقدس مابان داشت برای منزلتی که  یاران مخلص و وفادار و سابقون انقلاب درنظرش داشتند  برای نگاه وسیع وبلندی که به عدالت داشت برای لحظه لحظه دهه شصت که لبریز از یاد و نام امام است دلمان تنگ شده است .

گرچه تازه به دوران رسیده ها ایام حاکمیت امام برقلبها را خواستند از خاطره ها بزدایند و در دل جوانان تخم تردید و تلخی نسبت به آن دوران بپاشند اما ذائقه تاریخی ملت از دوره امام مملو از شیرینی  وشکوه است .

دهه ای که در هیمنه و هیبت حضور امام بی ریشه ها ،زندان ندیده ها وطعم مبارزه وجهاد نچشیده ها میدانی برای عرض اندام نداشتند در زمانه ای که اخلاق وادب وعرفان امام تکثر و توسعه ملی وکشوری یافته بود و عطر ایمان و اخلاص در کوچه کوچه شهر استشمام می شد.

 در زمانه ای که برای قدرت یافتن کسی جرات نداشت با حیثیت دیگران بازی کند ، دوره ای که به باطن وحقیت وگوهر دین بیش از ظاهر وزینت آن توجه می شد و بازارنقش بازان و ریاکاران کساد بود در فرهنگ فرهیختگان ارج و قرب داشتند  و مقدسان نمایان  مدعی اتصال به غیب درسیطره  نگاه حکیمانه امام نای ابراز اندام نداشتند .

 دهه ای که به ظاهر زندگی ها ساده بود اما دلها دراتصال به دریای ایمان امام استغنا یی استثنایی داشت دهه ای که ارزشها تک بعدی وبلکه وارونه تفسیر نمی شد وعدالت در کنار کرامت واخلاق  معنی می یافت وکسی مقام ومرتبتی  مییافت که برای عدالت زجر وزندان کشیده است وطلسم ادعا وادا کارایی نداشت .

 زمانه ای که خون وشهادت و نبرد و جراحت نشان شجاعت بود نه پرده دری وحق کشی و چنگ بر چهره صالحان کشیدن  زمانه ای که خط مقدم و خمپاره وگلوله وسرب داغ غرور آفرین بود نه تهتک و تهمت و دروغ و دورویی  در زمانه ای که در پرتونور عالمتاب عرفان امام ورد و سحر وجادو و جنبل متقلبان رسوا و باطل و ابتر بود .

با لاخره  دهه امام دهه ای بود که  هر کسی و هرچیزی در جای خود بود کوتوله ها در مناصب بزرگ نبودند و متوهمان میدان دار عرصه نبودند در فرهنگ ،هنر اصیل ارزش داشت و جایی برای ابتذال و لودگی نبود در سیاست سابقه و مجاهدت و حکمت و تدبیر ارزش داشت و فرصتی برای فرصت طلبان نبود و نسیمی دلنشین ازمعنای دقیق عدالت که طبق  فرموده امام علی (ع) (درجای خود قرار داشتن هر چیز است)  در کشور جاری وساری بود  .

یادش به خیر

 

 

 

 








تاریخ : دوشنبه 91/5/16 | 1:0 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

امام حسن علیه السلام در شرایط سخت بعد از امامت امام علی (ع)  است با همان جامعه وهمان دشمنان مواجه است والبته تنهاتر از علی هم هست چراکه دیگر  یاران راستینی چون مالک وعمار نیز نیستند واو وارث غربت علی (ع) در آخر عمر است که فرمود این عمار ؟ این ذوالشهادتین ؟  ودراین وضعیت چه می تواند بکند غیر از تن به مصالحه دادن از طرفی با معاویه کسی که به گفته خود کاری ومسئولیتی در قبال دین مردم برای خود نمی بیند وهدفش حکومت وامارت برخلق است  روبروست  از سوی دیگر در گیر با خوارجی است  ،که دینداریشان باحماقت وجهالت پیوند ناگسستنسی دارد ودین رابرای پرورش جهالت وحماقت خود می خواهند  وازدرون جبهه خودی هم زخمی خیانت عافیت طلبان به ظاهر یار وهمراه است  که او را برای دنیا می خواهند  وحاضرند براحتی امام ودین وآخرت خود را به دنیای معاویه بفروشند امام در واقع در محاصره خیانت دوستانی چون عبید الله بن عباس ،حماقت مقدسان خوارج وخباثت شیاطینی چون معاویه است ودر این وضعیت است  که حتی راه شهادت عزت مندانه رانمی تواند انتخاب کند  که فرمود در آن صورت  یارانم مرا  کف بسته تحویل معاویه می دادند وتن به صلح دادن بهترین عمل ممکن در این شرایط است .روایت تاریخی زیر که از ارشاد دیلمی گرفته شده  وضعیت وشرایط امام حسن (ع) را کمی روشن می سازد

