1- بعد از پایان انتخابات ومشخص شدن نتایج طیفی که مقبولیت عمومی را کسب نکرده به جای پذیرفتن ضعف های خود مثل همیشه به گونه های مختلف می کوشد این موضوع را توجیه کند گاه به دولت می تازد وسخن از تخلف انتخاباتی می زند وگاه مردم را هدف می گیرد وبا استناد به برخی از متون دین اکثریت را لایعقل و امثال آن لقب می دهد ودریغ ازیک تحلیل وکاوش منصفانه و متواضعانه ومسئولانه که از نقش جریان خوددراین بی اقبالی بگوید 2- واقعیت آن است مسئولیت نا پذیری در نا اقبالی ها ناشی از نوعی انانیت و خودمحوری است که گاه توجیه دینی پشتوانه آن می شود و ریشه این نگاه متعصبانه و خود حق بینانه مطلق از دیدگاه قرآن ریشه در فرهنگ دینی خود حق بین مطلق مسیحیت یهودیت دارد که قرآن ازایشان نقل می کند وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَى? نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُه یهود و نصاری گفتند ما فرزندان و دوستان خداییم و قرآن با تخطئه این ادعا درجواب می فرماید: قل فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشَرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ بگو پس چرا خدا شما را به گناهانتانعذاب مى کند ؟ بلکه شما هم بشرى هستید از مخلوقاتى که خداآفریده است . هر که را بخواهد مى آمرزد ، و هر که را بخواهدعذاب مى کند . و مالکیت و فرمانروایى آسمان ها و زمین و آنچهمیان آن دو قرار دارد ، فقط در سیطره خداست ، و بازگشت بهسوى اوست .(مائده / 18) 3- اما درباره برخی از مستمسکات این جریان مثل آیاتی که اکثریت را لایعقل می خواند باید گفت آیاتی که به غیر عاقل بودن اکثریت اشاره دارد در سه جای قرآن استفاده شده که یک مورد مخطاب کافران هستند(مائده/ 103) در مورد دیگر مخاطب مشر کان هستند (عنکبوت /63) و به تعبیر اجتهادی این موارد تخصصا از بحث خارج هستند و ارتباطی به جامعه ما که جامعه مسلمانی است ندارند تنها موردسوم درباره مسلمانان به کار رفته که در سوره حجرات بی ادبی در برخورد با پیامبر وبلند صدا کردن ایشان را مورد مذمت قرار داده و سخن از اکثر لایعقل دارد إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ یقینا کسانى که تو را از پشت اطاق ها صدا مى کنند ، بیشترشانمعرفت و آگاهى [ به حرمت و عظمت تو ]ندارند .(حجرات /4) ودراین مورد نیز این تعبیر لایعقل مربوط به حوزه عمل وادب وعقل عملی است نه عقل نظری یعنی یک عمل نادرست راقرآن نامعقول می داند وافراد را غیر عاقل می خواند که تفسیر آن غیر مودب بودن است لذا مدلول این آیه ربطی به مباحث نظری ندارد که آیا نظر اکثریت عاقلانه است یا غیر عاقلانه و روشن است که انتخاب یک اعلام نظر است ولذا این آیه هم بی ارتباط به موضوع انتخاب است که امری نظری است 4- اما معیار بودن نظر مردم در نظام اسلامی بازگشت به تکیه قرآن بر فطرت الهی مردم و بها دادن قرآن به جماعت مردم و نظر ایشان دارد و اساسا تفاوت ما به عنوان جامعه ونظام اسلامی با جوامع سکولار در نوع نگاه به اکثریت است در نظام سکولار نظر اکثریت به خاطر تعداد بیشتر مورد قبول در انتخابات است و از نگاه ما اکثریت به خاطر تجلی فطرت الهی مردم ارزش واعتبار دارد درنگاه نظام و جمهوری اسلامی که متاثر از نظریات اندیشمندان برجسته چون مطهری وبهشتی ودرراس همه امام خمینی است رای اکثریت بازگشت به فطرت دارد و چون فطرت جایگاه مهمی در نظام معرفتی و اجتماعی سیاسی اسلام دارد لذا به عنوان مبنای اصلی دربحث انتخابات نیز هست در واقع انتخابات مکانیزیمی برای کشف نظر فطری مردم