حافظ غزل سرا وعارف بی نظیر تاریخ ما در شعر خود بسیار به امام زمان توجه دارد وبا صراحت واستعاره درباره ایشان شعر عاشقانه می سراید وعنوان شاه در بسیاری از ابیات حافظ اشاره به آن امام عزیز دارد
از جمله حافظ در غزل ذیل البته با زبان راز واشارت شاعرانه به شیدایی خود وطلب صحبت آن امام اشاره می کند
در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد
از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
کردهام توبه به دست صنم باده فروش
که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی
نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
جویها بستهام از دیده به دامان که مگر
در کنارم بنشانند سهی بالایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
سخن غیر مگو با من معشوقه پرست
کز وی و جام میام نیست به کس پروایی
این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه میگفت
بر در میکدهای با دف و نی ترسایی
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی
ودر غزل دیگر آشکارتر از عشق ودلدادگی ودرد فراق خود با امام غائب می گوید :
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی
و استاد مسلم موسیقی و آواز ایران جناب شجریان این دو غزل که درباره امام عصر (عج) است را در یک آهنگ تلفیق نموده وباهم به زیبایی (در تصنیفی با عنوان شیدایی ) خوانده است که نشان از معرفت والای ایشان به حافظ وفهم باطن شعر او دارد ودر این تلفیق پرمعنا ی استاد نوعی تفسیر بخشی از شعر حافظ با بخش دیگر نیز رخ می دهد
به حق استاد شجریان هنرمند عرفان ومعناشناسی بود که به احیا ی فرهنگ وادب غنی و عاشقانه ایرانی اسلامی اهتمامی عاشقانه وثمر بخش داشت رحمت و رضوان الهی براو باد
(خدایا !حسین )خون خودرا خالص هدیه تو نمود تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى نجات دهد
بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلاَلَةِ
(فرازی از زیارت اربعین)
دراین بیان نکات بلندی نور افکنی می کنند که به برخی اشاره می کنیم
پیامبران واولیاء الهی غالبا با کلام وعمل وقلم خود زمینه هدایت مردم را فراهم می آوردند امام امام حسین با خونش هدایتگر وجهالت شکن شد ودلیل آن نیز درزیارت اربعین آمده مردم در جهالت بودند ونه جهل وهمچنین سرگردان در گمراهی بودند ونه فقط گمراه
تفاوت جهل با جهالت درآن است که در جهل فرد یاجامعه نسبت به حقیقتی ناآگاه است اما درجهالت آگاهی وجود دارداما درعمل خلاف آن عمل می شود
تفاوت حیرت د رگمراهی با گمراهی دراین است که گمراه راه را نمی شناسد اما اگر راه را ببیند ره می یابد اما حیران در گمراهی با دیدن راه نیز راه را نمی شناسد یانمی خواهد بشناسد
ترکیب جهالت وحیرت که هردو در نخواستن مشترکند ترکیب غریب وتکثیر بلکه تصاعدی از تنزل انسان را درپی دارد که فرد وجامعه با عمل خود به وضعیتی رسیده که نمی خواهد هدایت را ببیند
علم وقلم وکلام درمانگر جهل وضلالت هستند ونه جهالت وحیرانی که درآنجا کارایی ندارند