 حضرت امام حسن بعد از آنکه بمقام خلافت  رسید سپاهی برای جنگ با معاویه فراهم نمود کسانی  که در رکاب آن حضرت آماده کارزار گردیده برخى شیعه او و پدرش بوده و بعضى خوارج بودند که براى کینه با معاویه آماده جنگ شده بودندوبرخی فرصت طلب ، طولی نکشید خوارج سپاه امام ،حکم تکفیر حضرت امام مجتبى را صادر کرده اطراف خیمه او را گرفته و اموالش را به یغما برده تا جانماز را از زیر پاى آن حضرت کشیدند در تاریکی مردى از بنى اسد بنام جراح بن سنان پیش آمده عنان استر حضرت را بدست گرفته گفت اللَّه اکبر تو هم مانند پدرت مشرک شدى آنگاه با عصاى تیغ‏دار که در دستش بود بر ران مبارک حضرت زد و شکافت چنان که باستخوان رسید،  همزمان با این حوادث سران قبائل  به معاویه پنهانى نوشتند که ما حاضریم از تو اطاعت کنیم و گوش بفرمان باشیم و ضمانت نمودند بمجردى که با لشکر معا ویه ملاقات نمایند فرزند زهرا را تسلیم دست او کنند و یا در اولین فرصت او را بقتل رسانند. ازطرفی به امام حسن خبر رسید که معا ویه  نامه براى عبیدالله بن عباس  فرمانده سپاه امام ارسال داشته  و او را بجانب خود دعوت نمود و ضمانت کرد که هزار درهم باو بدهد و اضافه کرده بود نیم آن را بزودى مى‏فرستم و نیم دیگرش را هنگام ورود بکوفه خواهم پرداخت.

(ارشاد القلول ترجمه خراسانی ص350-355)

 

 






تاریخ : شنبه 91/5/14 | 4:21 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

تاکی در پرده می مانی ؟

تاکی از پشت ابر می تابی؟

ریاکاران حق ناشناس

نا ن نامت می خورند ای دل شناس

بی هنر های هرزه گو

می فروشند دین با دروغ مهر تو

مگر بیمارتو لب بسته نیست ؟

پس فاش کن اسرار آن که باتو نیست 

نام تو  راز اهل نیاز است

یادتو در دل پر سوز وگداز است

نام تو ذکر زبان بی صداست

یادتو زینت قلب باخداست

نام تو  با خلوص وبی ادعایی است

یادتو با خلوت وبی ریایی است

نام تو با گریز از خود نمایی است

یادتو با عبور از خود ستایی است

                  






تاریخ : جمعه 91/5/13 | 3:43 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