است ودرحالی که در نظامات فاشیستی و امثال آن سخن از فهم وعقل برتر نخبگان می رود وگفته می شود نخبگان به خاطر عقل وفهم بهتر باید معیار حاکمیت قرار گیرند البته نخبگانی که حاکمیت آنها را نخبه می داند اما در نظام اسلامی مهم تر از عقل این فطرت و سرشت انسان است که در مواقع سرنوشت ساز باید تصمیم بگیرد فطرتی که از نظر معرفتی حتی بر عقل مقدم است بنابراین معیار قرآنی نظام ما اصالت فطرت مردم است که حق انتخاب را به آنها می دهد ومعیار اکثریت راهی برای کشف این فطرت است انشالله در نوشته دیگر بسط بیشتر دراین باره خواهیم داد
?درس های انتخابات ریاست جمهوری انتخابات این دوره و موفقیت دکتر روحانی در انتخابات حاوی درس ها و پیام ها و نکته های مهمی بود که به برخی اشاره می کنیم 1- آنچه که روحانی در نظر وعمل از آن دفاع می کرد دین ورزی و انقلابی گری همراه عقلانیت و واقع نگری بود درسالهای اخیر برخی با تلقی های رادیکال از انقلاب اسلامی می کوشیدند عناصر مهمی چون حقوق انسان و شهروندی، عقلانیت و جامع نگری در تفکر انقلابی نادیده بگیرند اما مردم با رای به روحانی به عنوان شخصیتی که بیشترین سابقه انقلابی در میان کاندیداهای موجود را داشت ودرعین حال از حقوق وآزادی های مشروع وعقلانیت دفاع می گرد درواقع به تفکر تلازم و همراهی عقلانیت و انقلابی بودن رای دادند مردم با رای خود به قرائت اصیل از انقلاب اسلامی که با آن نگاه نهضت به راه افتاد و به پیروزی رسید رای دادند انقلاب اسلامی هویتی جدا از جمهوری اسلامی ندارد و در بطن جمهوری عناصری چون آزادی و حقوق مردم نهفته است در واقع مردم درانتخاب اخیر به انقلاب اسلامی توام وملازم با جمهوری اسلامی رای دادند 2- پیام دیگر رای مردم رای به قرائتی از اسلام ودین بود که اصالت در آن رحمانیت و صلح جهانی است از دیر باز دو تفکر درباره اسلام وجودداشته و دارد قرائتی که بر تکیه افراطی بر عناصری چون جهاد راه هرگونه گفتگو با دیگران می بندد و قرائتی که درعین اعتقاد راسخ به حقانیت اسلام آن را دین گفتگو وصلح می داند صلحی که از دید گاه قرآن خیر است و گفتگویی که قرآن اولین منادی آن است واز جمله خطاب به اهل کتاب می فرماید : بیایید به آنچه که بین ما وشما مشترک است که همان توحید است بشتابیم (بقره /64) رای مردم در واقع رای به اسلام رحمانی اسلام گفتگو و اعتدال و دین وسط بود 3- معنای دیگر رای مردم ارزش نهادن به همه نیروها وسرمایه های مادی و معنوی جامعه بود درحالی که تفکر رقیب از سویی به درصد سازی اقشار جامعه می پرداخت واز سوی دیگر با تفسیق و تکفیر وتخریب غیر خود، انقلاب ودین وارزش ها را حول محور خود معنا می کرد مردم به تفکر ی که نگاه یک پار چه به جامعه داشت و به همه بزرگان علمی وفرهنگی و سیاسی وانقلابی بها می داد رای داد یک نمونه شاخص و روشن تکیه وافتخار روحانی بر شخصیتی چون هاشمی رفسنجانی بود عالم و اندیشمند وانقلابی پرسابقه ای که در دو دهه اخیر بیشترین اذیت وآزار ها را از طیف مقابل دید و مخالفانش که امروز بیشتر در طیف رقیب روحانی بودند نه تنها نتوانستند اورا از عرصه سیاست حذف کنند بلکه او تفکر خود را به عنوان یک سرمشق همیشگی در جامعه ماندگار کرد مردم از حذف ها و ناسپاسی ها نسبت به بزرگان ومواریث فرهنگی و سیاسی خود به ستوه آمده بودند ورای به روحانی نه به همه آن حذف و طرد هاو ارزش نهادن به آن سرمایه ها بود 4- در حوزه اقتصاد هم مردم به جای شعار به عمل رای دادند مردم به دنیا نشان دادند که گرفتار شعارهای پوپولیستی نمی شوند ونیاز و مشکلاتشان آن