خون حسین این جا به میدان می آید تا کار ی کند کارستان او به مصاف جهالت وضلالت خودخواسته می رود که جامعه حقیقت را فدای منافع خود نموده است وحسین جان می بازد دلیرانه وخودرافدای حقیقت می کند تا تقابل فدایی حق بودن وحق را فدای خود نمودن را آشکار سازدو حسین شهیدحق وگواه بر وجود حق می گردد
درمصاف حق وباطل بیش از جان خلوص در نیت کارسازاست که درخلوص است که با کنار رفتن خود حق خودرا در عمل شهید نشان می دهد
لذا ارزش کار حسین فقط در جانبازی نبود بلکه مهم تر از آن اخلاص در شهادت بود فدا شدن حسین ذره ای آلوده به خود و خودخواهی نشد ودلیل اخلاص آن روز این بود که حسین قبل از شهادت همه راههای ممکن را رفت وهمه روش های مسالمت جو را گوشزد کرد تا روشن شود برای حسین فدا کردن جان عزیزش سرسوزنی از سر غرور ویا لجاجت ویانام خواهی ویا هر آنچه که بوی نفس اماره می دهد نبود حسین به بیان قرآن با نفس مطمئنه به قتلگاه رفت ونشانه وشاهد آن اخلاص امروز زنده وپویا ومانا بودن نام حسین تا کنون است
پیروی وپاسداشت جانبازی حسین (ع) نیز پیش وبیش از هرچیز به اخلاص وابسته است واخلاص نشانه ونشانه ها دارد
اهل اخلاص خودرانمی بینند وخدا وحق را می بینند طمانینه وآرامش زبانی وعملی دارند وبیان وبنانشان آرامش می بخشد آتش افروز وشر افکن نیستند اهل اخلاص خشنودند ونه خشمگین، زبان وعملی خوشی بخش دارند ونه خشونت طلب وگزنده
همچنین اهل اخلاص زیست فردی وجمعیشان بنده وار است ومانوس با مخلوقات وبندگان خدا ونه خود بزرگ بین و آزار دهنده دیگران اهل اخلاص خلق وخوی بهشتی دارند سیما وسیرتشان رنگ وبوی بهشت دارد جذاب دلکش وزیبا وکریمانه است وهمه وبیش از این ها را درفرازی از سوره فجرکه در استقبال خدا وند متعال از حسین عزیز واخلاص اوست می یابیم
ای نفس آرام به سوی پروردگارت باز گرد
خشنود وخرسند
پس در میان بندگانم درآ
ودر بهشتم وارد شو(فجر 27-30)
از جمله رازهای زیارت اربعین خالص وناب شدن سلام زیارت عاشق حسین دراربعین است عارف به معرفت حسین وزائر اهل دل از عاشوراء تا اربعین در صفا وخلوص محبت خود به حسین می کوشد ودرانتهای این چله نشینی شراب شور وشوق وعشق خود را با زیارت دل ناب به محضر ارباب اهل معرفت می برد که به بیان راز پرور لسان الغیب جناب حافظ
سحرگه ره روی در سرزمینی
همیگفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آن گه شود صاف
که در شیشه برآرد اربعینی
مسعود فراستی منتقد به نام سینما در نوشته ای آورده است (دربرخی آثار مثل توت های وحشی اثر برگمان ، بخشی از وجود صاحب اثر در اثرش جا مانده است)(کتاب ده فیلم ده نقد صفحه 127) این بیان از زیباترین تعبیر ها در باره آثاری است که با مولف وپدید آورنده آن نسبت نزدیک دارد ودرعین حال برخوردار از هنر است بله پدید آوردگان آثار خوب علمی وفکری وهنری گویا بخشی از وجود خودرا دراثر خود جا می گذارند
راز ماندگاری وبرخورداری از روح برخی از آثار نیز به همین باز می گردد واین آثار بیش از نام خود اثر به نام پدید آورنده شان شناخته می شوند فرضا ما کمتر می گوییم دیوان حافظ خواندم بلکه بیشتر می گوییم حافظ خواندم همین طور درباره شاهنامه فردوسی وبوستان وگلستان سعدی وسایر آثار برجسته که نه فقط اثر که حامل بخشی از وجود پدید آورند ه اثر هستند
