شریعتی بعداز گذشت چندین دهه از درگذشتش همچنان نام ویادش در جامعه علمی وفرهنگی زنده است وآثار وسخنانش مورد اقبال عام وخاص است نه نقد های به ظاهر علمی که بر آثار او شد وکسانی چون دکتر سروش کوشیدند شریعتی را تئورسین ایدولوژی بدانند
عنوانی که در محافل روشنفکری یک نقص وعیب ودگم اندیشی محسوب می شود ونه تخریب هایی که برخی از متحجران وفرصت طلبان علیه او نمودند که نمونه برجسته والبته غیرمنصفانه وغیراخلاقی این تخریب ها در دهه هفتاد با انتساب او به ساواک با استناد به بازجویی های او اتفاق افتاد
هیچکدام نتوانسته از اعتبار وتاثیر گذاری شریعتی واقبال به آثارش بکاهد و همچنان شریعتی وجاهت و بزرگی گذشته را باخود به همراه دارد امادلیل این مساله چیست ؟ وچرا شریعتی همچنان آثارش درس آموز ونامش زنده است؟
دلیل مساله بازگشت به ویژگی های شریعتی وآثارش دارد مهم ترین خصوصیت او دردمندی او برای انسان واعتقاد عمیق به دین وباور به انسان ساز وجامعه ساز بودن دین است واین در آثاراو انعکاس روشنی یافته است
شریعتی از این که درآن زمان شریعت اسلام وتشیع که دارای اصول زندگی ساز وتمدن ساز است تن به رخوت وجمود داده می نالید او معتقد بود که جامعه بیش از نذر برای امام حسین به انذار پذیری ورهروی راه او محتاج است
و ویژگی دیگر او صداقتش با مردم ومخاطبین است و نشانه صداقت او این که در اوج خطر واستبداد وخفقان در وسط میدان مبارزه بود و فقط شعار نمی داد این دو ویژگی درکنار فکر فعال وخلاق وزمان شناس وکار خستگی ناپذیر از شریعتی فردی کم نظیر می سازد
و به تعبیر آقای ازغدی همه خطاهای احتمالی واشتباهات معرفتی اورا پوشش می دهد همچنین برچسب هایی را که با عناوین مختلف براو زده می شود را غیر قابل باور وبی تاثیر می سازد
همچنین توانایی شریعتی در استخراج وارائه الگو برای جامعه امروز از متن دین ومتکی ساختن انسان مسلمان به ارزش ها واصولش وشناخت دقیق نارسایی های فرهنگ غرب ومرعوب نشدن درمقابل آن وتوجه دادن مخاطبان به بازگشت وتمسک به ارزش های خودی او را فردی قابل احترام وارزشمند در دلها ودیدگان مطرح می سازد
هنر بزرگ شریعتی این بود که توانست از دین چهره ای کارا وفعال در عصر حاضر ارائه دهد وجوان وجامعه را از پناه بردن به ایسمها ومکاتب ملکوک ومخدوش بر حذر دارد گرچه ممکن است دچار افراطهایی نیز شد ه باشد و این هنر مهم را نمی توان با عناوینی چون ایدئولوگ بودن وغیره معیوب ساخت
شریعتی مردم را به شریعه شریعت رهنمون می کرد وافتخار او این است که دچار اوهام وارزش های کاذب روشتفکری زمان خود وبعد از خود نشد که آمال خودرا در مکاتب غربی می جویند
و بالاخره با نگاهی اجمالی به سیره شریعتی واندیشه در سیر ت او وتوجه به اصول و مبانی وروش های اسلام سیاسی غیر مصفانه و دروغ بودن اتهام فرصت طلبانی که چهره اورا با انتساب به ساواک مخدوش می سازنند روشن می شود
چرا که از سویی زندگی ومرگ شریعتی گواه پاکی وخدمت و واستقامت اوست و از سوی دیگر فریب دادن دشمن درحال مبارزه با او جزو اصول اسلام زنده وپویا و دین جهاد وتقیه است
کاری که شریعتی با بازجوی خوددر زندان کرده است .
