انَا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ
بی تردید ما به تو کوثر عطا کردیم .(کوثر/1)
فاطمه کوثر است و کوثر یعنی خیر کثیر و فراوان و خیر آن است که عقل وفطرت انسانی والهی میل به انتخابش دارد و خیر کثیر یعنی دارنده بیشترین اشتیاق و جذبه انتخاب ویعنی خواستنی ترین ها
فاطمه کوثر است یعنی خواستنی ترین خواسته عقل وقلب وفطرت است
فاطمه کوثر است و کان خیر ودشمن او کانون شر است و با فاطمه خیر وشر شناخته می شود
فَصَلِّ لِرَبِّکَ
پس برای پروردگارت نماز بخوان
.(کوثر/2)
فاطمه کوثر است و در پی کوثر صلاة می آید و فاطمه اذان ومقدمه نماز پیامبر واذن و اجازه ورود مومن به حریم الهی به نماز به معراج مومنانه است
وانْحَرْ و قربانی کن (کوثر /2)
فاطمه کوثر است وبه پیامبر کوثر عطا شده امر به قربانی می شود وقربانی نشانه قبولی و سعادت است و فاطمه عینیت سعادت نیز هست
فاطمه کوثر است که فاطمه تجلی آغاز و ادامه و عینیت پرستش وبندگی انسان است
فاطمه کوثراست چون تجلی فطرت نیز هست اسم فاطمه انشقاق کبیر از فطر است وفاطمه یعنی فاطر وعینیت فطرت در جهان و فطرت قوه ای است در درون انسان که میل و آگاهی به حق وخیر دارد و فاطمه تمام هستی اش آگاهی واشتیاق به حق وخیر وانتخاب حق است
فاطمه ظهور فطرت و عهد و میثاق الست انسان با خداست که اقرار به بندگی خود وخدایی خدا نموده است وپیمان پرستش حق را بسته است وفاطمه عینیت این عهد است فاطمه عصاره عبودیت انسان در پیشگاه خداست وبا فاطمه پرستش خدا شناخته می شود وعبودیت خدا حاصل می شود
فاطمه کوثراست که هم خواستنی ترین است برای حق جویان وهم تمام وجودش در طلب وخواست حق است وهم مظهر بندگی خداست
الهَاکُمُ التَّکَاثُرُ
کثرت طلیی شما را از حق بازداشت
(تکاثر /)
فاطمه کوثر است و کوثر در تقابل با تکاثر است کوثر خواسته آن کسی است که از عالم کثرت واعداد وشمارش بیرون رفته وجزء وحدت حقه الهی نمی بیند وبه جای تکاثر به برکات می اندیشد وتکاثر خواسته حریصان دنیا زده است و خصیصه قوم وقبیله پرستان عرب جاهلی که می اندیشد تکثر سازی می تواند نور کوثر را بپوشاند ونمی دانست که عاقبت تکاثر وتکثر طلبی چشیدن دوزخ است چشیدنی یقینی
کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ* لتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ
این چنین نیست [ که مى پندارید ] ،اگر به علم الیقین آگاه گردیید بی تردید دوزخ را خواهید دید .(تکاثر 5-6)
و ثمره کوثر شهود بهشت برین است
یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ
حکمت را به هر کس بخواهد مى دهد ، و آنکه به اوحکمت داده شود ،بی تردید او را خیر فراوانی داده اند ، وجز صاحبان خرد ، کسی متذکّر نمى شود (بقره /296)
فاطمه کوثر است حکمت نیز خیر کثیر وکوثر است یعنی فاطمه تجلی انسانی حکمت است حکمتی که عقل انسان را نور می بخشد واز بین برنده جهل وجهالت است
وشگفت نیست که جهالت عرب تمام قد مقابل فاطمه قد علم می کند وعرب جاهل دختر و نوزاد کش به فاطمه عینیت عقل وحکمت الهی رذیلانه و جاهلانه ستم می دارد
وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضَافُرِأُمَّتِکَ عَلَی هَضْمِهَا
زودا دخترت تو را خبر دهد که چسان امتتفراهم گردیدند، و بر او ستم ورزیدند.