را دست به دامن بی تجربه ها و کارنابلدان و یا کسانی که در ادعای عدالت عقلانیت را به مسلخ می برند نخواهد برد و این گذر مهم و تاریخی دشوار برای مردم رشید ایران بود ونشان داد دیگر شعارهای مردم فریب جایی در انتخاب این مردم نخواهد داشت 5- نکته مهم دیگر این انتخابات طرد ادعا های مافوق بشری از سوی جامعه بود در روزهای آخر انتخابات جریان رقیب با جزمیت از رفتن روحانی می گفت و با شعار این غیب گویی خودرا در کوی وبرزن فریاد می زد به گونه ای که گویا مطلع بر غیب یا قادر مطلق در جهان است کاری که به تعبیر مولوی دست طمع در الوهیت بردن بود استاد بزرگوار جوادی آملی در دروس خود همواره تاکید می کنند که حواسمان باشد که در نظر وعمل ادعا خدایی نکنیم انسان حق خدایی کردن در زمین ندارد نه به اسم دین ونه غیر دین و حرکت هایی که از برخی درایام دیدیم بوی این ادعا را می داد که خواست وقدرت خدا وملت برای خام اندیشان درس عبرت مهمی شد ونشان داد که قدرت مردم و خواست و قدرت الهی تعیین کننده مقدرات است 6- این انتخابات مثل بسیاری از انتخاب ها ی بزرگ دیگر برای هردو طرف در س آموز است نه پیروزان باید مغرور شوند ونه جریان مقابل باید به جای تامل در ضعفهایش به توجیه اعمالش بپردازد و مردم را نالایق بخواند که هردو این ها اشتباهات بزرگ ومهلکی است غرور ناشی از پیروزی و ندیدن ضعف های خود زمان مواجهه با عدم اقبال و نگاه بد به مردم هردو بازگشت به نوعی منیت دارد که هردو گروه باید از آن پرهیز کند و قدر نعمت دانستن با شکر وخدمت برای جریانی که رای آورده و اصلاح عیوب وضعفها برای جریان رقیب بهترین انتخاب است
این این که علم و تجربه و کاردانی از شرایط اولیه مدیریت است امروزه امری بدیهی است اصلی که در منابع دینی ما از جمله قرآن وروایات نیز بر آن تاکید شده است از جمله حضرت یوسف وقتی درخواست وزارت مصررادارد خودرا با دو وصف علم وامانت داری معرفی می کند ومی گوید :
اجْعَلْنِی عَلَى? خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ
مرا سرپرست خزانه هاى این سرزمین قرار ده ؛ زیرا من نگهبان دانایى هستم .(55یوسف )
وهمچنین جناب طالوت که از جانب خدا برای حکومت بنی اسراییل انتخاب شده از جمله مهم ترین ویژگی های او دانایی در کار است
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ
خدا او را بر شما برگزیده و وى را در دانش و نیروى جسمى فزونى داده ؛ و خدا زمامداریش را به هر کس که بخواهد عطا مى کند ؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست .(247بقره )
وعلم هم به تعبیر حضرت علی مقرون به عمل است و عقلی که مولد علم است در نگاه حضرت گوهرش تجربه داری است
الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجَارِبِ و خرد به خاطر سپردن تجربه هاست،(حکمت /196)
ودر فرمان حضرت امیر خطاب به مالک در انتخاب مدیر اولین شرط را تجربه بر می شمارند
وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَهِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَهِ وَ الْقَدَمِ فِی الإِْسْلاَمِ الْمُتَقَدِّمَهِ فَإِنَّهُمْ أَکْرَمُ أَخْلاَقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِی الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِی عَوَاقِبِ الأُْمُورِ نَظَراً
و عاملانی این چنین را در میان کسانی جو که تجربت دارند و حیا، از خاندانهای پارسا که در مسلمانی قدمی پیشتر دارند،- و دلبستگی بیشتر- اخلاق آنان گرامیتر است و آبروشان محفوظتر و طمعشان کمتر، و عاقبت نگری شان فزونتر.
