شب یلدا از مناسبات های بازمانده از ایران باستان ودوره جاهلیت است که مردم غالبا مشرک بودند واله ها والهه هارا می پرستیدند در زمانی که مظاهر طبیعت وفصل ها وروزها هرکدام الهه ای داشت ویلدا نیز از جمله این الهه هاست که الهه زمستان است .
درآزمان برای استقال از الهه زمستان وبه خیال خود دل اورا به دست آوردن چنین مناسبت هایی را ابداع کرده بودند بعداز ظهور دین توحیدی پیامبر خاتم بتها واله های عرب شکست ونابود شد وبا ورود اسلام به ایران الهه های ایرانی نیز تارومار شدند ولی بزرگداشت مناسبت ها از سوی مروجان خرافه استمرار یافت.
وبه نظر می رسد صاحبان سرمایه وکالا درپشت ماجرابودند چراکه چنین خرافه هایی که همراه بودبا خوردن وخرید بیشتر بهترین سودرا عاید آنان می کرد ه است البته بعداز انقلاب اسلامی سعی شده هویت جدید به این مناسبت ها داده شود وتحت عنوان صله رحم ، به وجه مثبت قضیه نگاه شود.
ولی به نظر می رسد از آنجا که بنای این مناسبت خرافه وشرک بوده است وخشت اول کج نهاده شده است تا ثریا کج خواهد رفت وامروز نیز شاهدیم این گونه مناسبت ها بیش از آن که سود فرهنگی ومعنوی برای جامعه داشته باشد منفعت اقتصادی برای تاجران وبازاریان ومضرات اقتصادی وفرهنگی برای توده مردم دارد .
که می توان به مواردی چون افزایش التهاب کاذب برای خرید وچشم وهم چشمی و وترویج اعمالی خرافی از جمله تلاش مضحک برای خرید هندوانه این میوه مقدس یلدایی و در فشار نهادن وتحمیل مخارج کاذب بر خانواده های کم درامد وضعیف اشاره کرد.
از سوی دیگر ایرانی که با مومن شدن به دین انسان ساز اسلام حیات جدیدی یافت وهویت نوی را بنا نهاد در واقع از جاهلیت باستانی به مدنیت اسلامی وانسانی وارد شد ودر واقع به دوره بلوغ ورشد معنوی پانهاد.
دوره ای که به جای حاجت بردن نزد الهه ها نیاز به درگاه الله می برد وبه جای شب زنده داری برای خوردن وخیال بافی وخرافه اندوزی و تقدیس هندوانه واتلاف عمر، شب زنده داری برای احیای روح ملکوتی وراز ونیاز با خدای حقیقی و شکرگزاری برابر همه نعمات الهی و ذخیره اندوزی برای قیامت را برگزید .
وبه نظر می رسد بهادادن به چنین مناسبت هایی نوعی بازگشت به جاهلیت ودوره کودکی ونابالغی ونادانی است
شب مناظره معروف انتخابات 88با خود می اندیشیدم که فردا شورای نگهبان صلاحیت فردی را که آشکارا موازین اخلاقی زیر پا گذاشته بررسی مجدد کرده واعلام می شود که کاندیدای هتاک به خاطر افترا وگفتن مطالب اثبات نشده ونقض قانون در پاسداشت حقوق شهروندان حداقل صلاحیت لازم برای کاندیدایی ریاست جمهوری را ندارد.
ولی فردا وفزداها آمد ونه تنها چنین نشد که حمایت ها ورانت دهی ها به کاندیدای هتاک از سوی نهاد های مختلف بیشترشد
از جمله آن که از طرف سیمایی که زمینه لازم رابرای وقوع این بلوا فراهم کرده بود وحتی حاضر نشده بود فرصت پاسخ دهی برای کسانی که مورد هتک حرمت قرار گرفته بودند را فراهم سازد.
درشب پایانی تبلیغات، امتیاز ویژه دیگری به کاندیدای مورد نظرداد ه شد تابا هواپیماخودرا ازمشهدبه تهران برساند وبه اصطلاح به برخی نکاتی که دیگر کاندیداها درغیابش مطرح کرده بودند پاسخ دهد والبته این فرصت طلایی هم تکمیل کننده مطالب مناظره بود .