(نهج البلاغه/خطبه 202)
فاطمه کوثر است وخیر کثیر است که به تنهایی امتی است برای امام تنها و غیرت تمام است در غربت مدینه و یار وفادار ولی خویش است در فصل بی وفایی قوم توطئه وطمع وترس و همه کس علی است دردوره بی پناهی علی و وعلی در فقدان فاطمه نه فقط در فراق همسر که در شهادت امت خود می گرید ومی سوزد وبا پیامبر سوزدلانه درد دل می گوید :
قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدی فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ و أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَی أَنْ یَخْتَارَ اللَّهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنْتَ بِهَا مُقِیمٌ
ای فرستاده خدا مرگ دختر گرامی ات عنان شکیبایی از کفم برده، و توان خویشتنداری ام نمانده. ...امانت باز گردید، کار همیشگی ام اندوه است و تیمارخواری، وشبهایم شب زنده داری. تا آنکه خدا خانه ای را که تو در آن به سر می بری برایم گزیند واین غم که در دل دارم فرو نشیند
(نهج البلاغه/خطبه 202)
اصطلاح مذهب علیه مذهب اولین بار در ایران توسط دکتر شریعتی به کار رفت که به یک آسیب و آفت وبلکه دسیسه مهم در تاریخ ادیان اشاره دارد مذهب علیه مذهب به معنای مقابله بادین با عنصری از عناصر دین است
این مساله اولین بار درتاریخ اسلام در قضیه فدک رخ داد وحاکمیت بعداز پیامبر برای غصب فدک و خارج ساختن آن از تملک حضرت زهرا به حدیثی از پیامبر استناد کرد که دراین حدیث ادعایی از پیامبر نقل می شود که پیامبران از خود ارث به جا نمی گذارند برای مقابله با دختر پیامبر وبرای تضعیف اهل بیت پیامبر به سخنی منتسب به پیامبر استناد می شود
اهل بیت وحقوقش که از نگاه قرآن از ارکان دین است و در نوشته های قبل اشاره شد که حق اهل بیت در واقع حق ضعیفان جامعه است که اهل بیت از دنیا چیزی برای خود نخواسته اند این حق با حدیثی مجعول مورد نفی وانکار قرار می گیرد که همان حربه مذهب علیه مذهب است
البته در قصه فدک ادعای اصلی اهل بیت این بود که فدک هبه وهدیه پیامبر به فاطمه است ونه مال موروثی اما به فرض که ادعای طرف مقابل صحیح باشد که فدک اصالتا در ملک پیامبر بوده نتیجه ادعا آنها باطل است که نمی شود مالی متعلق به پیامبر به فرزندش به ارث برسد
حضرت زهرا با استناد به قرآن آن حدیث ادعایی را نفی می کندو مفادش را خلاف قرآن می داند که در موارد متعدد بر ارث پیامبران نسبت به فرزندانشان تاکید شده است حضرت زهرا دراین باره خطاب به حاکم وقت می فرماید:
آیا درکتاب خدا تو از پدرت ارث می بری ومن از پدرم ارث نمی برم ؟امر دروغی را آورده ای و آیا عمدا کتاب خدا را کنار نهاده و بر آن پشت کرده ای ، کتابی که می گوید :
سلیمان از داود ارث برد (نمل/16)
و کتابی که در گزارش حال زکریا می گوید :
و همانا من پس از خود از خویشاوندانم بیمناکم ، وهمسرم نازا است ، پس مرا ازسوی خود فرزندی عطا کن
که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد ، و او را پروردگارا ! مورد رضایت قرار ده .(مریم/5-6) (خطبه فدکیه )
دراین استناد حضرت زهرا به قرآن چند نکته اساسی وجوددارد که برای همیشه تاریخ وبرای پیروان اسلام همواره می تواند حجت ودلیل باشد که بدانها اشاره می کنیم
