دریادداشت قبل درباره تحجر جدید سخنانی گفتیم درادامه به برخی از ظهورات این جریان می پردازیم جریان تحجر جدید حداقل درسه جلوه خودنمایی می کند
اول با عنوان علمی وبه نام احیای علوم اهل بیت ومخالفت وضدیت تمام با فلسفه وعرفان دوم باعنوان فکری سیاسی وتحریف نظرات حضرت امام درباره اصول سیاست وسوم در شکل عمل سیاسی با تخریب یاران نزدیک امام وبیت معظم ایشان
در بخش اول ونمود علمی جریان تحجر جدید ،به اسم دفاع از فرهنگ وعلوم اهل بیت وقرآن به شدت علیه حکمای اسلامی از ابن رشد تا ملاصدرا وعلامه طباطبایی موضع گیری می کند
وبا انتشار مجله وکتاب هایی البته سطحی وغیر تحقیقی درصدد تخریب یکی از پایگاهای مهم فکری وفرهنگی امام ونهضت ایشان یعنی حکمت وعرفان اسلامی است به طور خاص می توان به مجله سمات با مدیر مسئولی مهدی نصیری اشاره کرد
که هدف خودرا کوبیدن عرفان وفلسفه اسلامی می داند این نمود از تحجر جدید که متوسل به اخباری هاشده وبا تقطیع وبرخورد گزینشی با کتاب ها ونوشته های عرفا وحکمای اسلامی درصدد نفی فهم عمیق از معارف دینی و ترویج نوعی ظاهر گرایی است
نمود دوم تحجر جدید در تحریف نظرات امام وامهات مبانی سیاسی ایشان چون جمهوریت ودخالت مردم در سیاست وسرنوشت خود است در این بخش که برخی از روحانیون فعال هستند با تحریف آشکار ادعا می کنند
که امام اعتقاد عمیق به جمهوریت نداشت ونوعی ظاهر سازی باعث پذیرش جمهوریت از جانب ایشان شد که این موضوع هم تهمتی بزرگ به امام است وهم چهره ای تنگ نظرانه از نظام را ارائه می دهد دراین زمینه قبلا نوشته ای دروبلاگ حقیر ارائه شد
واما چهره سوم تحجر که چهره عمل سیاسی است از جانب برخی از به ظاهر تحلیل گران وهمچنین تریبون داران به اضافه ونیروهای خود سر وافراطی که شناسنامه وهویت شناخته شده ندارند دنبال می شود
اینان چهره های نزدیک به امام و بیت ایشان را آماج اتهامات قرار می دهند وهراز چند گاه با تخریب وتهتک ومانع شدن از سخنرانی واقداماتی از این دست درصدد انزوای یاران امام وبیت شریف ایشان هستند
وجالب این که حضرت امام حکیم عارف درزمان حیات شریف خود با آینده نگری بی نظیر خود به افشاگری وشناساندن هویت واقعی این افراد پرداخت
وفرمود (کسانی که از من کینه دارند بعد از من این کینه خود را با حمله به اطرافیان ونزدیکانم نشان خواهند داد ،)
آنچه گفته شد اجمالی از ظهورات مختلف جریان تحجر جدید بود توفیق شد دراین باره بیشتر سخن می گو ییم
السام علیک یا روح الله
مساله تحجر از جمله موانع جدی نهضت حضرت امام از ابتدا ی شکل گیری نهضت تابه امروز بوده است جریانی که دارای ظاهری ارزشی ودینی است وشعار دفاع از دین واصول می دهد
اما باقرائت امام خمینی از دین مخالف است وآن را برنمی تابد این جریان البته همواره یک شکل ونوع نداشته است بلکه جلوه های مختلفی به خوئد گرفته است
ومدافعان وسربازان این جریان هم در دوره های مختلف متفاوت بوده اند زمانی این جریان با اصل مبارزه با رژیم شاه مخالف بود وآن را منافی تقیه وفراتر از قدرت وتوان مردم می دانست وغیراز هدررفتن خونها حاصلی برای مبارزه نمی دید