اگرامروز خیلی از آثار نوشتاری وهنری چنگی به دل نمی زنند ومثل لیوان وقاشق یکبارمصرف نهایت بیش از یکبار رغبتی به رجوع به آنها نیست چون محصول جان نویسنده یا پدید آورنده نیستند بلکه با سفارش یا نگاه بازاری ویا برای رسیدن به مدرک یا موقعیتی با شتاب وباسرهم بندی فراهم آمده اند
آثار فاقد روح وباطن زنده نیستند وقدرت ادامه حیات ندارند خیل کثیر پایان نامه ها در مقاطع مختلف تحصیلی که نوشته می شوند از این نوعند وبسیاری از برنامه ها وفیلمهایی که ساخته می شوند امروز این گونه اند وهمین طور کتاب های زیادی که نه نوشته بلکه ساخته می شوند
اما فاجعه آمیز تر نتایج این نوع تالیف وتصنیف است وقتی امروز آدمیان در این فضای فکری وفرهنگی تنفس می کنند محصول آن پدید آمدن بشر آنی ولحظه ای ویکبار مصرف است فضایی که مولفان وخوانندگان ومخاطبین یکبار رویت ویک بار مصرف می سازد انسان هایی چه از جنس پدید آورنده وچه مصرف کننده که به سرعت وبی توجه به باطن وبا به اصطلاح زرنگی تصمیم می گیرند و با شتاب وبه هرقیمت آن را اجرا می کنند و راحت زندگی وارزش های خودرا از دست می دهند ?در سوره عصر نیز، قرآن وقتی به خسران انسان واز کف رفتن سرمایه او اشاره می کند غیر مستقیم عامل آن را شتاب زدگی ودوری ازایمان وباطن بینی می داند و می فرماید انسان در خسران است مگر آنان که ایمان( به رازهای عالم) می آورند واهل صبوری وحق جویی هستند واز این استثاء در می یابیم که شتاب وراز ناباوری عامل زیان وسرمایه سوزی است
واقعیت تلخ جامعه ما به خصوص در دهه های اخیر تولید وتکثیر آدمیان بدور از باطن وصلابت وصبوری است ویک علت مهم آن منابع تغذیه فکری یک بار تولید ویک بار مصرفی است که بدان اشاره رفت انسانی که در فضای حافظ وسعدی تنفس کند متفاوت از انسانی است که در فضای فکری وفرهنگی خصوصا مجازی امروز نفس می کشد انسان اولی صبوری وباطن بینی وراز باوری وهزار ارزش دیگر را در جانش می یابد وانسان دومی عجله ،شتاب ،تقلب، زرنگی وتلون وتجاوز را در جانش جای می دهد نمونه های بارز آن را دراخبار این روزها می شنویم مثل کتک زدن دختری جوان به دستر پسری جوان وگرفتن فیلم وانتشار آن در فضای مجازی ونمونه های متعدد دیگر
راه چاره جز این نیست که میراث های ماندگار علمی ودینی وفرهنگی را بین خود احیاء کنیم واز احیاگران این مواریث حمایت کنیم و قوانین نشر وانتشار سخت گیرانه شود وهر کس اجازه نشر هر اثر قلابی وتوخالی را به اسم کتاب وفیلم وغیره نداشته باشد وحوزه ودانشگاه به جای طلب مدام پایان نامه وکتاب های یکبار مصرف وگاه بی مصرف جوانان جویای علم را به تامل وترجمه وفهم محققانه آثار اصیل گذشتگان وادارند
