درادامه پرسش و پاسخهای مربوط به نهضت امام حسین علیه السلام به طرح سئوال وجواب دیگری می پردازیم
سئوال ،چرا امام حسین (ع)درمسیر حرکت به سمت کوفه برخی از افراد نظیر زهیر را به طور خاص به همراهی با خود فراخواندند ؟
قبل ازپرداختن به پاسخ درباره اهمیت وبسط وتفصیل سئوال مطرح شده توجه دادن به نکاتی به عنوان مقدمه لازم است
اول این که امام درحالی در مسیر حرکت ازبرخی افراد شخصا یا باواسطه دعوت به همراهی کردند که چنین درخواستی ازناحیه امام در مدینه و مکه گزارش نشده است
با آن که اقوام و آشنایان بسیاری در مدینه نظیر محمد حنفیه ،ابن عباس ودیگران بودند اما امام درخواست ویژه برای همراهی ازآنها نکرد بنابراین اندیشه دراین عمل امام ویافتن چرایی آن حائز اهمیت است
دوم توجه به زمان دعوت امام است که طبق گزارشات تاریخی بعداز دریافت خبر شهادت مسلم است یعنی زمانی که نهایت سفر حتی طبق محاسبات ظاهری تقریبا روشن است که به شهادت ختم می گردد
سوم تامل درباره افرادی است که مورد دعوت قرار گرفتند که کسی چون زهیر اجابت می کند و فردی چون عبید الله بن حر جعفی عذر وبهانه می آورد
چهارم توجه به شیوه امام در دعوت است که در موردعبیدالله جعفی خود حضرت شخصا به خیمه او می رود و جالب اینکه آن تیره بخت پاسخ مثبت نمی دهد
درحالی که حضرت برای زهیر پیک می فرستد واورا به خیمه خودمی خواند وآن نیکبخت همراهی را می پذیرد ،بعداز این مقدمه به جواب سئوال می پردازیم
جواب ،زمانی که امام ازمدینه حرکت کردند بدون دعوت خصوصی امام عده ای با ایشان همراه شدند که البته جمع قابل توجهی در میانه راه یا شب عاشوراازهمراهی باامام روی گرداندند
کسانی که گمان داشتند این سفر به حکومت وامارت ختم میشود بنابراین زمان حرکت ازمدینه همراهی باامام بیشتر پرفایده دنیوی می نمود تا پرزیان امابعداز شهادت مسلم قصه برعکس شد وهمراهی به معنای آماده شدن برای مرگ وشهادت بود
وامام در مرحله اول اقدامی به دعوت خاص نکردند چون هنوز مرحله ومیدان خلوص آزمایی نرسیده بود درواقع امام اگر در مدینه ازافراد دعوت می کردند بر دوپایه بود یا دعوت به انجام وظیفه وتکلیف دینی بود یا با وعده حکومت به افراد بود
ودعوت به انجام وظیفه به صورت عمومی رخ داده بود ونیازی به دعوت خصوصی نبود خصوصاباتوجه به نکته ای که قبلا در نوشته ای اشاره کردیم که بزرگان صاحب نام درمدینه در مقابل نظرامام برای خود شان اجتهاد قائل بودند
و وعده حکومت ودلخوش کردن افراد نیزبه پست ومقام در حکومت آینده نیز در شان امام نیست گرچه برخی به ظن خودبه همین خیال همراه شدند و به بیان دیگر مدینه منزل تشخیص وعمل عاقلانه است عقل دینی یا دنیوی
امادر مرحله بعدازشهادت مسلم دعوت وپذیرش رنگ عاشقانه دارد و امام عشق وبصیرت افرادرا به خود و مقام امامت وجانبازی برای شخص امام را می آزماید لذا دعوت شخصی وخصوصی می کند
درواقع درمدینه ومکه مساله این است که دین درخطر است وهرکس از دین واز درخطر بودن یانبودن واحساس وظیفه درقبال آن برداشتی دارد وبیشتر تصوراز دین تصویر مجموعه ای ازقوانین وسنتهاست
اما در مسیر کوفه آنچه مسلم است این که جان عزیزحسین (ع) درخطر است وچشم بصیر ودل عاشق می خواهد تا عینیت دین وحسین را ببیند ودر هواداری اوآماده جان دادن گردد