(نامه /53)
وتوبیخی که حضرت امیر درنهج البلاغه خطاب به کمیل دارند به خاطر کار نابلدی اوست با آن که درایمان وتقوای کمیل کمبودی نبود اما کار بلد نبود لذا این گونه مورد توبیخ حضرت قرار می گیرد :
وَ إِنَّ تَعَاطِیَکَ الْغَارَهَ عَلَی أَهْلِ قِرْقِیسِیَا وَ تَعْطِیلَکَ مَسَالِحَکَ الَّتِی وَلَّیْنَاکَ لَیْسَ بِهَا مَنْ یَمْنَعُهَا وَ لاَ یَرُدُّ الْجَیْشَ عَنْهَا لَرَأْیٌ شَعَاعٌ
دلیری تو در غارت مردم قرقیسیا و رها کردن مرزهایی که تو را بر آن گمارده ایم، و کسی در آنجا نیست که آن را بپاید، و سپاه دشمن را از آن دور نماید، رأیی خطا و اندیشه ای نارساست
( نامه 61 نهج البلاغه )
وبه تعبیر حضرت استاد جوادی آملی کمیل تنها برای دعای کمیل خوب است نه مدیریت اما چگونه می شود که در جامعه امروز ما این اصل بدیهی از سوی برخی نادیده گرفته می شود وبرخی بدون کمترین سابقه مدیریت وکار اجرایی نامزد بالاترین پست مدیرتی کشور می شوند و جریانی نیز از آن حمایت می کند جای تامل و سئوال دارد و تامل بر انگیز تر این که حامیان چنین افرادی با جریان سازی وقطب بندی های کاذب سعی در پوشاندن این عیب بزرگ و غافل کردن جامعه از توجه به این مساله اساسی بر می آیند ودراین باره ابتدا دو قطبی انقلابی و غیر انقلابی را طرح ریزی می کنند وخودرا جبهه انقلاب و جریان مقابل را غیر انقلابی یا ضد انقلاب معرفی می کنند و وقتی دراین طرح به توفیق نمی رسند فاز شکاف و قطب بندی را بالاتر برده و دوقطبی دیندار و غیر دیندار درست می کنند و خودرا حافظ و دلسوز ایمان ودین مردم و دیگران را بی مبالات وبلکه مروج بی دینی می خوانند و البته در عمل در پیش عاقلان رسوایشان آشکار است که چه حق کشی ها و اعمال ضد اخلاق وایمان سوز مرتکب می شوند و همه این ها البته برای پوشاندن ضعف های مهم واساسی نماینده مورد نظرشان برای ریاست است دراین قطب سازی ها کاری می کنند که جامعه از اندیشه به توان و سابقه وبرنامه مدیریتی کاندیدای مورد نظرشان غافل گردد اما اهل نظر البته دراین دامهای ساختگی گرفتار نمی شوند و از اولین پرسش ها وتاملاتش درباره افراد کاندیدای ریاست سوابق مدیریتی آن هم در سطح کلان است خصوصا با توجه به این که از یاد نبرد ه اند که در گذشته نه چندان دور افراد مدعی اما بی سابقه و ناتوان در مدیریت چه ضربات مهلک بر اقتصاد وسیاست واخلاق جامعه وارد کرده اندو باید مراقب بود عقل ها در سطح عوام در هجمه ها وهیجانات و احساسات از توجه به امور اساسی غافل نشوند وکار را به کارناشناس نسپارند
?امام عقل وعدالت
درنهج البلاغه امام علی علیه السلام بیانات مختلف درباره امام زمان (عج)دارند از جمله در خطبه 182 می فرمایند :
قَدْ لَبِسَ لِلْحِکْمَهِ جُنَّتَهَاوَ أَخَذَهَا بِجَمِیعِ أَدَبِهَا مِنَالإِْقْبَالِ عَلَیْهَا وَ الْمَعْرِفَهِ بِهَا وَالتَّفَرُّغِ لَهَا