یادم می آید در دهه هفتاد نظریه (قبض وبسط )دکتر سروش سر و صدای زیادی به پاکرده بود ومخالفین وموافقان همه جادرباره اش سخن می گفتند
درهمان ایام و بعدازآن که افکار دیگر سروش وبرخی روشنفکران دینی دیگر درباب پلورالیسم ،زبان دین ، رابطه حکومت وآزادی و...مطرح شد
و دو طیف مخالف وموافق به آنها عکس العمل نشان می دادند درمیان مخالفان بیش از همه از آقای مصباح نام برده می شد اما متاسفانه هرچه می گشتی مطلب مکتوب علمی با عنوان مقاله یا کتاب از ایشان در رد آن افکار نمی یافتی
وآنچه از ایشان می شنیدی ومی خواندی حرف هایی ژورنا لیستی وسیاست مابانه بود البته درهمان روزها کسانی چون آقای صادق لاریجانی کتاب مستقل در نقد برخی از این افکار نوشتند که علمی بود وماندگار شد
واگر در مقابل نظریه قبض وبسط اندیشه محکم وماندگاری مطرح شد همین کتاب آقای لاریجانی بود اما سخنان امثال آقای مصباح غیر از افزودن به شهرت سروش ونظریاتش تا ثیر دیگری نداشت
دوره بعد هم که در دهه هشاد اصلاح طلبان بر سرکار امدند ومفاهیمی چون جامعه مدنی و آزادی وامثال آن مطرح شد باز آقای مصباح به عنوان مخالف درجه اول مطرح بود بدون این که یک مقاله یا کتاب درنقد این افکار از ایشان وجودداشته باشد
ومخالفت بیشتر جنبه سیاسی داشت وبازبان سیاسی آن هم از نوع انگ زنی مطرح می شد واین برای بسیاری از جوانان جویای حقایق مفید واثر بخش نبود
چراکه درمقابل فکر وادعا های مدون ومکتوب و قلمی و علمی جواب و رد علمی نیاز بود وسخن سیاسی دردی را دوا نمی کرد درهمان ایام مطهری را به یاد می آوردم وبر نبودش افسوس می خوردم
همو که یک تنه در مقابل روشنفکر چپ وراست زمان خود اعم از ماتریالیست وملی گرا وباستان گرا چه عالمانه ومحققانه می گفت و می نوشت کتاب هایی چون خدما ت متقابل اسلام وایران ، علل گرایش به مادیگری وآثار فراوان دیگر که همچنان زنده وبه روز هستند شاهد مطلب اند
ودریغ می خوردم که امثال اقای مصباح چرا چنان روشی در پیش نمی گیرند وبازبان علم وتحقیق وتفکر سخن نمی گویند ونمی نویسند وبیشر به انگ واتهام زنی سیاسی مشغولند کاری که درخور یک فرد حزبی سیاسی درجه چندم است نه یک عالم مطرح حوزوی
وزمان گذشت و برای یک بارهم که شده دولتی فراخور افکار آقای مصباح روی کار آمد واین بار نیز غیر از سخنان احساسی وگاه درحد اسطوره سازی از دولت ورییس جمهور از ایشان ندیدیم این که او مورد تایید امام زمان است وامام زمان برایش دعا می کند
این که اطاعت اودر ذیل اطاعت خدا ست وامثال آن وبگذرم از تناقضات فکری آقای مصباح که زمانی رییس جمهوری را درحد واجب الاطاعه بالا می برد وزمانی در حد واجب الانکار وبرائت تنزل می دهد
وباز دریغ از یک تئوری ونظریه پردازی محققانه درباب شعارهای آن رییس دولت وبالاخره امروز روحانی سر کار است که نظراتش باب طبع آقای مصباح نیست