درمدینه ومکه سخن ازعنوان کلی دین است ودعوت عمومی است اما در راه کوفه صحبت از تجلی عینی وخاص دین درشخصیت امام است ودعوت نیزخصوصی است
اما چرا امام (ع) به سراغ فردی چون جعفی رفتند ؟کسی که دعوت اورا نپذیرفت این سئوال مثل آن است که بگوییم چرا امام با حکومت یزید درافتادند با آن که در ظاهر موفق نشدند ؟واقعیت این است که امام همان طور که در شجاعت کامل است
واز ترس شکست ظاهری پا پس نمی کشد در کرامت وعاشق پروری هم کامل وبی نقص عمل می کند وکرامت وعنایتش رانیزکامل وتمام می کند تا اماواگری نماند
وبه همین دلیل است که خود به خیمه جعفی مشرف می شود واورادعوت می کند تا بنده نوازی را به اوج برساند تا بعدنگویند اگر خود می رفت شاید جعفی می پذیرفت
واین درحالی است که برای زهیر واسطه می فرستد چراکه برای اواشارت هم کافی است
درادامه پرسش و پاسخهای عاشورایی به طرح سوال وجواب دیگری در باره قیام امام حسین علیه السلام می پردازیم
سئوال چراامام حسین بعداز شنیدن شهادت مسلم وآشکارشدن بی وفایی کوفیان از حرکت به سمت کوفه منصرف نشدند وبه راه خودادامه دادند ؟
پاسخ ،اولا باید متذکر شد که این سئوال وقتی اهمیت بیشتری می یابد که طبق هردو نگاه مصلحت اندیشانه و نگاه تکلیف مدارانه ظاهر قضیه حکم می کند که امام از حرکت به سمت کوفه بازایستند
چراکه طبق نگاه مصلحت اندیشانه شکست ظاهری وشهادت امام امری حتمی است وطبق ظاهر نظر تکلیف مدارانه نیز با پیمان شکنی مردم و نبود زمینه یاری تکلیفی هم بر جهاد ومبارزه نیست
لذا تصمیم امام در ادامه حرکت موضوعی تأمل انگیز است البته بزرگانی چون شهید مطهری این تصمیم امام را دلیل بر این مساله گرفته اند که قصدامام ا ز اول مبارزه وشهادت بود واعلام بیعت کوفیان نقش چندانی در حرکت اولیه نداشت
وبر کسانی چون نویسنده کتاب شهید جاوید که معتقدند امام به قصد تشکیل حکومت واعلام بیعت کوفیان حرکت خودرا از مدینه آغاز کرد ند ،
ایراد گرفته اند که اگر چنین بودچرا امام بعداز اطلاع ازشهادت مسلم باز به حرکت خودادامه دادند؟
(مجموعه آثار ج17 ص 148)
اما این سئوال همان طور که اشاره شد حتی طبق نظر یه ای که معتقداست قیام امام صرف انجام وظیفه وبرای ایثار وشهادت بود نیزمطرح است که آیا همچنان زمینه وشرایط تکلیف پابرجا بود ؟
و به نظر می رسد متفکرانی هم که ازنظریه ایثاروشهادت دفاع می کنند پاسخ چندان روشنی به سئوال نداده اند
و قبل از پاسخ دادن به سئوال اصلی ابتدا به بررسی این موضوع میپردازیم که امام برای حکومت قیام کرد یا برای اعلام مخالفت واعلان عدم مشروعیت نظام حاکم وبرای شهادت ؟
با توجه به بیانات سید الشهداء که ازسویی فرمود من برای اصلاح در امت جدم یا برای اقامه امربه معروف ونهی ازمنکر حرکت کردم (موافق نظر قیام برای شهادت )
وازسوی دیگر حرکت خودرا با اعلام بیعت کوفیان پیوند زدند ودر عاشورا بارها فرمودند شما مرا به کوفه فراخواندید (موافق نظر تشکیل حکومت ) ترجیح دادن یکی ازدونظر مطرح شده بر دیگری دشوار می گردد
ولذا بهتر آن است که بین این دوجمع کرد وجمع آن این است که اقامه امربه معروف واصلاح در امت ومخالفت با ظلم زمانی نتیجه خودرا به درستی وکمال آشکار میکندکه حکومتی نوبه پا شود
بنابراین اصل اعلام مخالفت وعدم بیعت با یزید به معنای اقدام برای تشکیل حکومت جدید بود وازآنجا که این امر بدون یاری مردم امکان ندارد اعلام بیعت کوفیان زمینه سازحرکت امام شد بنابراین باید گفت امام به قصد سرنگونی حکومت یزید کار خودرا آغازکردند واین منا فاتی با انجام وظیفه وشهادت هم ندارد