به حضرت آیت الله بهجت (ره) گفته بودند چرا اجازه نمی دهید آثار علمی شما متتشر شود ؟فرموده بودند خیلی از آثار علمای بزرگ خطی است وهنوز چاپی نشده بروید اول آنها را چاپ کنید (مقدمه کتاب در محضر بهجت ) این نگاه عارف وفقیه برجسته ووارسته را مقایسه کنید با حرص وولع بسیاری از ناپختگان ونام جویانی که عطش واشتیاق مضاعف در این دارند که صرفا اثرو آثاری به نام آنها روانه بازار شود که غیراز اتلاف منابع وآشفته سازی ذهنی جامعه وباعث در حجاب ماندن آثار اصیل ثمری ندارد
شریعتی دیروز از ناحیه برخی روحانیون متهم بود به اسلام ناشناسی وتحریف دین وامروز برخی از روشنفکران دینی اورا به تحریف تاریخ وبه تبع دین ناشناسی متهم می کنند اما واقعیت این است که شریعتی هم از برخی روحانیون اسلام شناس تر وهم از روشنفکران مدعی امروز تاریخ شناس تر است ودلیل آن این است که اسلام شریعتی بیش از هرچیز متکی برفهم ارزش های قرآن که در شکل دهی آرمان ها وشخصیت های اصیل دینی نقش برجسته دارد است
حضور مفاهیم اصیل قرآنی چون امت وامامت وشهادت وهجرت و..در آثار شریعتی هم بر مکتوبات روحانیون وهم روشنفکران می چربد واین که شریعتی از هردو طرف مورد هجمه قرار می گیرد از این روست که نه روحانی سنتی ونه روشنفکر امروزی مفاهیم جامعه ساز قرآن را جدی نگرفته اندیکی اسلام بر مشرب فقه واصول دارد ودیگری اسلام با نگاه بیرون متنی
اما شریعتی متن قرآن را در استخراج ارزش های دینی به جد مورد توجه داشت قرآنی که با مفاهیم ونهاد های جدید جامعه سازی می کند وتحلیل شریعتی ار امامت وامت وشهادت دراین راستاست
در قصه کربلا نیز بیش از هر منبعی مفاهیم اجتماعی قرآن مورد توجه شریعتی است شریعتی اگر شهادت را به عنوان یک هدف مهم در قیام امام حسین مطرح کرد این را از قرآن آموخته بود از جمله مفهوم سازی ها قرآن موضوع شهادت است قرآن به جای قتیل وکشته شده از واژه شهید استفاده می کند تا بار ارزشی به کشته شده در راه حق دهد وشهادت که به معنای گواهی است درباره کشته شده در راه حقیقت به کار می رود تا اورا گواه بر حقیقت در هستی بداند گواهی بر حقیقتی که در اصل آن از خداوند تا ملائک وعالمان حقیقی با اقامه قسط در آن سهیم هستند
که فرمود :خدا وعالمان وملایک با قیام به قسط گواهی بر این می دهند که خدایی جزالله نیست (آل عمران /18)
اساس شهادت در نگاه قرآن گواهی برقسط و توحید است در قرآن قسط و عدل ونفی ظلم آن قدر ارزشمند است که نشانه توحید است ونفس قیام به قسط اهمیت دارد شریعتی به درستی از قرآن آموخته بود که شهید در نفی ظلم گواهی بر عدل وتوحید می دهد لذا نفس شهادت می تواند هدف باشد هدفی بزرگ ومتعالی وامام حسین در قصه عاشوراء چنین کرد و شناخت امام حسین بدون درک دقیق مفاهیم قرآن کار آسانی نیست که امام حسین از جمله اهل قرآن بود
امروز برخی از روشنفکرانی که با رویاپنداری خود از قرآن در فهم دین ودینداران اصیل از قرآن فاصله گرفته اند مدعی می شوند که امام حسین قیام نکرد وچون امنیت جانی نداشت از مدینه خارج شد اما به این سئوال پاسخ نمی دهند چرا امنیت جانی نداشت ؟غیر از این بود که نمی خواست با یزید بیعت کند؟ ومگر سرباز زدن از بیعت یزید جبارغیر از حرکت در مسیر شهادت بود ؟حال به اینان باید گفت شما تاریخ را تحریف می کنید یا شریعتی ؟!