واما بعداز پیروزی انقلاب وخصوصا بعداز رحلت امام رنگ عوض کرد ودرقالب وشکل دیگر وارد عرصه شد واین بار با شعار انقلابی گری وتند تر از انقلابیون اصیل خود حضرت امام درزمان حیات شریفشان به این مساله اشاره کردند
وفرمودند که (کسانی که تا دیروز مبارزه با شاه را حرام می دانستند حال انقلابی تر از انقلابیون گشته اند)برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به منشور روحانیت حضرت امام که دراواخر عمر مبارکشان نوشته وابلاغ شد
آری متحجران عافیت طلب وتقیه پرست زمان شاه بعداز انقلاب که بر سر سفره آماده نشستند ادعای انقلابی گری کردند وتفریط دیروزشان این بار در شکل افراط ظاهر شد
وحتی به تعبیر امام در منشور روحانیت به روحانیون مبارز انگ وهابی وغیره زدند درهمین جا به این نکته اشاره کنم که علت این که تحجر ترسوی ضدمبارزه یک باره صدوهشتاد درجه تغییر موضع می دهد
ومدعی انقلاب وانقلابی گری وجنگ با جهان می شود آن است که چون در زمان مبارزه با شاه هزینه مبارزه را فرد مبارز باید می پرداخت وکسی که سخن از مبارزه می گفت باید آماده زندان وتبعیید وشکنجه می شد
اما بعداز انقلاب هزینه ها بردوش کشور ومردم افتاد یعنی درمبارزه جهانی تحمل تحریم وفشار اقتصادی وغیره همه را مردم باید تحمل می کردند
این جا بود که دیگر سخن از مبارزه زدن برای فرد شعار دهنده چون هزینه نداشت ودرمواردی حتی آب ونان داشت محافظه کاران دیروز مبارزتر از انقلابیون اصیل شدن وآنهارا به انواع تهمت ها متهم کردند
والبته جریان تحجر جدید توانست در سالهای اخیر زیر لوای انقلابلی گری اهداف خودرا پیش برد ویاران اصیل وانقلابیون باسابقه را درانزوا قرار دهد
گرچه با آمدن دولت جدید برخی از پایگاههای خودرا از دست داده اما همچنان تریبون ها وامکانات مهمی رادراختیاردارد.و قاعدان زمان مبارزه وکسانی که سابقه ای درانقلاب ودفاع مقدس ندارند امروز مدعی شده اند
وجوانان عزیز با مطالعه عمیق وهمه جانبه تاریخ انقلاب وبیانات حضرت امام خصوصا منشور روحانیت هوشیاری خودررا دربرابر این جریان باید ارتقادهند تافریب شعارها وظاهر سازی ها آنها قرار نگیرند
توفیق شد دراین زمینه بیشتر سخن می گوییم
سال گذشته درچنین روزهای تاریخ کشور وانقلاب رویداد مهمی را تجربه کرد که درنوع خود بی نظیر وپر درس ودرد وعبرت بود وآن رد صلاحیت آقای هاشمی بود که از جها ت مختلف قابل تامل است
1-این رد صلاحیت بیش از هرچیز ضربه ای به اعتبار وجایگاه حساس شورای نگهبان بود ودرحالی که در جو ناامیدی حاکم با ثبت نام هاشمی امید وشور وشوق غیر قابل وصفی در مرد م پدید آمده بود یکی از یاران اصیل امام وانقلاب در بهت وحیرت همگان رد صلاحیت شد
واین موضوع بیش از هرچیز تفکر خطی وطرفدارانه شورای نگهبان را به اثبا ت رساند شورایی که در انتخابا بات 88 هم برخی از اعضای آن با حمایت علنی از یک نامزد واغماض از خطاها وجرمهای انتخاباتیش از جمله زمینه سازان فتنه 88 بود
واین بار نیز بارد صلاحیت هاشمی زمینه وقوع فتنه د یگر را فراهم ساخت که البته با هوشیاری وصبر واز خود گذشتگی هاشمی صحنه به گونه ای دیگر رقم خورد
