سفارش تبلیغ
صبا ویژن

طبق گزارش قرآن در آغاز خلقت انسان وقت  رونمایی از این خلق جدید وهنگامه معرفی انسان از ناحیه خداوند متعال به فرشتگان اتفاقاتی افتاد وسخنان مهمی بین خداوند وفرشتگان وشیطان رد وبدل شد از جمله  خداوند فرمود: آدم را خلیفه خود در زمین قرار دادم وبه فرشتگان خطاب کرد به او سجده کنند وبه آدم که علم اسماء آموخته بود فرمود به فرشتگان از علم خود گزارش دهد وفرشتگان اعتراض کردند که نسل آدم در زمین فساد وخونریزی می کنند چرا به این موجود آن  منزلت واختیارات را دادی ؟

خداوند پاسخ داد من چیزی می دانم که شما نمی دانید وشیطان سجده نکرد وبرتری خودرا به رخ کشید والبته مطرود در گاه الهی شد وبلافاصله اولین ضربه را به آدم زد واورا به خطا کشاند تفصیل این گزارش در سوره های( بقره و اعراف وطه) آمده است ودر قرآن اگر غیر از همین یک گزارش دقیق وبسیار در س آموز از حیات انسان نبود برای عظمت وعبرت وحکمت ومعرفت گیری کافی بود

از میان انبوه نکات این گزارش به یک نکته با توجه به یک نقطه از آن می پردازم وآن جمله مهم خداوند در پاسخ به اعتراض فرشتگان است که فرمود : من می دانم آنچه شما نمی دانید واین سخن در گزارشات مربوط به خلقت انسان بسط وتفصیل داده نشده  وراز سربه مهری گشت که هرکس از ظن خود تفسیری از آن نمود

اما در جای دیگر قرآن ودر گزارش زندگی یوسف پیامبر  در اواخر سوره یوسف جمله ای از یعقوب در جواب اعتراض برادران به شدت محبت وبی تابی او در قبال یوسف نقل می شود که مشابه سخن خداوند متعال است یعقوب می گوید: من از خداوند چیزی می دانم که شما نمی دانید این دو سخن هردو در پاسخ اعتراض به توجه وعلاقه است

سخن اول در جواب اعتراض فرشتگان به عنایت خداوند به انسان وسخن دوم در جواب اعتراض برادران یوسف به علاقه پدر به یوسف در  تشابه وهمسانی این دو سخن اولین نکته ای که مطرح است این که رابطه عاشقانه متعالی مورد حسد دیگران بوده است علاقه خدا به انسان وعلاقه یعقوب به یوسف ومطلب مهم تر که در این تناظر در  کشف معنای سخن خداوند در بدو خلقت  بیشتر به کار می آید این که محور زندگی یوسف بر عشق یعقوب به یوسف استوار است یوسفی که به نوعی ثمره واثر یعقوب است

لذا در باره نسبت خداوند متعال وانسان نیز  می توان گفت قبل از آنکه انسان بخواهد وبتواند دم از عشق خود به خداوند بزند این خداست که عاشق انسان این خلق واثر خود است خداوند البته عاشق خود واوصاف خود ومهر ورز به آثار ومخلوقات خود  است وانسان اصیل  به خاطر پیچدگی وکمالی که دارد  می تواند  در حایگاه برتر وبه عنوان معشوق خداوند قرار گیرد

لذادرس مهم و شوق انگیز ودرعین حال پرابهت وپر مسئولیتی که حاصلمان می شود این که این اول  خداوند  بود که به انسان اصیل عشق ورزید عشقی که نه از جنس نیاز که فوق نیاز است وعلمی که خداوند از آن گفت علم عشق بود علمی که به تعبیر حافظ در دفتر نباشد و فهم این نوع عشق وعلم البته کار چندان سهلی نیست در هر صورت باید قدر این عنایت غرورین را بدانیم وبه دقت ودرستی پاسبان وپاسدار وسپاسگزارش باشیم وتمام تلاش انسان رسیدن بالفعل به این مرتبه رشک انگیز باشد که  همان فراتر از عاشقی یعنی معشوق خداوند شدن  است






تاریخ : دوشنبه 98/2/30 | 2:36 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

انسان مثل هر مخلوق دیگری وجودش آمیخته از مرگ وزندگی است روزی به دنیا می آید وروزی می میرد ودر طول زیست دنیوی نیز از حیات مطلق برخوردار نیست بلکه چون حیات او محدود وآمیخته رنج ها ونقصان هاست به نوعی در ترکیب و آمیزش مرگ وزندگی به سر می برد و در رمضان ودرحال روزه داری مومن در ساعات طولانی بخش مهمی از دریچه حیات دنیوی را به روی خود می بندد ولذا به نوعی به استقبال نوعی از مرگ ونیستی خواسته ها  می رود واین موضوع چند لازمه ونتیجه وثمره مثبت دارد 