و ایشان درمخالفت هم غیر از نثار برخی الفاظ نامتناسب ودور از شان گوینده مثل این که دولت فعلی شعارهای اصلاح طلبان را نشخوار می کند وفلانی گویا انگلیسی است وامثال آن از ایشان نمی بینیم
این همه را گفتم تا به این نکته اشاره کنم چرا روش کسی چون آقای مصباح که انتظار سخنان تحقیقی وعالمانه ومتفکرانه از او چه در نقد وچه در تایید اندیشه ها می رود دراین بیش از دو دهه به شکلی که اشاره شد
یعنی مقابله در حد یک فرد سیاسی وحزبی آن هم نه چندان پخته وباروش منطقی سوق پیدا کرده روشی که باعث سرخوردگی وناامیدی بسیاری از جوانان دین دار وامید بسته به عالمان دینی می شود
ودر مقابل مضحکه وشما تت معاندان را فراهم می کند آیا براستی حیف نیست ایشان موقعیت علمی وفرهنگی خودرا این گونه در جنجال های سیاسی تنزل دهد .؟وبه جای نظریه پردازی وتولید علم واندیشه به انگ زنی واتهام وسیاسی کاری روی آورد ؟
رسوا ومنافقانه بودن ادعای علم وعقلانیت محوری وانسان مداری غرب خودرا در جاهایی به روشنی به نمایش می گذارد و یکی از عرصه های عریان کننده حقیقت غرب وافشاگر دروغ گویی اش زمان بازی های جام جهانی است
وقتی جام جادو به مدد سرمایه و رسانه و تکنولوژی غرب چشم ودل خلایق را دراقصی نقاط عالم مسحور خود می کند و زمانی که همه همت ها ونگاهها معطوف ومبهو ت توپ جادوی جام جهانی است
شیادان بین المللی در فضای تخدیر افکار عمومی که با شعبده فوتبال فراهم آمده به کار اصلی خود به غارت و تجاوز و ظلم بر مظلومان می پرداز تد
همزمان با جامی جهانی به کمک دیکتاتوری در امریکای لاتین میروند تا آسوده آدم کشی کند در جام دیگر حمله به لبنان وغزه را کلید می زنند وهمزمان با جام امسال دیوانگان داعشی را درعراق تجهیز وحمایت می کنند
ودراین عوام فریبی مدرن که همه مشغول ومشعوف بازی فوتبال هستند بازیگران بین المللی باجان وناموس وعرض انسان ها بازی می کنند
وجالب تر این که برای رونق بیشتر به معرکه شعبده بازان مدرن همه ادعاهای علم پرستی وعقلانیت نیز زیر پا گذاشته می شود وسحر جام با خرافات نیز آمیخته می گردد تا دنیای مدرن چیزی از اعقاب واسلاف خود در تحقیر وتخدیر وتحمیق توده ها کم نیاورد
ودرهر جام حیوانی پیش قراول پیشگویان می شود واین بار قرعه به نام شتر می افتد والبته این پرچم وخرقه خرافه کاملا متناسب وبلکه نماد پشت پرده این نمایش های عوام فریب است چراکه اگر در بازی جام جهانی فوتبال شتر برنده وبازنده را پیشاپیش اعلام میکند
در عرصه حیات واقعی نیز پیشتاز تجاوز وغارت وآدم کشی داعشی های عرب متحجر ومتوحش که مستظهر به حمایت خائنان سعودی هستند می باشند آنجا شتر ،سوار بر خیال و وهم خرافه پرستی مدرن است
واین جا نیز عرب جاهل دمخور شتر یکه تاز عرصه شرارت ورذالت است و صدالبته آن شتر واین شتر چران افسارشان دردست شتر سواران شرور و سیاس و خناسان جهانی یعنی صهیونیزم وامریکاست
و جادوی توپ اگر درطول سال میل زیاده خواهی و حرص وطمع وسود پرستی سرمایه سالاران بین المللی را اشباع می کند