1- پیامبر اکرم خلاف قرآن سخن نمی گوید وعمل نمی کند واگر در جایی روایت مشکوکی بود که به پیامبر موضوعی را خلاف آموزه های قرآن نسبت دادقطعا آن روایت مردود است و پذیرفته نیست این مساله درباره سایر اهل بیت وامامان نیز جاری است ولذا ما امروز بسیاری از نقل های تاریخی را که خصوصا مستمسک خشونت طلبان در جهان اسلام واقع می شود وناسازگار با مفاد قرآن است را با این معیار می توانیم مردود اعلام کنیم وبا اصول قرآنی چون (رحمة للعالمین )که اصلی قرآنی درباره پیامبر اکرم است آنچه را که خلاف این اصول است وبه ظاهر نقل تاریخی دارد باطل بدانیم وقتی در صدر اسلام ودر حضور اهل بیت پیامبر به پیامبر دروغ بسته می شود امروز بعد از گذشت قرنها این امر امکان بیشتر خواهد داشت
2-- برای شناخت پیامبر پیش وبیش از سنت وتاریخ بر قرآن باید تکیه کرد شناخت از طریق قرآن هم شناختی مستند است وهم دارای حجت در واقع شناخت تاریخی وروایی دو نقص نسبت به شناخت قرآنی دارد نخست این که در مقام حجیت درمقام پایین تر است دوم این که امکان آلوده بودنش به کذب وشبه آن بسیار است
3- با توحه به قصه فدک مهم ترین دلیل در استناد ات کذب به پیامبر روشن می شود که در راس آن قدرت طلبی قرار دارد و لذا در حاهای دیگر نیز هر روایتی که بوی تاییدی بر قدرت طلبی قدرت طلبان وتوحیه ظلم ظالمان را بدهد مشکوک است و به تعبیر علم حدیث می توان از آن به عنوان یکی از اسباب جرح نام برد که اعتبار روایات توجیه کننده بی عدالتی ها وقدرت طلبی ها را زیر سئوال می برد
4- اعتقاد به حقانیت وصداقت حضرت زهرا وایمان به صدیقه بودن آن حضرت لوازم مختلف معرفتی دارد و صرف یک عقیده نیست ولذا شناخت حضرت زهرا واعتقاد با معرفت به ایشان به دنبال خود منطق ومنش ویژه در معرفت دینی را به دنبال دارد
از جمله لوازم معرفت به زهرای صدیقه شناخت حربه مذهب علیه مذهب وشناخت راه مقابله با آن است که با معرفت اصیل واستوار به اصول اسلام و شناخت دقیق معارف قرآن حاصل می شود وطبق این منطق تفاوت وتمایز مهم بین اسلام حقیقی واسلام قلابی آشکار می گردد و لذا حضرت زهرا وخطبه فدک معیار مهم در کشف منشا آلودگی ها وانحرافات دینی خواهد بود که وقتی در خشش نور ملکوتی زهرا بر تاریک کده تحریف گران تاریخ می افتد رسواگر خیلی از توطئه ها و مطامع خواهد بود وگویا کوثر بودن آن حضرت نیز بازگشت به همین ویژگی داردکه در نوشته دیگر انشالله درباره اش سخن می گوییم
حضرت زهرا دربحشی از خطبه فدکیه به بیان حکمت ودلیل برخی از اصول وفروع اسلام می پردازد ودراین میان به نکته ای کلیدی اشاره می کنند ومی فرمایند :
فَجَعَلَ اللَّهُ ...طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، خداوند اطاعت از ما را مایه نظام ملت قرار داد (خطبه فدکیه )
? دراین بیان دو اصطلاح نظام و ملت قرار دارند که درباره آنها کمی توضیح می دهیم وسپس به مفاد سخن حضرت می پردازیم نظم و نظام که گاهی هم به حای هم به کار برده می شوند گرچه تشابه در دلالت دارند اما در دقت معنایی با هم تفاوت نیز دارند در یک بیان ساده وقتی هر چیز در جای خود باشد نظام به وجود می آید ووقتی هر چیز در زمان خود به کار رفت نظم حاصل خواهد شد وهردوی نظم و نظام بازگشت به عدالت دارند ودو جلوه از عدالت هستند که عدالت به مفهوم در جای خود بودن هر چیز است
ملت نیز به معنای روش و آئین است و در قرآن بر روش ابراهیم تاکید شده است
? آیین غیر از دین است دین مجموعه ای از عهد وپیمان ها بین خدا وانسان است و آئین چگونگی اجرای این عهد ها را بیان می کند دین مثل قانون است و ملت مثل آیین نامه اجرایی قانون