جامه حکمت آموزی در پوشید، روی بدان آورد و در فراگرفتن آن چنانکه بایسته است،کوشید. حکمت را شناخت، و جز آن به چیزی نپرداخت،
فَهِیَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِی یَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ الَّتِی یَسْأَلُ عَنْهَا
و گمشده اش بود که در پی آن می گردید، ونیاز او، که از آن می پرسید،
فَهُوَ مُغْتَرِبٌ إِذَا اغْتَرَبَ الإِْسْلاَمُ وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِهِ وَ أَلْصَقَ الأَْرْضَ بِجِرَانِهِ
او غریب است هنگامی که اسلام غریب ماند،چون شتری خسته که دم بر زمین نهد، وخفتد و برخاستن نتواند.
بَقِیَّهٌ مِنْ بَقَایَا حُجَّتِهِ خَلِیفَهٌ مِنْ خَلاَئِفِ أَنْبِیَائِهِ
او مانده ای از حجّتهای خداست، و خلیفه ایاز خلیفه های انبیاست.(خطبه /182)
دراین بیان بلند سه توصیف درباره امام زمان علیه السلام وجوددارد در پی حکمت بودن ،غریب بودن ،خلیفه انبیاء بودن
??راز حکمت محوری در توصیف امام زمان
امیر مومنان دراین بیان تکیه بر حکمت طلبی و حکمت محوری درباره امام موعود (عج)دارند و اندیشه در این که چرا حضرت بر این وصف تاکید دارند حائز اهمیت است و باید دید چرا حضرت علی بر عنصر حکمت درباره حضرت مهدی علیهما السلام دارند ؟
حکمت در فارسی به خرد ورزی و فرزانگی ترجمه می شود و حکمت محصول عقل واندیشه است و حکیم در واقع عاقل کامل است و عاقل در تبیین حضرت امیر کسی است که جایگاه هر چیز را به درستی می شناسد ودر جای خود می نهد که درنهج البلاغه عاقل این گونه توصیف می شود
وَ قِیلَ لَهُ صِفْ لَنَا الْعَاقِلَ فَقَالَ (علیه السلام ) هُوَ الَّذِی یَضَع ُالشَّیْ ءَ مَوَاضِعَهُ
[و او را گفتند خردمند را برای ما بستای فرمود:] خردمند آن بود که هر چیزی را به جای خود نهد.(حکمت /235)
و مشابه بیانی که حضرت درباره عقل و عاقل دارند درباره عدالت دارند ومی فرمایند
الْعَدْلُ یَضَع ُالأُْمُورَ مَوَاضِعَهَا
عدالت کارها را در جای خود قرار می دهد (حکمت 437)
باتوجه به این بیانات امام قرابت ونوعی تلازم وبلکه عینیت بین عقل و عدل را می بینیم که در هردو شناخت جایگاه امور واشیا و قراردادن آنها در جای خود لحاظ شده است بنابراین حکمت هم که محصول عقل است به نوعی ملازم وبلکه مساوق عدالت می شود و راز تاکید امام بیان بر وصف حکمت درباره امام زمان روشن می شود که در پی حکمت بودن بیان دیگر از عدالت ورزی ودرپی عدالت بودن است و مقصود ومقصد امام زمان طبق فرمایش امام علی عدالت و حکمت است و در منطق امیر مومنان عدالت ورزی با تعقل و اندیشه ورزی تلازم دارد ولذا تفاوت مهم امام عدالت با بسیاری از مدعیان عدالت روشن می شود که آن حضرت عدالت حکیمانه و عاقلانه و توام با اندیشه را برای بشر به ازمغان خواهد آورد نه عدالت شعاری واحساسی و بریده از عقلانیت را و لذاست که همچنان بشریت تشنه عدالت مهدوی است که آن عدالت