2-طرف ومحور مهم ماجرا شخص آقای هاشمی بود که دراین بحران نیز با درایت عمل کرد وهمچنان نشان داد که مرد بحران هاست ودرحالی که برخی بارد صلاحیت اوبه نوعی قهر او بانظام را پیش بینی وپیش سازی می کردند
او با صبوری وسیاست دانی همیشگی در جهت عکس این خواسته عمل کرد و مهم تر از همه این که دراین ماجرا هاشمی پشت صحنه حوادث را به راحتی دید ودرحالی که هیچ کس تصور رد صلاحیت هاشمی را هم نمی کرد اما هاشمی با سیاست کم نظیر خود این موضوع را پیش بینی کرد وزمانی که اکثر افراد همسو با فکر هاشمی با ثبت نام وی از انتخابات انصراف دادند
اما با توصیه هاشمی روحانی درصحنه ماند وهاشمی بااین تدبیر نشان داد که کسی نیست که ازپشت پرده ها غافل بماند ودست مخالفان را در مهندسی اوضاع باز گذارد
ولذا اوضاع را به گونه ای مدیریت کرد که نه تنها قهر و تفرقه وحذف او از نظام رخ نداد بلکه به گونه ای شد که مردم اقبال خود به او را با انتخاب روحانی نشان دادند
3- درس دیگر این ماجر ا به کسانی بود که در وضعیت های مشابه صبر ودرایت از کف می دهند ومتوسل به روش هایی می شوند که درنهایت به ضرر خود وکشور تمام می شود وناخواسته هدف زمینه سازان تفرقه ر ا تامین می کنند
هاشمی نشان داد که می توان باا ستفاده درست از حداقل امکان وبدون هزینه سازی برای کشو ر در مقابل انحصار طلبی ها ایستاد و پیروز شد
4- وبالاخره عبرت دیگر ماجرا برای شورای نگهبان بود که حرف وعمل خودر ا تعیین کننده وفعال مایشاء نداند و زیرکی وفراست مردم و دلسوزان کشو ر را دست کم نگیرد وجایگاه فراجناحی وحساس شورا واعماد مردم را براحتی نا دیده نگیرد ومعیارش قانون باشد وبس
با استبداد سیاسی کم وبیش آشنا هستیم روشی که حاکمان خود محور درپیش می کیرند وغیر خود را حائز هیچ حقی در قدرت وسیاست نمی دانند وامابدتر از استبداد سیاسی استبداد فرهنگی است استبدادی که البته دربسیاری مواقع رنگ وبوی فکری ودینی به خود می گیرد
دراستبداد فرهنگی گروهی تنها خودرا محق می دانند که درباره اصول وحقا یق فکر کنند ونظر دهند البته تعبیر تفکر هم درباره اینان با مسامحه به کار میرود چراکه بیشتر مقلد واحساسی هستند تا اهل تفکر ونظر
هرچه هست اینان فقط ایده ونظر خو د را دارای مقام حقانیت می دانند و بدتر این که به دیگران نیز دیکته می کنند که حقایق و واقعیات را چون آنان ببینند و بشناسند در واقع مسنبدان فرهنگی اولا نظر خودرا فقط حق می دانند
وثانیا ازدیگران هم توقع بلکه برآنان دستور می کنند که اندیشه وتفکری مستقل از آنهانداشته باشند استبداد فرهنگی برخلاف استبداد سیاسی تنها درمیان برخی قدرتمندان رواج ندارد بلکه برخی مدعیان علم ودین وفرهنگ هم از پشتیبانان این نوع از استبداد هستند
طبق متد مستبدان فرهنگی اصول ارزشها ودین وهمه مفاهیم باید از فیلتر نگاه آنان بگذرد یعنی اگر فرد یا گروهی فریاد زند که به ارزشها معتقد است به اخلاق ودین مقید است واز آنها دفاع می کند این به تنهایی کافی نیست
بلکه باید تعریف خودرا از تک تک این معارف ومطالب به تایید مستبدان فرهنگی برساند فرضا اگر برای مستبدان فرهنگی دروغ زنی وتهمت وغیبت وریختن آبروی دیگران ارزش درجه اول نباشد اگر کسی آمد وگفت اساس ارزش ها صداقت وامثال آن است