ایام تبلیغات گذشت وبه هرنحوی بود کاندیدای مویدبه امدادهای ویژه پیروزانتخابات شد اما سنت سیئه تخریب بزرگان با امکانات بیت المال ودر تریبونی رسمی بنا نهاده شد وامروز نماینده ای در مجلس همان راه را رفته است
واز تریبونی مقدس ومرذمی نامردمی وناجوانمردی بسیار درحق مردان روزگار کرده است وهمچنان مدعیان اخلاق وقانون سکوت کرده اند وهتاکان وپرده دران ولات بازان عرصه سیاست به شور وشعف آمده اند .
واین بار البته برای برخی خصوصا دشمنان دیرین روحانیت این واقعه خوشایندتر وشیرین تر می نماید چراکه هتاک امروز لباس مقدس روحانیت برتن دارد وچه چیز لذت بخش تر است برای مخالفان ومعاندان روحانیت از این که ببینند یک روحانی بازیگر صحنه ای شده که سالهاست استعمار کهنه ونو سناریو آن را کلید زده است.
اگر در دوره هایی کسروی وتقی زاده وآخوندزاده فراماسون، با روحانیت اصیل وآگاه کینه ورزی می کردند ولجن پراکنی اگر زمانی بنی صدر وگنجی متعلق به جریان روشنفکری چنگ در چهره روحانیت مبارز می کشیدند
اما امروز یک روحانی ویک نماینده مجلس ویک مدعی ولایت برای ریختن آبرو وبردن حیثیت روحانیت زجر کشیده وزندان دیده ومدیر ومدبر ،یقه درانی می کند واین البته برای دشمنانی که شاید درخاطر وخیالشان نیز چنین چیزی نمی آمد لذتی مضاعف دارد.
و اگر هتاکان دیروز را درجای خود می نشاندند اگر شورای نگهبان وقوای دیگر مسئول به وظیفه خود عمل می کردند اگر روحانیون واساتید اخلاق دربرابر حرمت شکنی دیروز سکوت نمی کردند امروز این چنین دشمن شاد نبودیم .فاعتبروایا اولو الابصار
در نوشته پیشین به عامل اصلی انحطاط اخلاقی در جامعه وخصوصادرمیان سیاسیون اشاره کردیم وگفتیم که ضعف ایمان به معاد ریشه اصلی این وضعیت است درادامه به نکته ای دراین باب می پردازیم وآن زمینه هاو فضاهایی است که این ضعف ایمان را فراهم می کنند.
یکی از بسترهای ظهور و بروز عوامل تضعیف گر ایمان، قدرت است احساس قدرت ومغرور شدن به قدرت مهم ترین عامل غفلت از معاد است معادی که درآن انسان هیچ قدرت واختیاری ندارد وهمان قدر که خضوع وخشوع قلبی واحساس ضعف ونیاز دربرابر حق ایمان به معاد را تقویت می کند.
درمقابل مستی قدرت ومیز وریاست ،باعث زوال ایمان به معاد خواهد شد درتاریخ می بینیم وقتی بنی امیه مسلط بر قدرت شد لعن ونفرین بر امام متقین وامیر مومنان را برمنابر خطبه وخطابه اجباری کرد.
واین بازگشت به همان مستی قدرتی دارد که فرزند پلید معاویه نیز بعد از فاجعه کربلا که سرمست فتح بود عربده کشان گفت که وحیی درکارنبود وهمه بازی بنی هاشم بود
عامل دوم در ایجاد فضای بی اعتقادی به معاد گرفتار شدن در توهم حقانیت مطلق برای خود وباطل بودن دیگران است واین بیماری برخی به ظاهر اهل دین است که چون تنها خودرا اهل خداو دین می دانند ودچار خود شیفتگی کاذب دینی هستند، اعمال ورفتار خودرا همه صحیح وعادلانه دیده ودیگران را گرفتار باطل و فسق و فساد می پندارند و به تعبیر قرآن خودرا دوست وفرزند خدا و فراتراز حساب وکتاب و عذاب الهی می بینند.