?دین مجموعه ای از عناصر اصلی وفرعی را شکل می دهد مثل توحید ونبوت ومعاد وجهاد ونماز و امربه معروف و...وهمه این اصول وفروع در قالب ملت اجرایی می شوند وبرای این که هر کدام از این عناصر در جای خود وبه اندازه خود به کار گرفته شود محوریت اهل بیت مطرح می شود واطاعت از اهل بیت مایه برقراری واستحکام وکارایی آن اصول وفروع خواهد شد جامعه وجمعی که پیرو اهل بیت است میزان به کارگیری دین را به عنوان یک عهد وقانون در دست دارد واز اجرای تک بعدی وافراط ویا تفریط در یک بعد مصون می ماند
? و اما چرا اهل بیت برخوردار از حق شکل دهی به نطام ملت و آیین هستند؟
دلیل مهم آن دو ویژگی علم به حقایق دین و قرآن و طهارت خاص اهل بیت است قرآن در جایی به طهارت خاص اهل بیت گواهی می دهد وبا عنوان مطهرون از ایشان یاد می کند
[وشما ( اهل بیت ) را از هرگونه آلودگی پاکیزه گرداند] (احزاب /33)
ود رجای دیگر علم ویژه وباطنی را از آن مطهران می داند
[جز مطهران به [ حقایق ] آن (قرآن )دسترسی ندارند .](واقعه/97)
? اهل بیت دارای علم به باطن قرآن و طاهر هستند ولذا می توانند روش و آئین رانیز نظام دهند که اشاره شد نظام بازگشت به عدالت دارد اهل بیت از آلودگی های چون حب قدرت وثروت وشهرت به دورند و برخوردار از علمی هستند که جای هر قانون را می داند لذا می توانند ملت اسلام را از آلودگی حفظ کنند و مجری نظام عادلانه باشند
? جفای بزرگی که در تاریخ اسلام بر اهل بیت ومردم رفت این بود که شاقول تنطیم گر وعدالت بخش نظام دین را کنار زدند ولذا در ظاهر دین در صحنه بود اما چون بر نظام وعدالت استوار نبود به جای رحمت ظلم وجفا به بار می آورد در زمانی که حدودی مثل حد دزدی بر مردم عادی اجرا می شد برخی از افراد خاص از برخورداری های ویژه حکومتی بهره می بردند واین یعنی دین بدون نظام و فاقد عدالت
? این موضوع در همه زمان ها جاری است و این نکته را به همه می آموزد که اگر بهترین دین وقانون در اجرا به افراد آلوده یا نادان سپرده شود ونا عدلانه و نا متوازن اجرا شود دین آلوده و جامعه رنجور وافسرده خواهد شد ودر طول تاریخ بشریت از مسیحیت تااسلام هرجا ناپاکان وآلودگان به رجس قدرت یا ثروت طلبی وسایر آلودگی ها ونادانان در مرکز اجرای روش و آئین قرار گرفتند ضربات جبران ناپذیر بر دین ودیانت زدند
?این نکته مهم را حتی سکولارها نیز دریافته اند لذا در جوامع خود که بر قوانین بشری استوار است سیستم های سیاسی خود را به گونه ای تنظیم می کنند که روش در اجرا در دست افراد فاسد البته در تعریف خودشان نیفتد واگر افتاد به سرعت فاش ورسوا شود در تجربه پیش روی در عصر ما نیز جامعه از حضور افراد آلوده به ثروت یا قدرت طلبی در ارکان اجرای قوانین وهمچنین اجرای نامتوازن قوانین کم لطمه ندیده است
?از بیان حضرت زهرا ء دو نکته مهم نتیجه گیری می شود نخست آن که آیین وروش اجرای دین اسلام باید نظام داشته باشد یعنی هر بخشی در جای خود باشد وبه کار گرفته شود ویعنی عادلانه باشد دوم این که محور اجرای این آ یین باید اگاهان وافراد به دوراز آلودگی باشند
1-حاتمی کیا باحمایت برخی ارگان ها فیلمی درباره جریان داعش می سازد و در جشنواره نمایش داده می شود و فیلمش چند جایزه مهم هم می گیرد والبته مثل هر فیلم دیگر بین منتقدان مخالف وموافق دارد اما حاتمی کیا بعد از گرفتن جایزه در جشنواره اعتراض تندی به برخی از منتقدان وصداوسیما وحتی هیئت داوران می کند وفضای جشن را تلخ می کند و پس از این اعتراض برخی از سیاست بازان فضا را برای حمله به اهداف از پیش تعیین شده سیاسی خود مناسب می بینندو اعتراض حاتمی کیا را ابزار مناسب کار سیاسی خود می سازنند