در ایام جام جهانی خدمتی مضاعف وصد چندان به آنان می کند تا خوی تجاوز وحس پلید آدم کشی وایمان سوزی وجاه طلبی وجلادی آنان نیز دراین روزهای رخوت وتخدیر عمومی وبین المللی ارضاء شود
و به یمن بازی جام جهانی جام این جلادان خون آشام لب ریز وسریز خون انسان های مظلوم گردد
دولت دکتر روحانی که میراث دار یک دوره ممتد مدیریتی نابسامان و پرهزینه است علاوه برآن که باید درحوزه های مختلف اقتصادی وفرهنگی واجتماعی وسیاست خارجی کارهای مهم را انجام دهد
وبر مشکلات برجای مانده از دولت قبل فایق آید با دو چالش مهم سیاسی نیز درداخل مواجه است که درچالش نخست با مخالفان دولت روبرواست که کوههای معضلات سابق نمی دیدندو از کاههای موجود کوه می سازنند ومترصد کوچکترین بهانه هستند تاعلیه دولت جنگ روانی بپاکنند
ودر چالش دوم با طرفدارانی روبروست که خواسته هایی فراتر از قدرت ویا غیر متناسب باوضعیت فعلی از او دارند وبا آن که این دوطیف ازنظر فکری درمقابل هم هستند ویکی موافق ودیگری مخالف دولت است
اما یک نقطه اشتراک دارند وآن این که هردو به نوعی دولت را به اقدامات رادیکال وتند وتنش زا و غیر مدبرانه سوق می دهند ودولت دکتر روحانی وشخص ایشان باید مراقب باشد که در تله هیچکدام از این دو گروه تندرو نیفتد
امروز شاهد یم که مخالفان دو آتشه که دردوره قبل برای دولت و رییس جمهور قداست خاص قائل بودند وبر هر عیب ونقصی هزار توجیه وپوشش درست می کردند حال هزار جهد می کنند وبه هر رطب ویابسی متوسل می شوند تا اقتدار دولت را بشکنند
ومی کوشند تا دولت را در تقابل با انقلاب نشان دهند البته ادعایی که بیشتر از جانب کسانی طرح می شود که کمترین سابقه رادر انقلاب ومواقع خطر دارتد دربرخورد با این گروه دولت نباید حتی با پاسخ گویی به حرفهای آنها هم وقت خودرا هدر دهد وهم وجهه وشهرت کاذب برای آنها ایجاد کند
همچنین در برخورد با گروه دوم نیز نباید تحت تاثیر برخی مطالبی که گاه با نیات مشکوک ودرگیر کردن دولت با سایر بخش های نظام صورت می گیرد قرار گیرد بلکه روی دولت همواره با توده مردم وفطر ت وخواست عمومی باید باشد
وبه تعبیر حضرت امیر درفرمان به مالک اشتر (دررضایت عموم باید کوشید نه برخی خواص ) خواصی که مردم نیز از نیات واعمال آنها کم وبیش آگاه هستند و وقعی به آن گفته ها نمی دهند والبته یک توفیق مهمی هم که دولت تابه حال از آن برخوردار بوده حمایت رهبر انقلاب در زمینه های مختلف ازاو ست
بنابراین رضایت مردم وتایید رهبری تکیه گاه دولت باید باشد و نه درگیر کردن خود با گفته ها ی دو گروه یاد شده که یکی به اسم موافق خواسته یا ناخواسته دولت رادر مقابل بخش های دیگر نظام قرار می دهد
ودیگری دولت را درگیر حواشی وباز ماندن از کارهای اصلی وحل مشکلات مردم می سازد
زمینه ها وبستر غیبت امام زمان علیه السلام از روز سقیفه توسط ولایت ناشناسان مهیاشد، بشری که در وحی محمدی (ص) حیاتی جدید ومبارک ومتعالی یافته بود گوهر سخن وپیام حضرت ختمی مرتبت را درک نکرد