همان که درباره برخی از اهل کتاب فرمود :
( وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ إِلَیْهِ الْمَصیرُ (18)یهودیان و مسیحیان گفتند که ما فرزندان و دوستان خدا هستیم. بگوى: پس چرا شما را به پاداش گناهانتان عذاب مىکند؟
بلکه شما انسانهایى از جمله آفریدگان هستید. هر کس را که بخواهد مىآمرزد و هر کس را که بخواهد عذاب مىکند و از آن خداست فرمانروایى آسمانها و زمین و آنچه در میان آنهاست و بازگشت همه به اوست.)/مائده /18
درتاریخ منطق وروش خوارج همین بود که خودراحقیقت مطلق می دانستند وغیر خودرا کافرو فاسق و مستحق بدترین مجازات دنیوی واخروی می دانستند و همواره بازوی امدادی قدرتمندان درتاریخ این گروه بوده اند.
قدرتمندان بی اعتقادی چون معاویه همین جماعت خشکه مقدس خشک مغز را ملعبه دست خودقرارداده وبادست وزبان همین ها، متقین وسابقون اسلام وایمان را درجامعه بدنام ومنزوی می کردند منابر امویان را همین خشکه مقدسان از خودراضی رونق می دادند ولعن ونفرین اهل بیت طهارت وعصمت وعزت از زبان همینان خارج می شد
وبدترین صورت این است که این دوعامل درفرد یا افرادی جمع شود یعنی از طرفی مستی قدرت کسی را بگیرد از سوی دیگر خودشیفتگی مذهبی ودینی یعنی افرادی از خودراضی ومطلق بین ومدعی محور حق وحقانیت علاوه بر منبر وخطابه قدرت را نیز دراختیار داشته باشند
آن گاه است که فاجعه رخ خواهد داد و به نام دین ایمان سوزی رخ خواهد داد اتفاقی که در قرون وسطی افتاد وباعث شد بعد ازآن بی اخلاقی ها وحق کشی هایی که به نام دین صورت گرفت تصویری از دین در ذهن ها شکل گیرد که موجب تنفر از مذهب برای قرن هادرجوامع مسیحی گردد.
خطری که امام و معمار کبیر انقلاب اسلا می همواره برآن هشدارمی داد که اگر عمل مسئولان خصوصا روحانیون درنظام باعث انزجار مردم از اسلام شود ترمیم وبازسازی ایمان واعتماد مردم به دین سالها وبلکه قرن ها طول خواهد کشید.
بنابراین دلسوزان انقلاب واسلام وایمان مردم نباید اجازه دهند برخی از خودراضی های مدعی دینداری و مغرور قدرت، فضای سیاسی جامعه را چنان غیراخلاقی وایمان سوز کنند که فردا نتایج تلخ وفاجعه بار وغیرقابل جبران را به بار آورد .
از جمله معضلاتی که کشور خصوصا در عرصه سیاست بالاخص در چند سال اخیر با آن روبرو بوده است ضعف وبلکه نوعی انحطاط اخلاقی در میان سیاسیون وتربیون داران است واین که چرا وچگونه به این وضع دچار شده ایم عوامل مختلفی دارد.
اما مهم ترین علت بازگشت به تضعیف ایمان خصوصا ایمان به معاد وروز جزاء وپاسخ گویی دارد خصیصه مهم معاد این است که از انسان هرگونه اختیار وقدرتی سلب می شود وهمه ابزار وعوامل مادی از کار می افتد وانسان ترسان ولرزان به پای میز محاکمه ومیزان عدالت الهی کشیده می شود.
وخصوصیت دیگر قیامت این است که روز عینیت حق است وباطل درآن معنی ندارد یعنی کسی قادر به دروغ گویی وفریب دادن وامثال آن نیست حال هرچه ایمان به این روز در وجود ادمی قویتر شود طبیعتا کنترل فرد بر دست وزبان واعمالش بیشتر می شود
که می داند اولا هرچه می کند وهرچه می گوید ثبت وضبط میشود وثانیا در روزی که جز صدق وحق کارایی ندارد باید چواب گویی این گفته ها باشد البته ایمان فراتر از علم است وگرچه علم مقدمه ایمان است اما صرف دانستن کافی نیست.