شریعتی به درستی می گفت که خون در جایی رسوا گر ظلم است واین عین قیام به قسط است در قیام به قسط حرکت در جهت نفی ظلم مهم است واگر انسان قدرت براندازی ظلم را ندارد با رفتن به استقبال شهادت اصل ظلم را نفی می کند واساس قیام به قسط را بنا می نهد وامام حسین این عالم بزرگ واهل قرآن قیام به قسط نمود در نفی ظلم با آگاهی به این که این نفی به شهادت ختم می شود
از سئوالات مهم در قصه کربلا که متفکران دینی معاصر آن را طرح کرده اند ودرباره اش گفتگو نموده اندچرایی ادامه حرکت امام حسین بعداز شنیدن خبر شهادت مسلم است،شهید مطهری در کتاب (حماسه حسینی ) در مقابل نویسنده کتاب ( شهید جاوید) که به جد از ایده قیام امام حسین برای حکومت دفاع می کند این سئوال را طرح می کند که اگر هدف حکومت بود چرا امام بعداز شنیدن خبرشهادت مسلم از رفتن به سمت کوفه باز نگشت ؟
شهید مطهری از عدم بازگشت امام نتیجه می گیرند که امام هدفی غیر از حکومت یعنی شهادت داشتند والبته مرحوم صالحی نویسنده کتاب (شهید جاوید)بعد ها در کتاب (نگاهی به حماسه حسینی ) پاسخ داده است که گرچه مسلم شهید شد اما همچنان امکان واحتمال پیروزی امام وبدست گرفتن حکومت وجود داشت
سئوال شهید مطهری درست وبه جد ّمطرح است وپاسخ بعدی آقای صالحی چندان استوار نیست اما پاسخ ونتیجه گیری استاد مطهری نیز قانع کننده نیست چون شهادت امام تنها همراه یاران معدودش در زمان عدم همراهی امت چندان توجیه ندارد وعمل امامان بعد نیز موید این معناست که دراوضاع مشابه ودر نبود همراهی جدی مردم آنها برای شهادت اقدام نکردند لذا باید پاسخ را از منظری دیگر جستجو کرد
ابتدا باید توجه کنیم که سئوال وجواب در فضای ناظر به حکومت یا شهادت شخص امام طرح شده اما می توان فضا را فراتر برد ومساله اصلی را در سنجش رابطه امت وامامت دید وآن گاه به جواب اندیشید، امّتی از امامی دعوت می کند وامام به سمت آنها می رود وسط راه سستی امّت روشن می شود اما امام همچنان به سمت امّت حرکت می کند
این جا باید گفت امام فراتر از وظیفه خود عمل می کند امام با آشکار شدن خیانت امّت می توانست بازگردد وهیچ حرف وحدیثی هم در این بازگشت نبود چون سفیرش به شهادت رسیده است وامّت وفای به عهد نکرده است وچه امام به هدف تشکیل حکومت عدل اسلامی و چه برای بیان اعتراض به امویان و قیام وشهادت اقدام نموده باشد بهرحال وظیفه خودرا قبل از رسیدن به کوفه عمل کرد ه است یعنی مساله اعلام همراهی با امت در قیام علیه امویان بانتیجه پیروزی یا شهادت را ، مهم همراهی امام بود با امّت در اصل قیام بوده با هر نتیجه ای واین رخ داده وشاهد ومویدش شهادت سفیر امام است واما امّت همراه نبوده است
اما حال چرا امام همچنان به حرکت خود ادامه می دهد ؟ حقیقت این است که کار امام حسین فراتر از وظیفه امام بودن است واین جا امام هم ایثار می کند وهم با محدود یاران باوفایشان بار مسئولیت امت را نیز به دوش می کشد واین جاست که حسین فراتر از امام بودن امت نیز هست
یعنی تا قبل از شهادت مسلم ومسلّم شدن خیانت مردم امام فقط امام است واما بعد از آن علاوه بر آن که امام حسین ، امام است امّت نیز هست و دو وظیفه را باهم انجام می دهد وعظمت وعزیزی حسین نیز درهمین نهفته است وراز مانایی نام حسین وپایان ناپذیری دریای وجود آن عزیز نیز دراین حقیقت مستتر است حسین درکربلا فقط امام نیست امت نیز هست وهمچنان که در قرآن ابراهیم درخطابی امام لقب می گیرد
هنگامى که ابراهیم را پروردگارش به اموری آزمایش کرد ، پس او همه را به طور کامل به انجام رسانید ، پروردگارش [ به خاطر شایستگی ولیاقت او ] فرمود : من تو را برای مردم امام قرار دادم . (بقره /124)
ودرخطاب دیگر امت نامیده می شود
همانا ، ابراهیم یک امت بود ، .(نحل /129)
?حسین نیز در کربلا چنان مقاماتی داردحسین در کربلا امام وامّت دین رسول اکرم است ودرکربلا امام وامّت هردو به مسلخ رفتند وقربانی دین خدا شدند امری که در هیچ جای تاریخ اسلام تکرار نشد ولذا عاشوراء هم امام پرور وهم امت ساز است البته بشرطی که نگاه با معرفت به امام حسین وکربلا داشته باشیم