سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دربحث های گذشته به اولین امربه معروف که از جانب خداوند صادر شد واولین امربه منکر که از جانب شیطان القاء شد اشاره کردیم بررسی شیوه امر الهی وامر شیطانی وشناخت تفاوت آنها با هم دارای نکات قابل توجه ودرس آموز معرفتی و عملی و اخلاقی است که دراین نوشته به یک نکته معرفتی می پردازیم .

یکی از این نکته های معرفتی در این موضوع  این  است که خداوند با زبان وبیان یقینی سخن گفت وحکم وامر فرمود وشیطان با بیان آمیخته شک و تردید وسوسه کرد ،خداوند فرمود اگرنز دیک درخت شوی و از درخت بخوری از ظالمان خواهی بود وشیطان گفت اگر بخوری یا فرشته یاجاویدان می شوی.

همین شیوه بیان که در جایی از قطع و یقین و نتیجه مشخص سخن به میان می آید و در دیگری تردید بین این یا آن موج می زند ، تفاوت مهم روش الهی وشیطانی را نشان می دهد که امر الهی بر پایه یقین و علم و حقیقیت است.

 لذا وحدت و وضوح و نتیجه معین درآن حضوردارد  و امر شیطانی بر پایه شک و باطل والبته دروغ استوار است و لذا نتیجه مردد و مبهمی را ارائه می دهد  لذا حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه در تبیین خطای حضرت آدم فرمود (فباع یقینه بشکه، یقین  خودرا فروخت و شک را خرید،)(خطبه 1 نهج البلاغه)

 در واقع آدم (ع) یقینی که از جانب خداوند به آدم القاء شده بود که همان یقین به این بود که  نتیجه خوردن از درخت ممنوعه ظلم است را باسخن ووعده شک آمیز شیطان که گفت یا این می شوی یا آن معاوضه کرد .

 واین تفاوت ریشه ای در همه امر به منکر هایی که از جانب شیاطین انس وجن صادر می شود  با اوامر الهی واولیاء الهی وجوددارد که اوامر و وسوسه های شیطانی توام تردید است لذا قرآن در وصف منافقانی که  اسیر شیطان هستند  فرمود( مُذَبْذَبینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‏ هؤُلاء ،نساء /143)منافقین همواره در تردید ودودلی هستند.

 بنابراین چون وسوسه و امر شیطانی بر تردید بنا شده است نتیجه آن هم شک افزایی وسرگردانی است واثر مهم معرفتی عمل به منکرات درگیر شک شدن ودوری از یقین است اتفاقی که در جهان جدید افتاده و همزمان با افزایش عمل به منکرات شکاکیت اعتقادی و معرفتی نیز افزایش یافته است .

در واقع شیطان با دعوت به منکر علاوه بر هدف اولی که داخل کردن فرد در گناه است هدف مهم تری را دنبال می کند که همان دچار کردن قلب ها وذهن ها به شکاکیت  است که ریشه ایمان را می سوزاند.

 لذا در آیه دیگر فرمودِ (انَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (بقره /169)(او (شیطان ) شما را به بدى و زشتى فرمان مى‏دهد و مى‏خواهد که درباره خدا چیزهایى بگویید که بدان آگاه نیستید.)
 بنابراین امر به فحشاء به هدف این است که بعد فرد به خداوند بدبین شود ودر شک وگمان باطل بیفتد که این خیلی بدتر از خود گناه است لذا باید مراقب بود که ارتکاب منکرات و تداوم آنها  فقط در حد گناه عملی نمی ماند.

 بلکه به گناه اعتقادی وشک وکفر می کشد از کوزه همان تراود که دراوست از امر ووسوسه شک آلود شک بر می خیزد وعمل به منکر منجر به انکار اعتقادی وانکار توحید وخدا وند خواهد شد .

همان گونه که عمل به دستورات الهی علاوه بر اجر اخروی یقین قلبی خواهد افزود وامر به معروف وعمل به معروف در واقع  تحکیم یقین وعمل به منکر و دعوت به منکر ترویج شکاکیت را به دنبال دارند.

و از این ارتباط وثیق بین عمل و معرفت که تاثیر عمل را در معرفت می رساند این نتیجه قابل توجه حاصل می شود که کسانی که به شک وتردید اعتقادی گرفتارند بدانند که چاره آن فقط مباحث معرفتی وشناختی نیست بلکه بخشی از آن بازگشت به عمل دارد وبرای درمان شک های عقلی واعتقادی باید در اصلاح عمل نیز کوشید .