ولایه های جاهلیت مانده درجانش نگذاشت به حقیقت ناب آیین وایمان محمدی (ص) دست یازد وعصبیت وعصیان رسوخ یافته درقلبش مانع از درک ودیدن نور ونوید ولایتی شد که خداوند با واسطه محمد(ص وخاندان مکرمش در اختیار انسان قرار داده بود
ورشک وحسادت وخو گرفتن به رخوت ونخوت ناشی از خود بینی وخود پرستی اورا از دست یازیدن به حبل متین ورهرو صراط مستقیم وهمراهی وهمگامی با (الذین انعمت علیهم) بازداشت واین شد که قوم وقبیله گرایی ومنیت های خفته درجانش اورا در سلک ضالین وبلکه مغضوبین درآورد
وچه ضلالتی بالاتر از این که در کنار کان ایمان ومعرفت وانسانیت در عهد علی ولی الله اعظم باشی واورا خانه نشین کنی وخود پرستان خائن را بر صدر بنشانی وچه غضبی بدتر از آن که فریاد چشمه طهارت زهرای بتول وبغض حسن وخون حسین را نشنوی ونبینی وحس نکنی
ودست دردست دسیسه گران اموی وعباسی وخناسان خدانشناس بنهی ودستان یداللهی اولیاء کرامت را بسته ودرزنجیر ببینی وبخواهی واین چنین شد که بشر جاهل یقین یاقوتی برگرفته از معدن رسالت را به ثمن بخس به شک وعصیان وفسق وفجور رجاله هافروخت
وانسانی که بنا بود در پرتو وحی حیات بخش وعترت محمدی نه تنها خلیفه که ولی خداشود حرمان وحیرت وغیبت را برای خود خواست وخود خواست که بین او وانوار الهی بین او وخانه های خدایی بین او ومردان ملکوتی بین او ومشکوه ومصباح وکوکب دری وشجره مبارکه و(رجال لاتلهیهم )حجاب های ظخیم غفلت وغیبت فاصله شود
واین چنین شد که جدایی خودرا از دردانه های هستی رقم زد وتقدیر انسان ناسپاس شد غیبت ،غیبت امام غیبت اسوه ایمان غیبت دلیل بودن انسان وغیبت یقین ونور وصلح وسلامت وعز ت
واین چنین شد که انسان ذلت وحیرت وتکبت گزیده ودور افتاده از کشتی نجات در ورطه تردید وتمرد ی مضاعف اسیر شد وهمداستان وبلکه زیر دستان اهل کتاب اهل تحریف وانحراف افتاد ودر رها کردن اهل ذکر واولوالعلم وپناه بردن به کعب الاحبار ها وابوهریر ه ها
ودست به دامن خدایان خرافه وخفت وغفلت شدن اورا درنهایت به برهوت هبوط وسقوط وتن دادن به حاکمیت دجاله هایی کشاند که ازانسان ابزار واشیاء می سازند وابزار را خدای انسان می کنند
واین چنین شد که در طولانی شدن غیبت ولی خدا حجاب حجیم دیگری بر حجاب های قبل افزوده شد وغرب و غرورش فاصله انسان رابا حقیقتش بیشتر کرد وخسران ناشی از سرمایه سوزی در عصر سود پرستی همه زندگی انسانی انسان را از او گرفت
که فرمود (والعصر ان الانسان لفی خسر )واما هنوز امید به بازگشت هست امید به انسان به شرطی که ایمانش را باز یابی وباز سازی کندبا تمسک به معدن علم وایمان با توسل به کلمات تامه الهی یعنی اهل بیت ( الا الذین آمنوا)
ومعنا را به اعمالش برگرداند (وعملو الصالحات )وبه فطرت حق جویی خود ار جاع کند ودراین بازگشت استقامت وصبوری ورزد و(تواصوا بالحق وتواصو بالصبر )