فردا سالروز بازگشت فاتحانه خمینی روح خدا به میهن عزیزمان است وبی شک با این ورود سرنوشت انسان معاصر تغییر وتحول جدی یافت ونه تنها ایران اسلامی حیات جدیدی را آغاز کرد که جهانی جان دوباره گرفت .
وبه تعبیر شهید آوینی قرن آینده قرن بسط وجودی حضرت روح الله است وهنوز باید زمان بگذرد تا عمق و دامنه و و سعت قیام امام خمینی بر همگان آشکار شود دراین نوشته می کوشیم تحلیلی اجمالی ودرحد بضاعت اندک خود درباره شخصیت حضرت امام وانقلاب ایشان ارائه داده وبه برخی از ویژگی های بارز نهضت ایشان بپردازیم
1-امام خمینی یک عالم ومرجع تقلید بود واز موضع یک فقیه ودین شناس برجسته قیام کرد وهمین ویژگی از سویی باعث فراگیری و تبعیت سراسری و مردمی از قیام ایشان شد چراکه حکم ایشان نه فقط به عنوان رهبر سیاسی بلکه به عنوان مرجع ورهبر دینی مطاع بود.
از سوی دیگر این ویژگی ایشان باعث خلوص و برکنار ماندن قیام از انحرافات فکری وسیاسی گشت و حرکت انقلابی ایشان که مبتنی بر اجتهاد عالمانه بود از خطرات التقاط مصون ماند خصوصا که درآن دوره تفکر انقلابی گری مارکسیستی در میان محافل روشنفکری مقبولیت داشت.
وعده ای هم تلاش کردند که انقلاب امام را به آن سمت بکشند اما عمق اندیشه وعلم فقیهانه ایشان مانع از هر نوع کجروی گشت .
2-ویژگی بارز دیگر حضرت امام جامعیت کم نظیر ایشان در احاطه به شاخه های مختلف علوم اسلامی از فقه وتفسیر تا فلسفه وعرفان بود وهمین جامعیت باعث شد که مکتب سیاسی که ایشان بر پایه دین وفقه عرضه می کرد یک بعدی وخشک نباشد.
وانقلاب وتفکر دینی آن بزرگوار در دام تحجر وافراط گری وظاهر بینی های متداول نیفتد واما م همان قدر که در توجه به حدود واحکام الهی غیور بود درتوجه به حقوق مردم نیز جدی بود و نظریات فقهی ایشان پیوند عمیق با مبانی حکمت وعرفان اسلامی وشیعی داشت.
لذا هیچ گاه در صدور احکام وقانون گذاری تنگ نظری وقشری گرایی غلبه نداشت وبلکه اجتهادی مبتننی بر توجه به شرایط زمان ومکان را عرضه نمود که نه تنها درمیان عوام بلکه دربین خواص واندیشمندان نیز مورد اقبال قرار گرفت .
3- ویژگی دیگر انقلاب امام که متاثر از شخصیت برجسته علمی وشجاعت سیاسی واندیشه ای ایشان بود این است که در شیوه سیاست ورزی وحکم رانی دارای مبانی ومکتب خاص ومستقل از سایر مکاتب سیاسی است .
امام خمینی که فقهیی ژرف اندیش ومجتهدی مبتکر بود توانست ایده سیاسی خودرا برمبنای فقه شیعه استوار سازد و نظریه ولایت فقیه را که از اصل استوار ولایت گرفته شده است به عنوان تز حکومتی عرضه وتبین وتثبیت نمود .
واین نظریه حکومتی ایشان کاملا بومی و بر ایمان واندیشه وعلم وفرهنگ این سرزمین که همان علم واندیشه اسلامی است متکی است که هم سخن وطرح نوی را در عرصه سیاست واندیشه های سیاسی در جهان جدید عرضه می کند وهم میراث گران قدر شیعه را احیا می کند. ومکتب اهل بیت را به جهانیان می شناساند .
مجموع این ویژگی ها باعث شد که امام وانقلابش نه تنها یک حرکت ونهضت سیاسی بلکه علاوه بر آن یک انقلاب فرهنگی و اجتماعی و علمی باشد آن هم انقلابی برخواسته از تاریخ وفرهنگ ودین همین مردم وارائه دهنده راهی نو ومکتب واندیشه وسلوک جدیدی در عرصه اجتماع وسیاست باشد .