نخست این که دراین روند آدمی بخشی وگونه ای از نیستی ومرگ را آگاهانه می چشد ولذا ترس از مرگ ومقدمات آن مثل گرسنگی وتشنگی درانسان کم  می گردد واز ابهت مرگ در نظر مومن کاسته می شود والبته زمینه درک ساحات بالاتر حیات نیز برایش فراهم می گردد 

دوم این که مومن  با خوردن وآشامیدن طبق برنامه الهی ونه طبق خواسته نفسانی گوهر مرگ وزندگی را در اختیار می گیرد وبر حیات ومرگ دنیوی فائق می شود وبرتری می یابد

وبرای کسانی که به مراتب والاتر معرفت وقوف می یابند مفهوم وماهیت مرگ وزندگی روشن تر  می شود وآن این که مرگ وزندگی با اذن الهی رخ می دهد نه عوامل طبیعی مثل گرسنگی وتشنگی یا سیری وسیرابی همان که ابراهیم گفت :

وَالَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَیَسْقِینِ 

و آنکه او طعامم مى  دهد و سیرابم مى  کند

وَالَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ 

و آنکه مرا مى  میراند سپس زنده ام مى  کند(شعراء/79،81) 

سوم این که انسان مومن با تجربه آگاهانه دو روی مرگ وحیات به حقیقت وگوهر وجودی خود بیشتر واقف می شود وواقعیت مرکب از مرگ وزندگی وهستی ونیستی  خودرا بهتر ادراک می کند به فطرت خود نزدیک می شود فطرتی که در شکاف مرگ وزندگی شکل گرفته است که اصل فطرت نیز به معنای نوعی شکاف است وپی می برد که وجود او از شکافی که دو طرف مرگ وزندگی دارد تشکیل شده است ولذا آرزو وهوس وتوهم جاودانگی دنیوی را کنترل کرده واز بین می برد 

توهم جاودانگی در بدو خلقت نیز دامن گیر حضرت آدم شد وشیطان با وعده جاوادنگی اورا به خوردن درخت منهی وسوسه نمود َ 

پس شیطان ، آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از شرمگاه بدنشان بر آنان پوشیده بود نمایان کند ،  گفت : پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر از این جهت که مبادا دو فرشته گردید ، یا از جاودانان شوید .(اعراف /20) 

لذا روزه داری انسان را از این توهم بیرون می برد ومی آموزد که آدمی حیات حقیقی وغیر مخلوط به مرگ را در ساحتی فرای دنیا جستجو  کند






تاریخ : دوشنبه 98/2/23 | 1:29 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

 نماز صبح رو که خواند دوباره رفت دراز کشید خوابش نمی برد اما حوصله هیچ کاری رو هم نداشت کمی لرز سرفه های خشک وبدن کوفته وبدتر از ناراحتی جسمی آلام روحی راحتی رو ازش گرفته بودند به گوشه ای خیره شد 

به گذشته ها رفت وقتی پدرش براش  تازه دوچرخه خریده بود وهنوز بلد نبود سوارش بشه  دوچرخه نماد حرکت برای بچه هاست واو شیفته حرکت بود رفتن وبه مقصد رسیدن  کاری که تو بزرگسالی سخت سخت می شه که یا راه رو پیدا نمی کنی یا توان رکاب زدن را نداری یا نمی گذارند به مقصد برسی این پرورش یافتگان تاریخ استبداد وسلطنت 

یاد سلطان پسر همسایه افتاد وکت وشلوار نوش که بعداز برگشت از خراسان وزیارت امام رضا پوشیده بودخاطره سلطان اورا به خطه خراسان برد یاد مشهد وحرم و ورودی ها ی حرم یاد شب های روشن مشهد یاد یک شُکوه وهزار شِکوه وشکایت در دلش زنده شد  

اون همیشه عادت داشت وقتی تو خاطرات مشهدش سیر می کرد وارد حرم می شد با ادب به آقاسلام می داد وگوشه چشمش که تر می شد درد دلی با آقا می کرد وبر می گشت واین بارهم رفت تا کنار ضریح سلام داد اما هیچی نگفت درد دل نکرد اگرچه بیش از همیشه حرف دل داشت