تاریخ : دوشنبه 91/11/2 | 4:43 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

چند روز پیش به عیادت یکی از اقوام به بیمارستانی در یک مر کز استان رفته بودم وارد بیمارستان که می شدی تابلویی بزرگ تحت عنوان منشور اخلاقی در بدو ورود توجه را به خود جلب می کرد که  درآن بر  رعایت حقوق بیماران ورعایت شئونات اخلاقی وشرعی در بیمارستان تا کید شده بود.

 وارد بخش بیماران قلبی شدم واز وضعیت بیمار ی که به عیادتش رفته بودم وقسمتی که بستری است پرسیدم  که جوابی درست وحسابی نشنیدم وبالا خره بعد از کلی گشت وپرس جو اتاق وی را یافتم .

وارد اتاق که شدم با صحنه عجیبی مواجه شدم  زنان و مردان بیمار ی را دیدم که نزدیک به هم در یک اتاق روی تخت ها در از کشیده بودند باور اش سخت بود که می دیدم در کشور ما بعد از گذشت سی سال از انقلاب اصول اولیه اسلامی و حقوق بیمار در آن جا رعایت نمی شود.

 هم فضا غیر بهداشتی وکوچک بود وگنجایش بیماران را نداشت  وهم اختلاط بین نامحرمان آزار دهنده بود با بیمارمان هم صحبت شدم  یکی از بیماران را نشانم داد وگفت جانباز شیمیایی است .

بعد از عیادت از بیمار در راه بازگشت دوباره نگاهی به تابلوی منشور اخلاقی انداختم وخنده تلخی بر لبانم جاری شد یاد فیلمها وسریال های تلویزیونی می افتم که وقتی اتاق  و تخت بیماری در بیمارستان را نشان می دهند

 آن چنان فضا سازی می شود که بیشتر به هتل های چند ستاره شبیه است ومی بینم که واقعیات جامعه چقدر با آنچه در تلویزیون ارائه می شود فاصله دارد همان قدر که این تابلو با واقعیت بیمارستان فاصله دارد.

وبه این فکر می کنم  که شاید تلخی وضعیت نابسامان وبه دور از شئون اسلامی بیمارستان بیشتر از درد جراحی وبیماری آن جانباز شیمیایی  که برای بر پایی ارزشها سلامتی خود را فدا کرده است را آزار می دهد.

 وامشب دیدن  تصویر پرویز پرستویی (حاج کاظم آژانس شیشه ای) که به بدرقه جانباز هفتاد درصد ی رفته بود که با هزینه شخصی عازم خارج برای معالجه بود وخواندن خبر تلخ عدم همکاری بنیاد شهید برای تامین هزینه درمان آن عزیز مرا به یاد آن ملاقات انداخت.

و با خود اندیشیدم که گویی بی اعتنایی به جانباز و مردم و عقاید ومرام و مکتبی که او واحاد این مردم برایش از جان ودل مایه گذاشته اند یک رویه عادی برای برخی  مسئولان گشته است ،






تاریخ : یکشنبه 91/11/1 | 1:7 صبح | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

درشب شهادت امام حسن عسگری علیه السلام دل وجان به کلمات نورانی وحکمت های متعالی و نکات الهام بخشی از سیره  آن حضرت می سپاریم ودرس دین و زندگی می آموزیم

خدای مادر
 در تفسیر امام حسن عسگرى علیه السلام آمده که: آیا مى‏دانى خداوند به موسى چه فرمود؟ خداوند به موسى فرمود: اى موسى، آیا مى‏دانى من چقدر به تو ترحم نموده‏ام؟ موسى گفت: تو از مادرم به من مهربان‏ترى.

خداوند فرمود: موسى مادرت در اثر فضل من بر تو ترحم مى‏کرد. من بودم که او را بر تو مهربان ساختم و قلب او را پاک نمودم، تا او تو را پاک تربیت کند. اگر من این کارها را با وى نمى‏کردم او با زنان دیگر فرق نداشت.

 بعد هم خداوند فرمود: اى موسى، مى‏دانى اگر بنده‏اى از بندگان من گناهش چنان بزرگ باشد که به آسمانها برسد، اگر به سوى من بیاید او را مى‏بخشم و این کار برایم مهم نیست

 ذکر نعمت
شهید ثانى رحمه اللَّه در کتاب منیة المرید از تفسیر امام حسن عسگرى علیه السلام از امام سجاد علیه السلام نقل کرده که حضرت فرمود: خداوند به موسى علیه السلام وحى کرد: اى موسى، مرا در نظر مخلوقاتم محبوب کن و آنها را هم در نزد من محبوب نما.
موسى علیه السلام فرمود: خداوندا، چگونه مى‏توانم این کار را بکنم؟ خداوند فرمود:نعمتها و عنایتهایى که به آنها داده‏ام، برایشان بشمار تا مرا دوست بدارند. تا از در من مأیوس برنگردند و یا گمراه نشوند. اگر این کارها را بکنى ثوابش بیشتر از یک سال مى‏باشد که روزهایش را روزه بگیرى و شبهایش را نماز بخوانى.