در نوشته بعد انشا الله این بحث را از زاویه ای دیگر ادامه می دهیم
دریکی از آیات مربوط به امربه معروف در کنار امربه معروف به اختلاف اشاره شده واین که ترک امربه معروف باعث ایجاد اختلاف است در آیه شریفه وقتی مومنان را به امربه معروف دعوت می کند ودستور می دهد درمقابل از اختلاف وتفرقه بر حذر می دارد.
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ باید از میان شما طایفهاى باشند که مردم را به سوى خیر دعوت نموده، امر به معروف و نهى از منکر کنند. و این طایفه همانا رستگارانند
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ و [شما اى اهل ایمان!] مانند کسانى نباشید که پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمد، پراکنده و گروه گروه شدند و [در دین] اختلاف پیدا کردند، و آنان را عذابى بزرگ است (104 و105/ آل عمران )
واین می رساند که بین امر به معروف واتحاد تلازم هست وامربه معروف ضامن وحدت امت است همان طور که لازمه تر ک امر به معروف اختلاف است اما ا ین که چرا وچگونه امربه معروف وحدت آفرین است ؟ از جهات مختلف قابل تامل وبررسی که دراین نوشته به برخی موارد اشاره می کنیم .
1-قبلا اشاره شد که امربه معروف ونهی از منکر بشری جلوه ای از امر ونهی الهی است وچون امر ونهی الهی بر مدار عدالت است وبرخواسته از روح توحیدی لذا توحید وعدالت در جای جای آن جاری وساری است.
وهمین خود به خود وحدت آفرین است وجامعه را به سمت جامعه توحیدی می برد در واقع در جامعه توحیدی سمت وسوی افعال اوامر همه ختم به خداوند متعال می شود ووقتی جهت گیری واحد شد وتوحید هدف افراد قرار گرفت افعال واعمال واوامر همه به یک قبله متوجه می شود ودیگر اختلافی نخواهد بود.
2-وقتی امر به معروف ونهی از منکر در جامعه زنده باشد اختلاف افکنان فرصت بروز وظهور نمی یابند چراکه بدترین منکر ایجاد اختلاف وتفرقه افکنی ونفاق اندوزی است وجریان خروشان امر به معروف ونهی از منکر تلاش نفاق واختلاف افکنان را ابتر خواهد ساخت .
3- خاصیت دیگر امربه معروف آن است که ریشه های اختلاف را ازبین می برد به این معنا که ا ز جمله ریشه های اختلاف وجود فساد در حاکمیت وجامعه است وامربه معروف از فساد جلوگیری می کند
در واقع یک طرف مهم امربه معروف امربه معروف حاکمان است که مومنان دائما مراقب اعمال حاکمان خود هستند که از جاده عدالت خارج نشوند وهمین از به سمت فساد وبی عدالتی رفتن حکومت جلوگیری می کند
بی عدالتی وفسادی که اگر در جامعه پدید آید اختلافات ومنازعات مختلف سیاسی واجتماعی وطبقاتی ظهور وبروز می کند بنابراین امر به معروف زمینه وبستر ایجاد اختلاف را از بین می برد
وقتی تاریکی جهل وخرافه وشرک جهان را گرفته بود وقتی عرب جز شتر وشمشیر نمی شناخت وقتی دل های مردمان بتکده بود بابت هایی از جنس چوب وسنگ وقتی جان انسان در پرستش جسم بی جان جماد گشته بود بی حس وبی عقل وبی حیات
وقتی خانه خدا لانه شیطان گشته بود وقتی مکه بی برکت مدینه دور از مدنیت وحجاز گرفتار حجاب ظلمت ودر حصار حیوانیت بود وقتی فرزند انسان زنده در خاک می شد و زمین از جنایت فرزند آدم به ستوه آمده بود.
خورشیدی از خانه عبد الله طلوع کرد که نورش از جنس معرفت وایمان وتوحید بود ونور محمد (ص) محمود خدا ومسجود ملائک بر عالم تابیدن گرفت ،دلهای مرده زنده شد وعقل های حیران به هوش آمد وانسان از اسارت عصیان وابلیس بیرون آمد.
بت ها شکست وکعبه دلها آزاد شد و مکه قلبها در فتح المبین مصطفی مفتوح شد مدینه فضل وفخر یافت ومدینه فاضله پدیدار شد انسان کرامت یافت وفرزند رسول فخر کائنات گشت کوثر متولد شد.
وزمان گذشت واز فردای عروج روح مصطفی امت دوباره میل به هوی کرد ارتجاع آغاز شد و جاهلیت کم کم زنده شد بت ها این بار در قالب سنت وسیره قلابی در شکل شیخ ومفتی ساختگی در چهره زاهد وعابد پوشالی ظاهر شد .