چشمای ترش رو که پاک کرد روشنایی بیشتر آفتاب رو که بر اتاق می تابید حس کرد کم کم باید بر می خاست وبه کارهای روزانه اش می رسید اما گویا رو زمین میخکوبش کرده بودند درد تو سراسر پاهاش می پاشید وفکر پا شدن را هم از سرش بیرون می برد یادش آمد که بعداز سلام به آقا هیچی نگفته بود وبا خود ش گفت لابد آقا خودش می دونه وزبان بسته ام  حکایت می کنه  که  چقدر خسته خسته ام  خسته از دست خودِ خیره وانبوه خودپرستان حاکم ومحکوم جامعه






تاریخ : دوشنبه 98/2/2 | 6:2 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

اخیرا یکی از آثار جمالزاده داستان نویسنده برجسته معاصر را مطالعه می کردم واز اشراف خارق العاده او بر ادبیات وارجاع مکرر دیالوگ شخصیت های قصه به اشعار بزرگان این سرزمین در جای جای داستان به حیرت افتادم از مباحث علمی وریاضی وفلسفی مطرح در آن کتاب می گذرم که آنها نیز در نوع خود کم نظیر بودند،

این را مقایسه کنید با دیالوگ های سطحی وفاقد هر نوع هنر وفصاحت وبلاغت را در فیلم های سینمایی وتلویزیونی امروز که حاکی از بی سوادی ونا آگاهی فیلم نامه نویسان میدان دار ومیدان داری افراد فاقد فکر وفرهنگ در فرهنگ وهنر کشور است متاسفانه علم وهنر سوزی بلیه عام در رسانه های رسمی وغیر رسمی گشته است واین مساله علاوه بر تبعات منفی فرهنگی لوازم سوء اجتماعی وسیاسی دارد 

در قرآن کریم دوبار  سفارش به قول سدید شده است  وقول سدید را به سخن استوار ودرست و به سخندانی  ترجمه کرده اند و زمانی سخن حداقل در شکل سدید می شود که شنیده های آن مردم سدید باشد ودرست ودقیق سخن گفتن بر اشراف بر زبان وبرخورداری از جامعیت اصطلاحات باز می گردد متاسفانه نسل امروز انبان اصطلاحاتش بسیار اندک شده است چون رسانه هایی که خود خوراک فرهنگی می دهند بشدت فقر فرهنگی دارند لذا مردم نوعا یک جور واز اصطلاحات محدود در سخن گفتن استفاده می کنند واین باعث می شود اساسا احساسات واندیشه ها درست منتقل نشود

این مساله علاوه  بر ایجاد سوء تفاهم ها زیبایی های معنوی وادبی را در تعاملات از بین می برد مهم ترین ابزار ما در تعاملات اجتماعی وخانوادگی زبان است اگر این زبان فاخر وادیبانه  وسنجیده سخن بگوید فضاهای ارتباطی هم از  زیبا یی وهم از دقت در انتقال افکار وحالات به هم  برخوردار خواهد بود وآگاهی از ادبیات غنی گذشته واحاطه بر اصطلاحات وواژگان سهم مهمی دراین زمینه دارد 

 اگر فضای شنیدن وگفتن ما از واژگان اندک وسطحی انباشته باشد سطح فکر جامعه نیز به خودی خود پایین می آید چراکه به تعبیر زباشناسان ما با سخن گفتن می اندیشیم وهمچنین زیباییها وظرایف جهان را نخواهیم شناخت وظرایف کتاب های مرجعی چون نهج البلاغه وقرآن ودیوان حافظ ومثنوی  را نیز درک نخواهیم کرد وبه عکس در برخورداری از واژگان متنوع سطح فکر بالا می رود وفضای انتقال احساسات نیز توسعه می یابد واساسا گفتگو به معنای دقیق رخ می دهد والا جامعه با صرفا با هم در ارتباط است نه علاوه بر ارتباط در ارتزاق فکری از هم وارتقاء روحی 

متاسفانه فقر واژه شناسی وضعف ادبی به نحوی عمومی  شده که حتی مترجمان منابعی متعالی چون قرآن  در ترجمه اصلا آن فصاحت وسدید گویی قرآن را نمی بینند ومنتقل نمی سازنند در ترجمه ای دیدم مکر را به حیله وحیله را به مکر ترجمه کرده بود که هردو غیر دقیق ونادرست بود 

لذا بهتر است چون گذشته نه چندان دور سواد ادبیاتی جدی گرفته شود تا هم درک از جهان ومتون معتبر دقیق تر شود وهم تنوع ورنگانگی وزیبایی را در سخن گفتن ها ببینیم وهم با هم گفتگوی بهتری داشته باشیم






تاریخ : دوشنبه 98/1/19 | 1:36 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