منفورترین خلق
بدانید که منفورترین مردم در نزد من کسى است که خود را شبیه من بکند و ادعاى خداوندى نماید و بعد از این کار منفورترین مردم در نزد من کسیست که خود را شبیه پیامبر بداند و ادعاى پیامبرى بکند

 و بعد از آن هم دشمن‏ترین کس در نزد من کسى است که خود را مانند على وصى پیامبر بکند و شرف و مقام او را مدعى باشد و منفورترین اشخاص در نزد من پس از آن اشخاص بالا کسانى هستند که به آنان در این ادعاها کمک نمایند.

 و بعد از اینها منفورترین اشخاص در نزد من کسانى هستند که به اعمال آن اشخاص راضى باشند، اگر چه به آنها کمک هم نکنند

هدایت یک فیلسوف

اسحاق کندى،به سبک فلاسفه کتابى در ردّ قرآن نوشت، چون این خبر به گوش امام عسکرى (ع) رسید، یکى از شاگردان کندى را فرا خواند و به او فرمود: به نزد کندى برو و با او انس بگیر و در کارى که پیش گرفته او را یارى کن،

چون میان شما دوستى واقع شد، به او بگو مى‏خواهم از شما پرسشى بکنم، اگر متکلّمى با این قرآن پیش شما بیاید و بپرسد آیا جایز است که خداوند از آن سخنى که در قرآن فرموده، معنایى جز آنکه تو اندیشیده‏اى و بدان رفته‏اى، اراده کرده باشد؟
چون او مردى خردمند و صاحب اندیشه است به تو خواهد گفت: آرى جایز است، پس چون به تو این پاسخ را داد، به او بگو: از کجا مى‏دانى شاید آنچه خداوند اراده فرموده غیر از آن معنایى باشد که تو فهمیده‏اى و آن را مراد خداوند پنداشته‏اى

. شاگرد به نزد کندى رفت و مطابق دستور امام رفتارى کرد و این گفتگو را با کندى انجام داد، این سخن در کندى موثر افتاد، چون مردى باهوش و فهیم بود و دانست که به مجرّد احتمال، استدلال باطل مى‏شود

و مى‏دانست که اگر این سخن میان شاگردانش شیوع یابد دیگر کسى اندیشه‏هاى او را نمى‏پذیرد و با انتشار چنین کتابى تنها به کوتاه نظرى خود حکم داده است، لذا از تألیف کتاب دست کشید و آنچه را قبلا نوشته بود از بین برد،

 امّا از آن شاگرد پرسید: تو را سوگند مى‏دهم به من بگویى این سؤال از کجا برایت پیدا شد، شاگرد گفت: بر قلبم عارض شد! کندى گفت: هرگز! کسى مثل تو نمى‏تواند چنین مطالبى را مطرح کند، شاگرد گفت: امام حسن عسکرى (ع) این سخن را به من تعلیم نمود، کندى گفت: آرى چنین سخنانى تنها از ناحیه این خاندان ظهور کرده است.

                                     .قصص الأنبیاء(قصص قرآن)، ص: 850

توصیه های امام حسن عسگری(ع) به شیعیان

 از خدا بپرهیزید و زینت ما باشید، نه مایه زشتى و ننگ ما.
- تا آنجا که تحمّل دارى، خواهش و سؤال مکن، زیرا براى هر روزى رزق جدید است- براى مدارا و احتیاط اندازه‏اى است که هر گاه از آن بیشتر شود، جبن و ترس است.
- بهره‏ها و نصیبها را مراتبى است، پس براى چیدن میوه‏اى که نرسیده است عجله مکن، چرا که در وقت مناسب آن را بدست خواهى آورد.
- بهترین برادران تو کسى است که گناهت را فراموش کرده و نیکى تو را به خویش یاد آورد.
- زیبایى چهره جمال برون است و زیبایى عقل جمال درون است.
- قلب احمق در دهان اوست و دهان حکیم در قلب او.
- هیچ بلایى نیست مگر اینکه براى خدا در پیرامون آن نعمتى است.
- پلیدیها در خانه‏اى قرار داده شده که دروغ کلید آن است.
- پارساترین مردم کسى است که در برخورد با امور شبهه‏ناک باز ایستد.
- مؤمن براى مؤمن برکت است و بر کافر حجّت.
- دوست نادان، مایه رنج است.
- آن کس به قیامت اعتقاد داشته باشد، به وعده‏هاى خود وفا مى‏کند.
- هر کس ما اهل بیت را دوست ندارد، منافق است.
- تقدیرهاى غالب با کشمکش دفع نگردند و ارزاق نوشته شده را با آز نمى‏توان به دست آورد و با امساک نمى‏توان آن را دفع کرد.
                       