خرافه و وهم و دروغ وغلو جای اندیشه وایمان وحقیقت وعدالت را گرفت امت واحده محمد (ص) هزار تکه شد و هزار چهره به خود گرفت جاهلان متنسک وتردید پرستان متمرد سد راه سبیل محمدی (ص) گشتند وبر قامت خلق در اختلاف آراء واباطیل عالم نمایان جاهل ،هزار خرقه بافته شد.
اما طلوعی دیگری در راه بود وزمان انتظار صبحی دیگر می کشید آری صبح صادقی از سمت خانه خورشید مصطفوی نمایان شد جعفر(ع) فرزند محمد(ع) ونواده احمد(ص) متولد شد تا که یقین گمشده و تا که ایمان به تاراج جهل وفریب رفته امت را باز گرداند.
تا زهد فروشان مفتون وحدیث بافان منافق را رسوا کند تا که علم علوی وایمان ومعرفت مصطفوی را به رخ عالم بکشد تا که تا انتهای زمان نور هدایت ومعرفت بپاشد
واگر صبح صادق آل محمد(ص) طلوع نمی کرد تا ابد تفاوت علم وجهل ،فاصله شک ویقین وفرق ظلمت ونور شناخته نمی شد و حقیقت نبوت و باطن قرآن در قبرستان مرده پرستان پرمدعا تا ابد دفن می شد
تاریخ انبیاء تاریک وآلوده دست پروردگان قوم جهود ویهود می شد وعصمت انسان وکرامت ایمان در بازارهای مکارگان فتوا به دست به حراج گذاشته می شد اگر این سپیده مبارک از مشرق خانه طهارت طلوع نمی کرد
توحیدمان آلوده هزار شرک وشک بود و خدایمان چون خود جاهل وعاجز بود ومگر جهال دین واندیشه سوز امروز در منابر سعودی صهیونیستی چنین اباطیلی را به خورد خلق نمی دهند .
اگر صادق آل محمد(ص) نمی آمد از دین وانبیاء وبهشت ودوزخ وملک وملکوت همان می دانستیم که تورات بافان طراری وطراحی کرد ه اند دین افیون زندگیمان بود وملکوتمان هپروتی بیش نبود ودر حلال وحرام خدا متحیر ومفتون فتاوای عقل فرتوتان زمان بودیم.
ومگر بخش مهمی از جهان اسلام گرفتار این حیرت نیست ؟ومگر ملایان درباری سعودی حلال ها را حرام وحرام ها را حلال نمی کنند ، خدارا شاکریم که پرتوی از این نور سپید وصادق وصائب بر جانهایمان تابیده واز خدا می خواهیم که پیرو خالص صادق آل محمد(ص) باشیم .
توکیستی ؟که خدای روح و جان خدای حیات و ممات به جان عزیزت دل نوازانه ، سوگند می خورد (لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ [اى پیامبر!] به جان تو سوگند که واقعا آنان در سرمستى خود سرگشته بودند) تو کیستی ؟که خدای خلق وخلق واخلاق ،خلق وخوی تورا عظیم می خواند( إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ و به راستى تو خلق بسیار بزرگى دارى)
توکیستی ؟که خدای ملک وملک و ملائک برتو مدام درود می فرستند( إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً خدا و فرشتگانش بر (روان پاک) این پیغمبر صلوات و درود مىفرستند)
توکیستی ؟که که نگاه عاشقانه و جان نواز بی نیاز مطلق ،همواره بر جسم وجانت جاری است و تورا و برخاستن ونشستن و بر سجده رفتنت را می نگرد(الَّذی یَراکَ حینَ تَقُومُ
خدایى که تو را مىبیند آن گاه که به نماز مىایستى. وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدینَ، و مىبیند حرکت تو را در میان سجدهگزاران)
تو کیستی ؟که خدا دل نگران تو ست ودل شوره هایت را یک به یک می پاید(قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ،نگریستنت را به اطراف آسمان مىبینیم،) و بر قلب عزیزیت سکینه واطمینان می بارد( َأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلَیْهِ و آن زمان خدا وقار و آرامش خاطر خود را بر او فرستاد)
تو کیستی ؟که فقط دختر دردانه تو خلعت خیر کثیر می گیرد( انا اعطیناک الکوثر ) و برای رضای قلب نازنیت این همه ناز ونوازش از خدای بی نیاز می بینی ( وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى و پروردگار تو به زودى به تو چندان عطا کند که تو راضى شوى)
توکیستی ؟که در تقرب وبندگی وشهود وعرفان تا قاب قوسین می روی آن جا که قدمهای جبرییل نیز می لغزد و توان همراهیت ندارد( فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى،او رسول را آن قدر بالا برد که بیش از دو کمان و یا کمتر فاصله نماند)
تو کیستی ؟ که خدای رحمت ورحمانیت رحمة للعالمین می خواندت( وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ و ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادهایم )
توکیستی ؟ که علی مرتضی این اسوه انسانیت و آیت کبرای الهی و ولی اعظم ، خودرا عبدی از عبید تو می داند( إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّد ، الإحتجاج على أهل اللجاج ،ج1 / 210 )
تو کیستی ؟که نماز ،این خلوتگه مقدس بین عبد ورب با اذان وذکر تو آغاز می شود(أشهد ان محمد رسول الله) و راز ونیاز بنده با معبود با سلام به جان عزیزت خاتمه می گیرد ( السلام علیک یا ایها انبی ورحمه الله وبرکاته)
سوار تاکسی که شدم رادیو ماشین روشن بود و مسابقه فوتبال ورزشگاه آزادی را مستقیم گزارش می کرد در وسط دو نیمه یکی از کارشناسان برنامه با گلایه از وضعیت بی رمق بازی گفت قیمت مالی افراد حاضر در دوتیم حدود صد میلیارد تومان است.