چراکه بنا نیست هر انقلابی ومجاهد علیه ظالمی حتما به هدف اصلی خودنائل شود بلکه مبارزشجاع خطر می کند وبه قصد سرنگونی می رود والبته می داندشاید درظاهر موفق نشود
بنابراین هدف امام هم سرنگونی حکومت وبرپا نمودن حکومت جدیدبود وهم در صورت لزوم شهادت وایثار
اما برسیم به جواب سئوالی که مطرح شد واینکه چرا سیدالشهداءبعدازشهادت مسلم بازبه سمت کوفه حرکت کردند ؟این سئوال هم جواب نقضی دارد وهم جواب حلی
جواب نقضی این است که فرض می گیریم امام از همان جا بر می گشتند آیا بازسئوال نمیشد چرا بر گشتند ؟
وآیا این سئوال دشوارتر نبود ؟وبسیاری آن را دلیل بر اشتباه تصمیم اولی امام نمی گرفتند ؟
اما جواب حلی ، امام حسین علیه السلام با اعلام بیعت هزاران نفربه سمت آنها حرکت کرده و درواقع شرایطی فراهم شده که امام وامت یک اعتقاد ونظر دارند حال اگر امت خیانت وبی وفایی کرد آیا امام نیزباید از عهد وتصمیم خود باز گردد ؟!
واتفاقا ادامه مسیر ورفتن به سمت کوفه دلیل بر پایداری بر عهد وپیمان ازجانب امام است امام حسین در ادامه دادن راه خودبه سمت کوفه درس بزرگی به زمان خود وبعد هاداد وثابت کرد که او تا آخر بر عهد خود پایبند بود
واین مردم بودند که پیمان شکستند اگر امام بر می گشت وحتی تعداد اندکی ازیاران اصیل امام درکوفه چون هانی وحبیب ومسلم بن عوسجه به دست عبید الله شهید میشدند
آیا این ایراد مطرح نمیشد که امام یاران خودرا تنها گذاشت بنابراین عمل شجاعانه وجوانمردانه امام حسین درادامه حرکت فراتر ازانجام وظیفه دینی اجرای یک اصل اخلاقی مهم در پایبندی به عهد و پیمان بود
که برای همیشه تاریخ عملا وفاداری وعهدباوری ومردانگی اهل بیت وطلایه داران امامت به اثبات رسید وشرمندگی ورسوایی برای امت ومردم سست ایمان ماند
درادامه پرسش وپاسخهای مربوط به قیام امام حسین علیه السلام به سئوال وجواب دیگری می پردازیم
سئوال چرا امثال ابن عباس با امام در سفر به مکه وبعد کوفه همراهی نکردند ؟
جواب ،این ازسئوالات مهمی است که ذهن هر کسی را که اندک آشنایی با تاریخ عاشوراء دارد را به خود مشغول می سازد چراکه افرادی چون ابن عباس علاوه بر خویشاوندی با امام ازیاران حضرت علی علیه السلام بودند
وعدم همراهی چنین افرادی مایه تعجب است اما دلیل این موضوع جه می تواند باشد ؟ شهید مطهری در کتاب گرانسنگ حماسه حسینی علت آن را تفاوت دومنطق می داند که منطق ابن عباس منطق سیاست ورزی است ومنطق امام منطق شهادت وایثاروعقیده است (مجموعه آثار ج17 ص 516)
طبق بیان شهید مطهری ابن عباس به واقعیات سیاسی اهمیت میدهد واینکه کوفیان اهل وفا نیستند اما امام به انجام وظیفه معتقد است این پاسخ البته درست است اما سئوالی که در قبال این پاسخ مطرح می شود
این که قبول می کنیم که روحیه ومنش ابن عباس نگاه سیاسی ومصلحت جویانه است و نگاه اما م حق مدارانه وتکلیف محور اما چرا ابن عباس استنباط وفهم خودرا در برابر نظر امام قرار می دهد وتسلیم نظر امام نیست ؟
و به نظر می رسد درتکمیل سخنان استاد شهید ودر یافتن جواب ریشه ای تر باید به این نکته اساسی توجه کرد که در زمان امام حسین علیه السلام هنوز بسیاری از جمله بزرگان وصحابه اعتقاد به شان امامت امام حسین علیه السلام نداشتند