پریشب تلویزیون خانه مان یکدفعه سوخت ابتدا کمی ناراحت شدم ولی وقتی فکر کردم که مدتی از دست سریال های بی محتوا وضعیف وسطحی سیما راحت می شویم حس خوبی به هم دست داد سیمایی که چند سال پیش با بهره گیری درست از هنرمندان اهل فن خصوصا در ماه مبارک رمضان توانسته بود مخاطبین بسیاری را به سمت خود جلب کند وخاطره خوشتری را از ماه مبارک رمضان در ذهن مخاطبین به جای گذارد یکی دوسالی است که بدجوری دچار افت کیفیت وتنزل در فرم ومحتوا شد ه است دیگر حتی نشانی هم از سریال های فاخری چون (صاحبدلان )نیست دیگر اثری هم از طنز های دلنشینی چون (خانه بدوش )نیست سیما اسیر دست سیاست های مدیران وبرنامه سازانی شد ه است که کمترین آشنایی باهنر وکم ترین دغدغه را نسبت به مخاطب دارد در وضعیتی که جامعه دچار مشکلات مختلف اقتصادی وغیر اقتصادی است سیمایی که گویا درهپروت زندگی می کند نه هم دردی  با مردم در بیان اخبار وگزارش از جامعه دارد نه قدری از آلام مردم را با آثار هنرمندانه ومفرح وپرمحتوا کم می کند تنها هنر سیما دراین روزها بحرانی نشان دادن عالم وادم است از اروپا گرفته تا سایر نقاط دنیا واما درباره مشکلات داخلی سر خود رادر برف بی خیالی وبی مسئولیتی فرو برد ه است بی کاری یک اسپانیایی درد دل یک شهروند اروپایی در صدر گزارشات سیما قرار دارد ولی دریغ از یک گزارش وخبر وتحلیل از مشکلات روزمره وطاقت فرسای مردم و روزه دارانی که حرمت وعزت وارزش انسانیشان در پای ندانم کاری وبی عرضگی ومدیریت متوهمان از خود راضی هروز لگدمال می شود ،سیماامروز در محضر مردم وپیشگاه الهی شرمند ه شرمنده است نه با مردم همدردی می کند ونه التیامی بر درد هایشان می نهد .






تاریخ : پنج شنبه 91/5/12 | 2:33 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

توصیف جامعه جاهلی  قبل از بعثت پیامبر اکرم (ص) از زبان امیر مومنان علی (ع)

 النّاسُ فِى فِتَنٍ انْجَذَمَ فِیها حَبْلُ الدّینِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوارِى الْیَقینِ، وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْاءَمْرُ، وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِىَ الْمَصْدَرُ فَالْهُدى خامِلٌ،

وَ الْعَمى شامِلٌ. عُصِىَ الرَّحْمنُ، وَ نُصِرَ الشَّیْطانُ، وَ خُذِلَ الْإ یمانُ، فَانْهارَتْ دَعائِمُهُ، وَ تَنَکَّرَتْ مَعالِمُهُ، وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ، وَ عَفَتْ شُرُکُهُ.

اءَطاعُوا الشَّیْطانَ فسَلکَُوا مَسالِکَهُ، وَوَرَدُوا مَناهِلَهُ، بِهِمْ سارَتْ اءَعْلامُهُ، وَ قامَ لِواؤُهُ فِى فِتَنٍ داسَتْهُمْ بِاءَخْفافِها، وَ وَطِئَتْهُمْ بِاءَظْلافِها وَ قامَتْ

عَلى سَنابِکِها، فَهُمْ فِیها تائِهُونَ حائِرونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِى خَیْرِ دارٍ وَ شَرِّ جِیرانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ، وَ کُحْلُهُمْ دُمُوعٌ، بِاءَرْضٍ عالِمُها مُلْجَمٌ وَ جاهِلُها

مُکْرَمٌ.

مردمان در فتنه هایى گرفتار بودند، که در آن رشته دین گسسته بود و پایه یقین شکست برداشته و مى لرزید. هرکس به چیزى که خود اصل

مى پنداشت چنگ زده بود. کارها پراکنده و درهم ، راه بیرون شدن از آن فتنه ها باریک ، طریق هدایت مسدود و کورى و بى خبرى آنسان شایع

و همه گیر که هدایت را آوازه اى نبود. خدا را گناه مى کردند و شیطان را یار و یاور بودند. ایمان خوار و ذلیل بود، ستونهایش از هم گسیخته و

نشانه هایش دگرگون و راههایش ویران و جاده هایش محو و ناپدید.

همگان در راه شیطان گام مى زدند و از آبشخور او مى نوشیدند. به یارى این قوم بود که شیطان پرچم پیروزى برافراشت و فتنه ها برانگیخت و

آنان را در زیر پاهاى خود فرو کوفت و پى سپر سمهاى خود نمود. آنان ، در آن حال ، حیرت زده و نادان و فریب خورده بودند و بهترین خانه ها(2)

را بدترین همسایه . شبها خواب به چشمانشان نمى رفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینى بود که بر دانایش چون

ستوران لگام مى زدند و نادانش را بر اورنگ عزت مى نشاندند  

خطبه 2نهج البلاغه








تاریخ : چهارشنبه 91/5/11 | 3:17 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<   <<   111   112   113   114   115   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.