این فرد مشکوک بلکه منحرف است یا اگر مستبدان فرهنگی بدتر از بدحجابی را منکر ندانستند ومنکر اول وآخرشان بدحجابی آن هم البته بسته به شرایط زمان بود وکسی درمقابل سخن از منکرات مهم ترزد از خیانت درامانات وبیت المال از اتلاف نیروها وسرمایه ها از فقر وفساد وغیره
ودرصدد چاره جویی برای رفع آنها بود این فرد وگروه متهم وبلکه مزدور است خلاصه دراستبداد فرهنگی ارزش وضدارزش نیز به ذست مستبدان فرهنگی ارزش گذاری می شود آنچه اینان تشخیص می دهند ارزش است
البته تشخیصی که به شدت تابع زمان ومکان است دردوره ای مغفول است ودر دوره دیگر علم می شود وخلاصه دیگران یاباید فکر ونظر را تعطیل کنند یا مقلدات چشم وگوش بسته اینان باشند
والبته خطر استبداد فرهنگی هزار بار بدتر از استبداد سیاسی است چراکه مدافعان استبداد سیاسی برخی از اصحاب قدرت هستند اما در پشت استبداد فرهنگی چه بسا مدعیان علم ودین قرار دارند واگر دراستبداد سیاسی حقوق مردم نادیده گرفته می شود دراستبدا فرهنگی ارزش ودین وفرهنگ وعلم به اسارت مدعیان درمی آید
چندی پیش نکاتی را درباره اجتماع میدان فاطمی نوشتم وامشب اتفاقی مطلبی را در وبلاگی در پاسخ به آن دیدم که نوشته خود را بادروغ وتهمت وافتراء نسبت به بنده همراه نموده بود
ومع الاسف این نوشته آلوده به افتراء در مجله پارسی بلاگ هم منعکس شده بود که تعجب وتاسف انگیزتر بود البته این که فردی نقد ونظری بر نوشته حقیر با زبان استدلال بنویسد امری نیکو ودرخور تحسین است
اما زمانی که منتقد درفقر استدلال به عصای تکیده تهمت تکیه می کند ومی خواهد فردی را به صرف مخالفت فکری ونظری باتیر تهمت وافترا نشانه بگیرد وبگوید (به احتمال قوی نویسنده در فتنه 88 حضورداشته وجزو عوامل میدانی بوده است ) این نشانه چیست ؟
آیا وقتی کسی که ادعای دفاع از حق امربه معروف دارد آشکارا منکر عظیمی چون بهتان را مرتکب می شود می تواند دردعوی خود صادق باشد ؟
به این نویسنده وپشتیبانان ایشان باید متذکر شد که با همین ادعای علیل وغیب گویی وافترا زنی ثابت کردید که درد جامعه امروز ودیروز ریشه در اخلاق دارد
اخلاقی که شما ادعایش را می کنید اما به روشنی زیر پایش می گذارید دروغ می گویید وافترا می زنید وآن راعین دین داری می دانید ونه تنها آبروی خود می برید که ارزش دینداری وپایبندی به دین را تنزل می دهید
درحدیث معتبر از معصوم در کتاب شریف کافی نقل شده که مومن ممکن است دست به زنا بزند اما دروغ نمی گوید وشمایی که بر بدحجابان می شورید که مرتکب منکر شده اند
می دانید که قطعا منکرشان به حد زنا نرسیده ولذا هنوز می توان بر بدحجابان نام مومن نهاد اما شمایی که آشکارا دروغ می گویید وبه دیگری تهمت می زنید به فکر ایمان خود باشید که طبق صریح روایت به شدت زیر سئوال است
واساسا از جمله دلائل نضج ورشد منکراتی چون بدحجابی ریشه در پای فشاری مدعیان بر منکرات بزرگتر چون دروغ گویی و افترا زنی و بی اخلاقی دارد
داشت؟واساسا درد جامعه ما امروز این است که کسانی مدعی ارزش ها هستند که به بدیهیات ایمان ودین داری ملتزم نیستند وقتی اساس اخلاق از سوی مدعیان به راحتی زیر پا گذاشته می شود چه توقعی از دیگران می توان داشت؟