واینان حتی با حضرت علی به عنوان خلیفه ونه امام بیعت وهمکاری می کردند وریشه ماجرا بازگشت به گذشته دارد که نهادخلافت درمقابل امامت و ولایت علم شد نهادی که بر اجتهاد حتی مقابل نص متکی است
ونظر افراد به صرف صحابی وامثال آن بودن درعرض بلکه درعوض نظر ورای ولی نهاده می شود ولذا قیام امام حسین علیه السلام بیش از هر چیز احیای اصل ولایت است وتنها کسانی باامام تا آخر ماندند که این اصل با جانشان عجین گشته بود
ومشکل جامعه اسلامی در زمان امام علی وامام حسین پیش وبیش از هر چیز دیگر معضل معرفتی وایمانی بود
وعوام وخواص جامعه پیش از آن که به دلایل اخلاقی ونفسانی مثل ترس وطمع از یاری امام سرباز زدند به دلیل عدم اعتقاد ونداشتن بینش ومعرفت لازم درباره اصل استوار امامت و ولایت نخواستند که امام را یاری دهند
وبه تعبیر استاد جوادی آملی درد ورنج ما بیشتر وعمیقتر از شهادت ائمه در بستن باب مبارک ومتعالی امامت است ،
و درواقع ریشه مصیبت بازگشت به انحراف جامعه صدر اسلام از رجوع به منابع ومخازن علم وایمان ومعرفت یعنی اهل بیت
و پناه بردن به استباطات شخصی دارد که مبتنی برظن وبشری است برخلاف علوم ائمه که یقینی والهی است
در شب های محرم به توفیق الهی سعی می کنیم هرشب یک سئوال درباره قیام امام حسین علیه السلام طرح کرده وبه پاسخ آن بپردازیم وامشب اولین سئوال را با جواب آن مورد بحث قرار می دهیم
سئوال ،چرا امام حسین همراه خود اهل بیت وزنان وکودکان خانواده خودرا به کربلا برد با آن که طبق تحلیل سیاسی وفراتر ازآن علم امامت شهادت امام حسین درکربلا پیش بینی می شد ؟
پاسخ
خود امام حسین علیه السلام به این سئوال جوابی اجمالی داده اند در زمانی که حضرت از مدینه خارج می شد برخی از اصحاب گفتند دراین سفر خانواده ات را نبر که حضرت در یک جمله کوتاه پر رمزو راز فرمود:
(خداوند چنین خواسته ومقدر فرمود ه است که این ها هم همراه من باشند ومن شهیدشوم واین ها اسیر )(کتاب آهی سوزان برمزار شهیدان ترجمه لهوف ص65)
اما صاحب نظران در تحلیل بیان مطرح شده و تعیین حکمت این مشیت الهی بیشتر به دو مطلب اشاره کرده اند اول این که شاید به خاطر احساس خطر برای خانواده بود که اگر در مدینه می مانند وامام به کوفه می رفتند خطری از جانب حکومت اهل بیت را تهدید می کرد
وحضرت تازنده بودند می خواستند اهل بیت درکنارشان باشد وازاین بابت آسوده خاطر باشند (مطرح شده ازجانب برخی مورخان )
دلیل دومی که برخی گفته اند ایناست که بودن خانواده وخصوصا کسانی چون حضرت زینب علیها سلام باعث شد که حرکت امام با افشاگریهای ایشان ناقص نماند
وبه نوعی بعد از شهادت آقا اباعبد لله قیام ومبارزه جدیدی به دوش خانواده امام بود که با افشاگری مانع از هدر رفتن خون سید الشهداء شوند
(دلیل شهید مطهری در حماسه حسینی ج 17 مجموعه آثارص 398 )
دودلیل مطرح شده جنبه سیاسی واجتماعی دارد وبا این نگاه مطرح شده است
به نظر می رسد علاوه بر دودلیل مطرح شده دلایل دیگر نیز در تحلیل حکمت این همراهی وجود داشت
و دلیل سوم دلیلی تربیتی است وآن اینکه امام با همراه ساختن اهل بیت با خود هدفی فراتر از زمان خود را تعقیب می کرد
وحضرت به وسیله همراه کردن اهل بیت با خود همراه ساختن خانه ها وخانواده ها را تا ابد با این قیام وحرکت انسان ساز وجامعه ساز تعقیب می نمود