2-فیلمسازان جمله ای دارند که می گویند فیلمساز خوب کسی است که حرفهایش را با فیلم بگوید با زبان تصویر نه این که در کنار فیلم بیانیه صادر کند وبه تعبیر شهید آوینی به فیلم نباید یک تکه کاغذ را سنجاق کرد بلکه هنر فیلمساز همین است که حرفش را با قدرت هنری خود می زند و حاتمی کیا فیلمساز برجسته ای است وتوقع می رود حرفش را درقاب تصویر بزند والا خریدار چندان نخواهد داشت
3-هرکسی که فیلم می سازد خود را و فیلمش را درمعرض قضاوت وداوری ونقد قرار داده ،نقد نه تعریف وتمجید صرف وحاتمی کیا نیز از این قانون استثناء نیست فیلمی ساخته برخی آن را نقد کرده اند وحال در همان فضایی که فیلمش نقد شده می تواند پاسخ دهد واز خود وفیلمش دفاع کند نه این که فضای جشنواره را برهم زند وچهره ناموجهی از خود به تماشا بگذارد
4-کسانی که امروز علم حاتمی کیا را بلند کرده اند روشن است که در کار خود صادق نیستند اگر راست می گویند چرا از فیلمی که سالهاست او ساخته ودر توقیف است سخنی نمی گویند اینان بیش از فرهنگ دغدغه سیاسی دارند ومایه تاسف است که شخصیت برجسته فرهنگی مثل حاتمی کیا امروز خواسته یا ناخواسته ابزار پیشبرد اهداف اینان شده است
5- به حاتمی کیا روش ومنش استاد ومربیش شهید آوینی را یاد آور می شوم وقتی که آن شهید در دهه هفتاد که با زبان فرهنگی نقد و اعتراض فرهنگی داشت و دید که برخی سیاست پیشه گان مثل روزنامه کیهان در ظاهر از او طرفداری می کنند البته به روش خود شان و دگراندیشان را به تیغ تهمت وتخریب می زنند فورا در مجله سوره مقاله نوشت وگفت روش ومنش او با امثال کیهان کاملا متفاوت وجداست ودر اواخر عمر شریف آن شهید وقتی روزنامه ای مثل کیهان آوینی را متهم به فراموشی خدا کرد چراکه از هیچکاک دفاع می کند وتجلیل می کند برای همه روشن شد که دوست نمایان دشمنان آوینی بوده اند نه دوست او آری شهید آوینی حساب کار خودرا که صبغه فرهنگی داشت با سیاست بازی سیاست بازان گره نزد وامروز نیز حاتمی کیا اگر دغدغه فرهنگی دارد باید به گونه ای عمل کند که مورد سوءاستفاده سیاست بازان قرار نگیرد
والسلام
?خطبه فدکیه حضرت فاطمه(س) چند بخش دارد بخش اول حمد و ثنای الهی و ارائه معرفت دقیق درباره توحید است بخش دوم اشاره به وضعیت عرب قبل از اسلام و جاهلیت بدون دیانت وبدون مدنیت عرب قبل از اسلام دارد وبخش سوم در باره رسالت پیامبر وتلاش ایشان و حضرت علی در راست نمودن کجی ها ست وبخش چهارم وضعیت مسلمین بعداز پیامبر و آشکار شدن نفاق ونوعی بازگشت به جاهلیت را بیان می کند وبخش پنجم تبیین اهمیت قرآن و توصیفاتی در باره قرآن است و بخش ششم به بیان دلائل وحکمت های برخی از اصول وفروع دین می پردازد وبخش هفتم دفاع از حق خود و استدلال در برخورداری حضرت از فدک است
هر کدام از این هفت بخش دارای نکات مهم معرفتی است که سعی می کنیم در حد بضاعت ناچیز خود به برخی از این نکات مهم معرفتی واجتماعی بپردازیم و دراین نوشته به مو ضوع نفاق اشاره می کنیم