از جمله نکات برجسته در حیات مبارک امام جواد علیه السلام مناظره های  ایشان با برخی از علماء زمان است که حدود نه مناظره از ایشان نقل شده است واز جمله موضوعات مطرح در مناظرات حضرت این است که ایشان بر اصل همراهی وتبعیت وموافقت روایات با قرآن  اهتمام ویژه داشتند امام جواد علیه السلام در چند مورد با توجه دادن مخاطبان خود به این اصل مهم تحقیقی در شناخت اسلام ومعارف آن برای همیشه تاریخ روش تطبیق وتوافق روایات با قرآن وشرط اعتبار روایات را در موافقت با قرآن مطرح نمودند


 از جمله در مجلسی فردی به روایتی استناد کرد که در آن ادعا شده که خداوند از طریق پیامبر درباره یکی از صحابه که بعدها به خلافت رسید این سئوال را مطرح نمود که پیامبر  از آن صحابه بپرسد که  آیا آن فرد از خدا راضی است ؟ امام این روایت را خلاف  آیه ای  دانست که درآن به نزدیکی واحاطه علمی خداوند بر انسان دارد ومی فرماید :ما از رگ گردن به شما نزدیک تر هستیم (ق/16) وامام فرمود خدایی که از رگ گردن  به انسان نزدیکتر است و از خصوصی ترین احوال او آگاه است نیاز به این سئوالات ندارد لذا همین محالفت با قرآن آن روایت  را نامعتبر می سازد ومجعول بودنش را اثبات می کند 

(طبرسی، الاحتجاج، 1403ق، ج2، ص446)


 این روش امام همواره به عنوان یک معیار مهم در شناخت روایات نادرست و همچنین برتری بخشی  ومرجعیت اولی واصلی  دادن به قرآن کار ساز است ودر مقابل تفکر ظاهر گرایی در میان  اهل سنت و مکتب  اخباری گری در میان  شیعیان  که به بهانه هایی قرآن را کنار می زنند ویا کم اهمیت  جلوه داده وهمواره روایات آن هم فهم ظاهری از آنها را بر قرآن مقدم می سازنند قرار دارد 


 امام می آموزد که روایات اصالت وحقانیت خودرا از قرآن می گیرند واین البته لوازم مهمی دارد که متاسفانه جهان اسلام چه شیعه وچه سنی در طول تاریخ کمتر بدان توجه نموده است واولین لازمه این اصل آن است که یک محقق دینی  واسلام شناس  قبل از فهم روایات باید فهم کامل ودقیق قرآنی پیدا کند وهمه علوم  اسلامی از تفسیر تا تاریخ وفقه وکلام وغیره همه باید از قرآن آغاز شود وبه قرآن ختم شود نکته ای که مع الاسف مغفول افتاده وبسیاری مواقع فهم محققان از قرآن به مراتب پایین تر از فهم آنها  از روایات است


 این  امر البته تنگ نظری های وکج فهمی های گوناگون فکری وعملی را پدید آورده است وجرات اجتهاد اساسی وراه گشا را در موارد زیاد از نخبگان وخبرگان گرفته است فقه ما برای پیش تازی وحل مسائل ومعضلات باید فهم خودرا از مبانی قرآنی آغاز کند ایضا کلام وسایر علوم 


 به یاد دارم در بحثی که با فردی فاضل داشتم وقتی از حق ولایت مردم بر حاکم اسلامی  سخن گفتم ایشان با تعجب بر آشفت که این را شما از کجا آورده اید ؟ووقتی به آیه امربه معروف اشاره نمودم که در آن قرآن تصریح بر ولایت مومنان بر یکدیگر دارد(توبه /71) ایشان که گویی تا آن زمان این آیه را نشنیده بود  با کمی تامل منصفانه پذیرفت


 در آن مجلس به ایشان عرض کردم که ما فقه را باید از قرآن آغاز کنیم والا هم دین را درست نخواهیم شناخت وهم بن بست ها را نخواهیم توانست گشود امری که مورد اهتمام ائمه علیهم السلام بود اما متاسفانه بعدها مغفول افتاد که اگر چنین روشی را در پیش گیریم  ومبانی را قبل از تاریخ وروایات وعلم اصول از قرآن بگیریم هم فقه وکلامی پویا خواهیم داشت وهم  دیگر نظریاتی چون (قبض وبسط تئوریک شریعت ) وامثال آن جایگاه وجولان چندان نخواهند داشت وفهم درون دینی از چنان غنایی برخوردار می شود که فهم بیرون دینی نمی تواند هر پنداری را بر او تحمیل کند این نکته البته مجال بیشتر برای تفصیل می خواهد و جایی فراختر از پستی در کانال مجازی  را می طلبد






تاریخ : یکشنبه 97/12/26 | 3:48 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.