تاریخ : شنبه 91/10/30 | 7:49 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

اولین آمربه منکر شیطان بود که حضرت آدم وحوارا به خوردن شجره ممنوعه وسوسه کرد و درمقابل امربه معروف ونهی از منکر الهی وصراط مستقیم حق ،کژراهه را قرار داد و بنای  نفاق وعمل منافقانه را بنیان گذاری کرد .

واین امر ووسوسه شیطان از دوجهت ریشه وپایه نفاق بود یکی از آن روی که خداوند در جای دیگر از ویژگی های منافقان امر به منکر ونهی از معروف برمی شمردْ

المُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوف‏ مردان منافق و زنان منافق، همه همانند یکدیگرند. به کارهاى زشت فرمان مى‏دهند و از کارهاى نیک جلو مى‏گیرند

 ودوم از این جهت که این دعوت وامر شیطانی توام فریب ودروغ ووعده پوشالی بود. (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدینَ )

پس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا شرمگاهشان را که از آنها پوشیده بود در نظرشان آشکار کند. و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع کرد تا مباد از فرشتگان یا جاویدانان شوید

 (وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحینَ و برایشان سوگند خورد که نیکخواه شمایم‏)   (20و21اعراف ) هم قسم دروغ خورد هم سخن فریب کارانه زد وهم وعده کاذب داد ودروغ ودرویی ذات وهویت نفاق را تشکیل می دهد بنابراین شیطان نفاق را بر مبنای دروغ وبا بازوی اجرایی امربه منکر بنا نهاد .

و از جمله نکات قابل توجه که در این عمل اغواگرانه ابلیس وجود دارد و ماهیت نفاق ومقابله کنندگان با صراط حق را نشان می دهد این است  که شیطان به منکر با عنوان منکر فرا نخواند بلکه با عنوان معروف ومایه رشد وتکامل فرا خواند .

واین می رساند که روش منافقان هم در نهی از معروف وامر به منکر با عنوان کاذب وبا قلب هویت معروف ومنکر انجام می شود یعنی ابتدا امر منکری را به عنوان معروف جلوه می دهند وآن گاه فرد وجامعه را به سمت آن می خوانند .

در واقع از امربه معروف علیه امربه معروف اسفاده می کنند ولذا هوشیاری وبصیرت مومنانه قبل از هر چیز شناخت دقیق معروفات ومنکرات را می طلبد تا منافقین وشیاطین منکرات را با اسم معروف معرفی نکنند.

اتفاقی که بارها در صدر اسلام افتاد وحتی لعن ونفرین امام متقین حضرت علی (ع)با عنوان معروف جزو عبادات شمرده شد واز نبرد با اسوه های حقیقت چون سید الشهداء با نام دفع منکر یاد شد . 

 وامروز هم فرقه های نگون بخت وضال ومضلی چون وهابیت به اسم اقامه معروف ونهی از منکر چه جنایت ها که نمی کند لذا عنصر شناخت وبصیرت مومنانه در امربه معروف نقش مهم واولی دارد

 واز جمله دلایل نیاز مدام ما به امامت ومکتب اهل بیت وراه فقاهت واجتهاد متصل به معدن علم امامان معصوم نیاز به شناخت درست ودقیق معروف ومنکر است که اگر علم وایمان ما وابسته وپیوسته به معارف اهل بیت باشد می توانیم معروف ومنکر را به درستی بشناسیم .

والا در دام جاهلان متنسک عالم نما که خود اسیر شبهات شیطانی هستند گرفتار خواهیم شد وموارد متعددرا می توان در فرقه ها ومکتب هایی که متصل به اهل بیت نیستند بر شمرد که به نام دین واجتهاد چه منکراتی را معروف کرد ه اند .

 

 






تاریخ : جمعه 91/10/29 | 7:22 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()

آشناها غریب  غریبه ها دشمن

دست دشمن در دست اهریمن

دل ها در تسخیر سحر وافسون

زندگی ها می دهد بوی افیون

عقل ها اسیر هوای حیوانی

جان ها آوراره وادی حیرانی

خانه ها آماج امواج پریشانی

قلب ها در قلاب شک شیطانی

کی می رسد آن سوار آسمانی

کی می رسد آن نماز روحانی

که می آید با یقین وحیانی

که می بخشد یاقوت ایمانی

 

 

 

 

 

 

 

 






تاریخ : جمعه 91/10/29 | 2:25 عصر | نویسنده : مرتضی زارعی | نظرات ()
<   <<   86   87   88   89   90   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.