واظهار تاسف می کرد که این همه هزینه می شود ومردم هم لذتی از فوتبال نمی برند به این اضافه کنید این خبر را که حدود چهار هزار نفر دیشب دراین فصل سرد در استادیوم خوابیدند
براستی اتلاف این همه ثروت ملی ونیروی جوانی چرا؟ چرا ما ازغرب فقط عوام ز دگی و عوام فریبی مدرن آن را یاد گرفته ایم ؟،فوتبال در عصر جدید ابزار سرگرم کردن عوام برای غفلت مدام است.
غفلت از خویش غفلت از سرمایه های معنوی وانسانی والهی ، غفلت از درد ها وآلام انسان های پیرامون ،غفلت از ظلمهای مستکبران
وسرمایه سالاران حریص جهانی با سرگرم کردن خلایق به برنده شدن خیالی شور و هیجان مردم را از جهت اصلی خود که تلاش انسانی و برنده شدن واقعی است به سمت خیالات وموهومات می کشا نند و برای جا ماندن وغافل شدن از مسابقه حقیقی که مسابقه در خیرات و فضایل وحسنات است اورا درگیر مسابقه کاذب و متوهمانه می کنند .
از طرف دیگر غرب که گرفتار غروب خورشید معنویت وانسانیت است مجبور است که جامعه سرد وبی روح خودرا با هیجانات کاذب سر پا نگه دارد اما ما چرا؟ما که مترقی ترین مکتب الهی ومعنوی را داریم .
وانسان های بسیاری با فطرت های پاک چرا خودرا درگیر این بازی زیان بار کرد ه ایم؟ وتازه غرب بعد از آن که سال های سال برای اقتصاد وتولید ورشد خود سرمایه گذاری کرد وبه رشد مطلوب رسید برای سرگرم کردن مردم خود روبه بازی آورد.
ما که هنوز وارد کننده کلان ومصرف کننده فعال هستیم ما که کارهای زیربنایی واولیه اقتصاد ورشد را انجام نداده ایم ما که هنوز خیل عظیم بیکار داریم چرا جوان خودرا به بازی گرفته ایم ؟
اگر مدیریت وبرنامه درستی در کشور بود با تدبیر باید این خیل هیجان واحساس وشور جوانی را به سمت فعالیت ورقابت سازنده به سوی تولید وکار وپیشرفت مادی ومعنوی می برد ولی افسوس که اورا سرگرم وگرفتار بازی رنگ ها کرده ایم .
وجالب است که جوانانی را که شاید کل سرمایه خانواده اشان به اندازه قرارداد یک فصل یک بازیکن نباشد برای احساس ورزیدن وجوش آوردن وحسرت خوردن برای فلان حرکت آن فوتبالیست میلیاردی از اقصی نقاط کشور به تهران می کشانیم.
آیا این از عجایب وفجایع روزگار نیست؟ جوانی که چه بسا در پرداخت هزینه دانشگاه یا دبیرستانش مشکل دارد آن وقت ساعت ها وقت وجوانی واحساس خودرا در پای فلان بازیکن میلیاردی می ریزد وبرایش حسرت می خورد که چرا گل نزد؟ چرا گل را نگرفت ؟
آیا وقت آن نرسیده که به این بازی ها پایان دهیم.