می دانیم که یک پیام ویک سخن ونظرومکتب زمانی عمق وگستره می یابد که تا درون خانه برود وکوچک وبزرگ به درک مشترک از یک آرمان برسند
وحضرت سید الشهداء با همراه ساختن اهل بیت در این سفر سرخ در واقع زمینه لازم را برای ارتباط گرفتن همه بشریت از هر سن وجنس با حماسه را فراهم ساخت
لذاست که می بینیم وقتی قصه پر حماسه کربلا مطرح می شود چون از هر گروه وجنسی از اجتماع به نوعی در این حماسه حضور دارند مخاطبان وعلاقمندان آن هم از همه افراد هستند
هرکسی در مکتب عاشوراء الگوی عینی خود را می یابد وحس همراهی وهمدلی با اورا دارد جوان خود را درآینه علی اکبر می بیند نوجوان قاسم را الگوی خود می داند زنان زینب وسکینه راشمع راه خود می بیند و قس علی هذا
دلیل چهارم بازگشت به اجرای تام وتمام حکمی از احکام الهی دارد از آنجا که مبنای حرکت امام امربه معروف ونهی از منکر است وطبق صریح قرآن امربه معروف ونهی ازمنکر وظیفه همگانی است وزن ومرد در آن سهیم هستند (آیه 71 سوره توبه )
بنابراین امام برای احیای کامل این اصل حیات بخش وارائه الگوی جامع خانواده را نیز با خود همراه می سازدتا تعلیم دهد که دراجرای امربه معروف ونهی ازمنکر همه زن ومرد وظیفه دارند
ودلیل پنجم که به نظر می رسد کمتر مورد توجه قرار گرفته والبته اهمیت ویژه دارد دلیل معرفتی است به این معنا که حضرت دراین همراهی می خواست اهل بیت را به جامعه عصر خود وعصرهای بعد بشناساند
اهل بیت را قرآن مطرح کرده است وبر قداست وعظمت ومرجع و محور بودن آن تاکید نموده است
اما دو موضوع بعداز رحلت پیامبر این اصل را تحت الشعاع قرار داد اول تفسیر نادرست از اهل بیت ومحور قرار دادن زنان پیامبر به عنوان اهل بیت دوم برجسته نمودن صحابه وعلم کردن آن در مقابل اهل بیت است
وتاریخ گواه است با آنکه طبق تعیین صریح از جانب پیامبر در مصداق اهل بیت که حضرت فاطمه وهمسر مکرم وفرزندان او را محور اهل بیت شناساندند امااین اهل بیت بعد مورد جفا وبه نوعی مورد انکار قرار گرفت
لذا در زمان امام حسن وامام حسین رجوع مردم برای اخذ معارف دینی به اهل بیت بسیار اندک است ومرجع اصحاب هستند نه اهل بیت
وامام حسین دراین همراهی می خواست اهل بیت حقیقی را بشناساند والبته این نتیجه هم داد ودر زمان ائمه بعد از امام حسین می بینیم مردم برای اخد علم ومعرفت سراغ اهل بیت می روند
بنابراین در مجموع میشود حداقل پنج دلیل و حکمت را در همراه ساختن اهل بیت از جانب امام بیان نمود که دودلیل صبغه سیاسی واجتماعی دارند وسه دلیل جنبه تربیتی وتعلیمی ومعرفتی دارند
ازسکوت سرد سایه ها به تنگ آمده ایم
ازصدای بی جواب ناله ها به درد آمده ایم
از ریا از عجب از غرور غریبه ها
از نوای بینوا در کوی و کوچه ها
از تکرار قداست سوزی ها
ازانکار عدالت جویی ها
از تماشای مدام آدمک ها
از تقلای نافرجام قاصد ک ها
از قدرت نمایی سینه سنگان
از خود نمایی خود پرستان
از کفر از نفاق از تزویر
از حقد ازحسادت ازتحمیل
به تنگ آمده ایم از مکر و تخدیر
به درد آمده ایم از غل وزنچیر
یار بارانی فصل بهار امت
آفتاب رفته در پرده غیبت
بیا و رهایمان کن ازخدعه ها
بیا و عبورمان ده از سایه ها
بیا و رونق بازار سامرها ی بشکن
بیا و بنیاد دین فروشی ها برکن
ازسکوت سرد سایه ها به تنگ آمده ایم
از صدای بی جواب ناله ها به درد آمده ایم