?شاکله اصلی خطبه فدکیه اصلاح گری حضرت فاطمه را می رساند ومی توان حضرت فاطمه را اولین مصلح در امت پیامبر دانست اصلاح دربرابر فساد است و فساد به تعبیر اهل لغت خروج از عدل واعتدال است واصلاح یعنی بر گرداندن جامعه به حالت عدالت واعتدال و اولین کسی که بعد از رحلت پیامبر آشکارا از فساد وانحراف جامعه می گوید حضرت فاطمه است ونکته محوری انتقاد ایشان در تبیین فساد وانحراف بازگشت جامعه به گذشته وعقبه جاهلیت است و علت را ظهور نفاق و صحنه گردان را نیز منافقان می دانند
[آنگاه که خداوند براى پیامبرش خانه انبیاء و آرامگاه اصفیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت، و جامه دین کهنه، و سکوت گمراهان شکسته، و پست رتبهگان با قدر و منزلت گردیده، و شتر نازپرورده اهل باطل به صدا درآمد]
(خطبه فدکیه )
?چیستی وچرایی نفاق
نقاق از انحرافات پیچیده جوامعی است که دین در آنها حاکمیت دارد واساس آن بازگشت به دروغ دارد گاه نفاق آن قدر عمیق است که حتی خود فرد متوجه نمی شود باور به دروغ وهمراهی با دروغ وزیستن با دروغ و پیش بردن کار خود با دروغ همه از لوازم نفاق است اما چرا درجامعه ای که پیامبر حاکم است واحکام قرآن جاری است و قاطبه با رغبت دل به اسلام بسته اند نفاق مجال رشد پیدا می کند ؟آیا این نقصی ونقدی بر حکومت پیامبر است ؟و آیا لازمه هر حاکمیت دینی نفاق است ؟
?در پاسخ باید به این نکته توجه کرد که نفاق دو ریشه عمده دارد اول سخت گیری وارعاب حکومت که افرادی را به دروغ گویی سوق می دهد برای حفظ خود وموقعیت خود ودوم در فضای اعتماد عمومی حکومت به افراد وسو ء استفاده افرادی از این اعتماد ودر حاکمیت پیامبر علت دوم البته وجود د اشت وپیامبراکرم اعتماد بالایی به مردم داشت که حتی گاه به خاطر اعتماد بسیار بالا مورد توبیخ لطیف قرآن قرار گرفت
[خدا تو را مورد بخشش و لطف قرار دهد ، چرا پیش از آنکه[ راستگویی ] راستگویان بر تو روشن شود ، و دروغگویانرا بشناسی [ از روی مهر و محبتی که به ایشان داری ] بهآنان اجازه دادی ؟](توبه /34)
?بنابراین نفاق گاه در فضای اعتماد بروز می کند همان گونه که در حکومت پیامبر رخ داد والبته به خاطر این عارضه اصل اعتماد رهبر وحاکم جامعه با مردم کنار گداشته نشد بلکه قرآن اصل اعتماد پیامبر به مردم را مایه خیر برای ایشان می داند
[و از منافقان کسانی هستند که همواره پیامبر را آزار مى دهند ، و مى گویند : شخص زود باور است . بگو : حسن باور واعتماد پیامبر برای شما خیر است] (توبه / 16)
?پس نفاق نه به معنای وجود حتمی زور ودیکتاتوری در جامعه است ونه حاکم اسلامی به خاطر جلوگیری از نفاق باید به مردم اعتماد نکند اصل اعتماد بین حاکم ومردم یک محکم قرآنی وجزو اصول سیره پیامبر است واساس اعتراض حضرت زهرا نیز اتفاقا بازگشت به این دارد که چرا حاکم بعد از پیامبر این اعتماد را ندارد وسخن اورا در حق مالکیت بر فدک نمی پذیرد وقتی به دختر پیامبر اعتماد نیست دیگران جای خود دارند
? وتکیه حضرت زهرا بر ظهور نفاق بازگشت به همین دارد در واقع در حاکمیت پیامبر منافقان بودند اما حاکمیت نداشتند اما بعد از پیامبر حاکمیت یافتند ونشانه آن همین است که در زمان پیامبر اعتماد عمومی بین حاکمیت ومردم بود واما در دوره بعد چنین اعتمادی نیست ونتیجه همه سخن این می شود که در حاکمیت اصیل دینی امکان وجود نفاق هست ولازمه لاجرم است اما همچنان بین حاکمیت ومردم اعتماد وجود دارد اما در حاکمیت متظاهر به دین وتهی از باطن دینی اعتماد بین حاکمیت ومردم وجود ندارد چون خود حکومت دچار بلیه نفاق است