فوق فهم و اراده مدعیان عدالت است در جهان معاصر غالبا دو طیف مهم در جوامع حضور وبروز دارند گروهی که مدعی اندیشه ورزی هستند و غافل از عدالت که به اردوگاه لیبرالیسم شناخته می شوند و گروهی که مدعی عدالتند واز عقلانیت فارغند که سوسیالسم در اشکال مختلف دینی و غیر دینی را شامل می شود ودراین میان آنچه غریب است عدالت واقعی است که در پیوند و همذاتی با عقلانیت است که در نگاه منتظر خلیفه انبیاء و اولیاء حضرت مهدی (عج) معنا پیدا می کند
??میلاد امام امید وعدالت و عقلانیت بر همه حقیقت طلبان مبارک باد
برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری به گونه ای سخن می گویند وخودرا ناجی امت معرفی می کنند که گویی از سیاره دیگر آمده ویا درمدت استقرار نظام هیچ مسئولیتی در کشور نداشته وحال یکباره فرصتی فراهم شده تا قهرمان ملی گردند و فقر و فلاکت و بیکاری را محو سازنند این افراد که خود تقریبا از ابتدای انقلاب تاکنون در نظام دارای مسئولیت بوده اند با طرح ادعاهای پیامبر گونه و معجزه گر در واقع خودرا با چند سئوال وپرسش مهم از جانب مردم مواجه کرده اند سئوال اول این است که در نظامی که به تعبیر شما عملکردش تا به حال این بوده که دو قطب نودو شش در صدی در مقابل چهار درصدی را ایجاد کرده سهم و تقصیر شما دراین قطب سازی ادعایی شما کجا و چیست ؟ اگر آن گونه شما مدعی هستید جامعه ایران دارای یک اقلیت چهار درصدی به شدت بر خوردار ویک اکثریت نودو شش درصدی به شدت محروم است آیا مسئول این وضعیت متوجه افرادی جز شماست که چندین دهه است در نظام مسئولیت دارید ؟پس اولین متهم خود شما هستید وباید پاسخگوی ادعاهایتان باشید واما سئوال دیگر این است که شما در کدام طرف قطب قرار دارید چهار درصد یا نودو شش در صد ؟کسانی که همکار وهمراه شما بوده وهستند در کجای این قطب قرار دارند؟ هزینه های هنگفت تبلیغات سه بار حضورتان در انتخابات ریاست جمهوری نشان می دهد که قطعا امکان ندارد خود یا امدادگران به شما جزو نودو شش در صد باشند بگذرم ازاین که بخش مهمی از رانت های قدرت نیز همواره در اختیار شما و پشتیبانان پیدا وپنهانتان بوده است بنابراین به جای نعل وارونه زدن و عوام فریبی صادقانه با مردم سخن بگویید که تاریخ جهان وایران از مدعیان عدالت که کارشان به سرازیر کردن فلاکت بر سر مردم بینوا انجامید خاطرات تلخ بسیار در سینه دارد از لنین واستالین ها تا هو گو چاوز واحمدی نژاد همه از شعار های شما دادند و ادا واطوارهای شما را داشتند وباِلاخره قبل از شعار دادن حداقل کمی به خود واطرافتان نگاه کنید که هستید و کجا شعار می دهید اگر در امریکا ترامپ با شعار مشابه شما رای می آورد چون هیچ سابقه مسئولیت در نظام امریکا نداشته است اگر حتی احمدی نژاد توانست با این شعارها بخشی از جامعه را فریب دهد برای مردم شناخته شده نبود اما مردم شما را خوب می شناسند