بلکه در کنار دانایی باورنیز لازم است ومشکل غالب مادر قسم دوم یعنی باوراست چه بسیار عالمانی که چه بسا همه ادله معاد را خوانده واز حفظ هستند اما هنوزبه باورمعاد نرسیده اند بنابراین تحصیل ایمان به معاد هم با صرف تعلیم وتعلم ممکن نیست.
حضرت امام درکتاب چهل حدیث مثالی می زند وفرق علم وباوررا این گونه بیان می کند که همه ما علم داریم که از مرده کاری برنمی آید اما بسیاری چون به این باور نرسیده اند چه بسااز مرده می ترسند وجرات ندارند فرضا شبی در کنار مرده سپری کنند.
پیامبر اکرم (ص) هم برای ساختن جامعه وانسان مومن ابتدا از معاد آغاز کرده است قبل از آن که احکام فقهی ودستورات اخلاقی را بیان فرماید معاد باوری رادر جامعه ترویج کرده است لذا آیات ابتدایی وآغازین قرآن غالبا درباره قیامت ومعاد است .
وخللی که در جامعه ما رخ داده همین است که به جای این که کاررا ازاساس شروع کنیم و ریشه را استوارسازیم به شاخ وبرگ مشغول شده ایم و در پرداختن به مسائل بنیادی نیز به علم کفایت کرده ایم درحالی که آن چه کارساز وانسان ساز است ایمان وباور است.
امروز درجامعه وعرصه سیاست سوگمندانه شاهدیم که برخی تحصیل کرده های حوزوی که توقع می رود باور بیشتری به معاد داشته ومراقب دست وزبان خود باشند چه راحت حریم وحرمت شکنی می کنند ودروغ وشایعه برزبان می رانند وآبرومی ریزند که مخاطب حس می کند اینان کمترین دغدغه معاد وپاسخ گویی ندارند.
واین به خاطر همان است که علم اموخته اند ادله معاد را خوانده اند اما در مرحله باور به بار ننشسته اند امروز همه نهادهای فرهنگی وتربیتی خصوصا حوزه باید با احساس مسئولیت دربرابر این فاجعه معنوی در شیوه تعلیم وتربیت خود تجدید نظر کند که کار بد ومنکر وقتی از به ظاهر اهل علم ومعممی صادر می شود تبعات ایمان واخلاق سوزی ان برای جامعه به مراتب بیشتر است
اگر صبح وشب در مدرسه ودانشگاه وتلویزیون ادله معاد برای مردم تشریح وبیان شود اما در عمل مردم ببینند که واعظان آن کاردیگر می کنند وعمل وگفتارشان به گونه ای است که حس ترس از قیامت ومحکمه عدل الهی درآن نیست همه آن تلاشها ابتر وبی ثمر خواهد بود .
لذا همه دلسوزان وکسانی که دغدغه ایمان جامعه را دارند باید بر این ایمان سوزی هایی که به دست سیاسیون تریبون به دست صورت می گیرد علاجی بکنند .
درادامه بحث امربه معروف ونهی از منکر به یکی دیگر ازمبانی امربه معروف ونهی از منکر می پردازیم وآن مساله اساسی تولی وتبری است امربه معروف یک فعل وعمل است وهر فعل ورفتاری بر اساس عقیده واندیشه ای شکل می گیرد واتفاق می افتد.
وریشه واساسی که در درون مومن براساس آن امر به معروف ونهی از منکر اتفاق می افتد تولی وتبری است تولی به معنای دوست داشتن حق واهل حق وتبری دشمنی با باطل واهل باطل است و تولی وتبری که از مبانی اعتقادی شیعه است در کنار هم هستند.
یکی برای جذب حق ودیگری دفع باطل است وفرد وجامعه ای روبه اصلاح ورشد می اورد که در آن واحد دارای دونیرو وقوه باشد که از سویی حقایق را طلب کند وبه آن روی اورد واز سوی دیگر از باطل دوری کند و کسی اقدام به امربه معروف ونهی از منکر می کند که دردلش محبت به حق وانزجار از باطل وجودداشته باشد.
بنابراین برای اجرا وپیاده ساختن اصل امربه معروف باید در شکل گیری وتقویت محبت به حق ودشمنی به باطل کوشید وازآنجا که دوستی ودشمنی که امرقلبی است خود متفرع بر امر اندیشه ای است یعنی ابتدا معرفت نسبت به حق ویاطل باید در ذهن وفکر حاصل شود تا به دنبال معرفت حب وبغض شکل گیرد.
ومهم ترین کار شیاطین انس وجن همین است که درمرحله شناخت حق از باطل ومعروف از منکر اختلال کند ومعروف را منکر ومنکر را معروف جلوه دهد واز مبدا وسرچشمه آب را گل آلود کند وراه اصلاح را سد نماید ترویج شبهات دینی وتضعیف معارف دینی همه مقدمه ای است برای این که محبت درونی نسبت به حقایق وغیرت قلبی در دفع باطل را از میان بردارد .
بنابراین برای تقویت امربه معروف باید مبانی آن را ساخت ولذاقبل از عامل اجرایی وعملی وبه عوامل فکری وفرهنگی واعتقادی پرداخت ومدرسه ودانشگاه ورسانه های مکتوب وشنیداری ودیداری واینترت وامثال آن در این حوزه قرار می گیرند امروز رسانه ها افکاررا شکل می دهند وفکرها مولد عمل هستند.
وغفلت از این موضوع حب وبغض ها واعمال را به سمتی که مطلوب دشمنان است سوق خواهد داد اگر از تعلیم وتربیت وفرهنگ غفلت کنیم وبعد بخواهیم با امربه معروف مشکل را حل کنیم تلاش بیهوده کرد ه ایم.
پیامبر اکرم (ص)قبل از بیان احکام ودستورات عملی به تحکیم اعتقادات پرداخته است لذا می بینیم آیات مکی که درابتدا بعثت پیامبر اکرم نازل شده غالبا تکیه بر توحید ومعاد که امور اعتقادی است دارد چراکه تا اعتقادی در قلب راسخ نشود اعمال متناسب با آن اتفاق نمی افتد.
وامروز هم راه همان است در دنیا وفضایی که از هر طرف شبهه وانکار وتردید نسبت به مبادی القائ می شود ورسانه های خودی نیز در غفلت هستند یا ناخواسته در مسیر دشمنان حرکت می کنند طبیعی است که شناخت معروف ومنکر دشوار خواهد شد وحب وبغض متناسب باآن پدید نمی آید .
واصل امربه معروف نیز معطل می ماند وقتی بازی وسرگرمی اصل شد وساعت ها وقت وبودجه های کلان صرف آن شد این در واقع تبدیل منکری به معروف است البته اصل بازی در جای خود منکر نیست اما هدف وهمه زندگی شدنش منکر است که رخ داده است.
اگر به جای علم مدرک معیار گزینش ومقبولیت شد ونفس داشتن مدرک از هر راه وسیله ای مطلوب گشت آن گاه راه برای تقلب وجعل وامثال آن گشوده می شود ومنکرات مسلم درجامعه جاری وساری خواهد شد اگر از عدم اختلاط زن ومرد مسلمان گفتیم اما در رسانه وسیما وسینمای کشور هیچ اهمیتی به آن ندادیم .
در واقع با زبان عمل منکرات را معروف جلوه داده ایم وقس علی هذا بنابراین برای ورود به ساحت ولایت مومنانه وحیات طیبه که باعمود امربه معروف برپامی شود باید ابتدا مصالح کافی ولازم برای ساختن این عمودرافراهم کنیم مصالحی چون معرفت وشناخت حق ومعروفات ودوستی وحب به آنها وانکار وابطال منکرات وبغض به آنها